نذر کرده ام
يک روزی که خوشحال تر بودم
بيايم و بنويسم که
زندگی را بايد با لذت خورد
که ضربه های روی سر را بايد آرام بوسيد
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
يک روزی که خوشحال تر بودم
می آيم و می نويسم که
" اين نيز بگذرد "
مثل هميشه که همه چيز گذشته است و
آب از آسياب و طبل طوفان از نوا افتاده است
يک روزی که خوشحال تر بودم
يک نقاشی از پاييز ميگذارم که يادم بيايد
زمستان تنها فصل زندگی نيست
زندگی پاييز هم می شود رنگارنگ
از همه رنگ بخر و ببر
یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم
تا روزهايی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پايم
پيچيده است بخوانمشان و يادم بيايد که
هيچ بهار و پاييزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هيچ آسياب آرامی بی طوفان . .
- مهدی اخوان ثالث
فقط شادیهای بزرگاند که میتوانند به رنجهای بزرگ مبدل شوند؛ فقط پناههای امناند که به زخمهای عمیق تبدیل میشوند.
همان که ویلیام فاکنر گفته بود:
"بین رنج بردن و هیچ به ما حق انتخاب دادهاند،
من رنج را برگزیدم".
Alireza Ghorbani4_5956175073164395835.mp3
زمان:
حجم:
3.9M
منزل مردمِ بیگانه چو شد خانهی چشم
آنقَدَر گریه نمودم که خرابش کردم.
خبر ز خویش ندارم جز اینکه روزی چند
نگاه شوق تو بودم کنون خیال توام
- بیدل دهلوی
اندوه که از حد بگذرد جایش را میدهد به یک بیاعتنایی مزمن،دیگر مهم نیست بودن یا نبودن،دوست داشتن یا نداشتن،آن چه اهمیت دارد یک کشتار رخوتناک حسی است که دیگر تو را به واکنش نمیکشاند و در آن لحظه در سکوت
فقط نگاه میکنی و نگاه میکنی . .
- صادق هدایت
نوای دل 🌱
درون هر انسانی داستانی است؛
که از عهده فراموش کردنش بر نمی آید..
«گفت: سرم مثل بازار مسگرهاست. دستش را روی سینهاش گذاشت. گفت: چیزی این جا مانده، درست این جایم ایستاده که هی حالم را خرابتر میکند.»
- عباس معروفی
Hesam Rezaie & Shayan Gorji Douz4_6010601676128390083.mp3
زمان:
حجم:
8.3M
درد اما راه خودش را پیدا میکند!
درد لانه میکند و مستاجری همیشگیست . .
شب تاریک کنار تو به سر میآید
نام زهرا به تو بانو چقدر میآید
آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده
خار هم پیش شما گل به نظر میآید
و نبوت به دو تا معجزه آوردن نیست
از کنیزان تو هم معجزه بر میآید
به کسی دم نزد اما پدرت میدانست
وحی از گوشه چشمان تو در میآید
پای یک خط تعالیم تو بانو والله
عمر صد مرجع تقلید به سر میآید
ماندهام تو اگر از عرش بیایی پایین
چه بلایی به سر اهل هنر میآید
ماندهام لحظه پیچیدن عطر تو به شهر
ملک الموت پی چند نفر میآید
- کاظم بهمنی