eitaa logo
نَسلِ دانشگر🇵🇸 (۳۱)
894 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
99 فایل
﷽ ⚠️مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان راکشتندوما فقط آن رامخابره کردیم. ●قلب چندنفرمان به دردآمد؟ ●چندشب خواب ازچشمانمان گریخت؟ ●آیا مست زندگی نیستیم؟! ⚘️به یاد شهیدمدافع حرم"عباس دانشگر" 💢کانون شهید عباس دانشگر @rafighialabbas1159 📩
مشاهده در ایتا
دانلود
|🌿❗️' * مراسم تجلیل از خادمین موکب جوانان کمیل! ● سخنرانان: سردار سرتیپ دوم پاسدار عباس یگانه و همرزم شهید عباس دانشگر: عباس رحمانیان با تلاوت قاری قرآن: مهدی کشاورز ● زمان: پنج‌شنبه ۴ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ ● مکان: شیراز، مجتمع الزهرا . 🌱 | @kanoon_shahiddaneshgar |
AUD-20220703-WA0002.mp3
7.68M
•🎧🌿• {راضی به رضای تو!} راضی شدن به رضایت خدا، ممکن نیست! مگر اینکه..؟ | @kanoon_shahiddaneshgar |
•✨🌙• [ اعمال‌ قبل از خواب ] «وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ‌» «و از انواع نعمت‌هايى كه از او درخواست كرديد به شما عطا فرمود.» سوره ابراهیم: آیه ۳۴ * شبتون منور به نور خداوند🌱 | @kanoon_shahiddaneshgar |
[ بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ ] روزتون پر از خیر و برکت🪻✨ ● امروز پنج‌شنبه مصادف با : - ۴ بهمن ۱۴۰۳ ه.ش - ۲۲ رجب ۱۴۴۶ ه.ق - ۲۳ ‌ ‌ ژانویه ۲۰۲۵ میلادی ● ذکر روز : | لا اله الا الله الملک الحق المبین | | @kanoon_shahiddaneshgar |
IMG_20250123_021507_167.jpg
252K
🌾📖' • ثواب تلاوت این صفحه از قرآن کریم هدیه به شهید حاج رضا رضامند . | @kanoon_shahiddaneshgar |
4_5902364132287450349.mp3
14.47M
•🎧🌿• {دعای کمیل} ای نور، ای پاک از هر عیب، ای آغاز هر آغاز، و ای پایان هر پایان. خدایا! بیامرز برای من آن گناهانی را که پرده حرمتم می درد. | @kanoon_shahiddaneshgar |
🌾📖' امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند: مردم فرزندان دنیا هستند و هیچ كس را بر دوستی مادرش نمی‌توان سرزنش كرد. [نهج‌البلاغه‌حکمت۳۰۳] | @kanoon_shahiddaneshgar |
. ✅ مجموعه جدید خاطرات و محبت‌های شهید عباس دانشگر ۱۵ 💠 خانم سلیمی از استان فارس: ... ✍ من تجربه انتخاب یک شهید به‌عنوان برادر و رفیقِ شهید را نداشتم؛ نمی‌دانستم تا این اندازه مفهوم «شهدا زنده‌اند» را می‌توانم در زندگی‌ام احساس کنم. در فضای مجازی تصویر زیبای شهید عباس دانشگر را دیدم و مجذوب لبخند زیبا و معنوی‌اش شدم و این آغازی شد تا دنبال آشنایی با این شهید بروم. البته زندگی‌نامه و وصیت‌نامه پر محتوا و عمیق این شهید ۲۳ساله، بیشتر من را جذب شخصیت او کرد. آنجا که در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: «من سکون را دوست ندارم، عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است» حسابی من را در فکر فرو برد و به اُفق دید وسیع شهید پِی بردم؛ به همین دلیل در فضای مجازی جستجو کردم تا با کتاب‌های شهید آشنا شدم (کتاب لبخندی به رنگ شهادت، آخرین نماز در حلب، تأثیر نگاه شهید، راستی دردهایم کو و کتاب رفیق شهیدم مرا متحول کرد) با ارتباط تلفنی و از طریق پیامک برای خرید کتاب از انتشارات شهید کاظمی در شهر مقدس قم اقدام کردم تا کتاب «آخرین نماز در حلب» برایم ارسال شد و مطالعه این کتاب نقطه عطف زندگی من شد. روز اولی که این کتاب به دستم رسید، یک دور آن را مطالعه کردم؛ اما آن‌قدر برایم جذاب بود که دوباره خواندن کتاب را از سر گرفتم. وقتی کتاب را ورق می‌زدم بیشتر جذب شخصیت این شهید عزیز می شدم و به یاد جملهٔ سردار سلیمانی افتادم که فرموده بودند: «هر کدام از شما یک شهید را دوست خود بگیرد و سیره عملی و سبک زندگی او را به کار ببندید و ببینید چطور رنگ و بوی شهدا را به خود می‌گیرید و خدا به شما عنایت می‌کند.» این شد که من هم شهید عباس دانشگر را به‌عنوان دوستِ شهیدم انتخاب کردم. آشنایی با شهید عباس به‌تدریج زندگی‌ام را متحول کرد؛ البته دعای خیر پدر و مادرم بی‌تأثیر نبود. مدتی که گذشت، شهید دانشگر را نه‌تنها به‌عنوان دوستِ شهیدم، بلکه مثل برادر خودم می‌دانستم و از آن به بعد شهید را «داداش عباس» صدا می‌زدم. "با الگو قرار دادن داداش عباس، من که در ارتباطم باخدا و خواندن نماز اول وقت خیلی اهل دقت نبودم، طور دیگری باخدا مأنوس شدم." رفتارم با اطرافیانم رفته‌رفته تغییر کرد. نوع رفتارم با پدر و مادرم به‌مراتب بهتر از قبل شد، انگار تازه فهمیده بودم که چطور باید فرزند بهتری باشم و احترام آن‌ها را آن گونه که خدا دوست دارد، حفظ کنم. یکی از برجستگی‌های این شهید، برنامه هفتگی جالب او بود که من چندین بار آن را خواندم و تصمیم گرفتم تا جایی که می‌توانم به این برنامه عمل بکنم. برنامه این شهید در زندگی‌اش به من آموخت که باید در زندگی‌ام اهل نظم و برنامه‌ریزی باشم و چقدر بهتر و زیباتر می‌توانم زندگی کنم. در نهایت، این همه تغییر و احساس خوب باعث شد که تصمیم گرفتم رفیقِ شهیدم را به دوستان و آشنایان معرفی کنم تا آن‌ها هم داداش عباس را سرمشق زندگی خودشان قرار بدهند و از شهید کمک بگیرند تا از آنان هم دستگیری کند و زندگی آن‌ها را مثل زندگی من متحول کند. بعد از آن، شب و روز در فکر بودم که از چه راهی می‌توانم دوستانم را با شهید آشنا کنم. تصمیم مهمی گرفتم: "خرید کتاب شهید و هدیه آن به دیگران" با چند نفر از نزدیکانم صحبت کردم. هر کدام، مبلغی را برای خرید کتاب کمک کردند و من هم تمام پس‌اندازم را برای خرید کتاب اختصاص دادم. خدا رو شکر شماره‌تلفن پدر شهید به دستم رسید و بعد از تماس با ایشان متوجه شدم که خیلی‌ها مثل من در سراسر کشور و حتی خارج از کشور داداش عباس را به‌عنوان رفیقِ شهیدشان انتخاب کرده‌اند و افراد زیادی از شهید محبت دیده‌اند و شهید هدایتگر زندگی آنان شده است. پدر شهید وقتی از نیّت خیر من آگاه شدند؛ راهنمایی لازم را نمودند. به لطف خدا توانستم ۱۰۰ جلد کتاب آخرین نماز در حلب را از انتشارت شهید کاظمی با تخفیف ویژه‌ای خریداری کنم. ... 📗 نویسنده: مصطفی مطهری‌نژاد ╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮ @shahiddaneshgar ╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯
¦🕊✨¦ سلام بر او که می‌گفت: همیشه سعی کن نمازهایت، در هر شرایطی اول وقت باشه. خدا هم تو گرفتاری‌های زندگی قبل از اینکه حرفی بزنی کارت رو ردیف می‌کنه! 🌱 | @kanoon_shahiddaneshgar |
جلوی دادگسترے شعار میدادند :مرگ بر بهشتی بهشتے هم می شنید یڪے ازش پرسید: چرا امام ساڪت است ڪاش جواب این توهینها را میداد بهشتے گفت: قرار نیست درمشکلات از امام هزینہ ڪنیم ما_سپر_بلای_اوییم_نه_او_سپر_ما شهید_بهشتی💔 | @kanoon_shahiddaneshgar |
شهید شاپور برزگر؛ شهادت با لب تشنه و یک دست قطع‌شده 📌 یک دستش قطع شده بود، اما از جبهه دست نمی‌کشید. به او گفتند: «با یک دست که نمی‌توانی بجنگی، برو عقب.» شهید شاپور با صدای رسا پاسخ داد: «مگه حضرت ابوالفضل با یک دست نجنگید؟ مگر نفرمود: «والله ان قطعتمو یمینی، انی احامی ابدا عن دینی»؟» در عملیات والفجر ۴، مسئول محور بود. حمید باکری به او مأموریت داد که گردان حضرت ابوالفضل را از محاصره دشمن نجات دهد. در لحظات آخر، وقتی قمقمه آب را آوردند، با لب‌های خشکیده گفت: «مگه مولایم امام حسین علیه‌السلام در لحظه شهادت آب آشامید که من بیاشامم؟» 💔 شهید شاپور برزگر، در حالی که بی‌دست بود و لب تشنه، به شهادت رسید. شهید_شاپور_برزگر خاطرات_شهدا | @kanoon_shahiddaneshgar |
کفش داری حرمت ای‌کاش امانت میگرفت جای کفش من ، دله من را آقای امام رضا! | @kanoon_shahiddaneshgar |