گفت آدم با کسی در زندگیهای قبلی دمخور بوده، بعد از او جدا شده، هی به این دنیا میآید تا او را پیدا کند. فراق میکشد و انتظار میکشد، وقتی پیدایش کرد و شناختنش مگر میتواند ولش کند؟!
- سووشون/ سیمین دانشور
Mohsen Chavoshi1_4990266705302258389.mp3
زمان:
حجم:
8.6M
دوباره پشت سرم پر از هوای تو بود، کسی نبود ولی، صدا صدای تو بود.
- جدید
نداشتن...
زیر مجموعه ی خودم هستم
مثل مجموعه ای که سخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهی ست
عشق آهوی تیزپا شد و من
ببر بی حرکت پتوهایم
خشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
نرسیدن رسیدن محض است
آبزی آب را نمی بیند
هرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمی بیند
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هرچه هست در هوس است
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرنده ها قفس است
وسعت کوچک رهایی را
از نگاه اسیر باید دید
کوه در رشته کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
گرچه باغ من از درخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم!
- یاسر قنبرلو
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
که هر زمان پائیز شد و باران زد و خیابان مست شد؛ یاد من بیفتید.
"🍁 . .
دل، چیزِ عجیبیست. هم بردنش سخت است، هم کندنش عذاب آور. دِل اگر بخواهد همه چیزِ محبوبتان خواستنیست، دِل فقط به دِل راه ندارد. به چشم، به دست، به هوش و حواس، دِل به روح راه دارد.
راستش را بخواهید دستهایتان همیشه برای خودتان باقی میماند. هر چند هر گاه نگاهش میکنید جایِ خالیِ دستهای محبوبتان را حس میکنید. با خودتان میگویید: با همین دستها گیسوانش را مرتب میکردم، با همین دستها دستهایش را میفشردم. یا گامهایی که با پاهای خودتان، در کنار محبوبتان برداشتهاید. در آینه چشمهای خودتان را براَنداز میکنید و پیش خودتان فکر میکنید که روزی لبخندِ محبوبتان را مشاهده میکردید.
اما دِل داستانش فرق میکند. یک لحظه، یک آن، یک نظر کافیست، تا برای همیشه دلی که دارد در سینه شما میتپد، از آنِ خودتان نباشد. دِل چیز عجیبیست، در سینه خودتان میتپد، اما برای خودتان... نه.
رکیذRemove_Record Noise_دکلمه خوانی(1).mp3
زمان:
حجم:
1.2M
از درد ترک خورده و از زخم کبودیم
کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم