هر که با خود بزند حرف، نه، دیوانه که نیست
با خودت حرف بزن تا مه تابانت نیست
محرمِ راز کسی نیست در این دور و زمان
سایه ای بر سر این بی سر و سامانت نیست
جعفرنازلیباشffe08d09e326372a6ccfe77d9e449e9c14771775-360p_۰۸۰۴۲۰۲۳.mp3
زمان:
حجم:
6.1M
من بعد از تو گرچه نَمُردم اما تمام شدم در دلتنگی...
ناصحا، بیهوده میگویی که: دل بردار از او
من به فرمان دلم ، کی دل به فرمان من است؟
هلالیجغتایی🌱
با وضو، آمد به قصد لیلةُالفَرقت، علی!
ابنملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
#قاسمصرافان
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتشِ سوزنده جای خواب نیست
#رهیمعیری
بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ
باورم ناید که عاقل گشته ام
گوئیا «او» مرده در من کاینچنین
خسته و خاموش و باطل گشته ام
هر دم از آئینه می پرسم ملول
چیستم دیگر، بچشمت چیستم؟
لیک در آئینه می بینم که، وای
سایه ای هم زانچه بودم نیستم
همچو آن رقاصه هندو به ناز
پای می کوبم ولی بر گور خویش
وه که با صد حسرت این ویرانه را
روشنی بخشیده ام از نور خویش
ره نمی جویم بسوی شهر روز
بی گمان در قعر گوری خفته ام
گوهری دارم ولی او را ز بیم
در دل مرداب ها بنهفته ام
می روم اما نمی پرسم ز خویش
ره کجا؟ منزل کجا ؟ مقصود چیست؟
بوسه می بخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست
«او» چو در من مرد، ناگه هر چه بود
در نگاهم حالتی دیگر گرفت
گوئیا شب با دو دست سرد خویش
روح بی تاب مرا در بر گرفت
آه آری این منم اما چه سود
«او» که در من بود، دیگر، نیست، نیست
می خروشم زیر لب دیوانه وار
«او» که در من بود، آخر کیست، کیست؟
#فروغفرخزاد