به قول آقای محمد صالح علاء که میگه ؛ کاش می‌ توانستم دردِتان را دوا کنم همین دردِ دور بودن‌ ها دیر دیدن‌ ها دیگر ندیدن‌ ها همین که جسم‌ِ مان بهاران است و جان‌ِ مان پاییز . .

*

أَمَرُّ شعور أن تشكو أَلَمَك لمنْ آلَمَك... دردناک‌‌ترین حس این است که از دردِ خود به کسی که آزارت داده شکایت کنی..! #محمد‌المقرون #عربیات🌱

خیلی سخت است به کسی که آتش گرفته است توضیح بدهی که نباید بدود .‌ . #روح‌الله‌صالحی

جایی در گذشته‌ های دور نوشتم، پذیرفتن بخش اعظمی از پخته شدنه. اگه بپرسن بعد از پذیرش چی نشونه‌‌ی پختگیه، [می‌گم اصرار نکردن روی هیچ‌چیز این دنیا] #انتوان🌱

-یه سر باهم بریم گلزار شهدای کرمان [‌به‌ وقت‌ سیزده‌ دی‌ هزار‌ چهارصد یک]

[ تعریف نکنید تحریف میشه . . ] کار بچه های دهه‌هشتادیِ پاشدن رفتن کرمان که خودشون تعریف کنن! چون ارتباط با اتباع خارجی بوده کلیپ تصویر نداره ؛ درصورت داشتن تصویر ، امکان داشته مشکل برای برگشت به کشورشون پیش بیاد . #نشرِحداکثری🌱

احوالِ خود به گریه ادا می کنیم ما مژگان چو طفلِ بسته زبان ترجمان ماست

تنها نه‌ایم در رهِ دور و دراز عشق آوارگی چو ریگِ روان همعنان ماست

نحنُ الحائرون بين الواقع القبيح و الحلم الذى لَا يتحقق. ما بین واقعیتِ ناخوشایند و رویایی که محقق نمی‌شود درمانده و حیرانیم. #نجيب‌محفوظ #عربیات🌱

-هر که شد بیمارِ دردِ عشق، بهبودی نداشت'! #وحشی‌بافقی🌱