در بی رحمانه ترین دلهره هایم همیشه
جایی در اعماقِ قلبم فراهم میکردم که
شما ساکنش بودید و درآن پناه می یافتم...
- نامه بالزاک به مادام هانسکا
Behzad Hassan zadehکوچه لره سو سپمیشم (1).mp3
زمان:
حجم:
2.2M
شبها دلم کمانچه ای شکسته است.
نا کجا انجامد آخر ماجرای داغِ دل؟
بر کبابِ خامسوزم، اخگری چسبیده است!
- بیدلِ دهلوی
تنهاترین لحظه در زندگی یک نفر وقتی
است که از هم پاشیدن دنیایش را میبیند
و تمام کاری که میتواند بکند این است
که مات و مبهوت خیره شود.
کسی نخواهد دانست که زیر هجومِ افکار،
چگونه هر تکه ام به گوشهای از این اتاق افتاد
و صبح بی آنکه همراهی داشته باشم خودم
را با زجر جمع کردم و ادامه دادم.
- امیرمحمد عبداللهی
هزاران خورشید درون قلب من
در حال غروب هستند اما من هنوز هم
به روشنایی شب هنگام ماه امید دارم
- امیرمحمد عبداللهی
کسی نمیآمد، باران نمیبارید.
قرن، قرنِ رفتن، گریستن و دفن شدن
شعرها در سینهی آدمی بود.