#حضرت_معصومه_سلاماللهُعَلَیها_ورودبه_قم
ایـن نـغـمـههـا از عـالــم بــالا مـیآیـد
با چه شـکـوهی دخـتـر مـوسی میآید
دارد به سوی شـهـر قـم زهـرا میآیـد
مـعـصـومـه دارد بـا بـرادرهـا میآیـد
صد طاق گل بین مسیر و بین جاده است
دور و برش شکر خدا، مَحرم زیاد است
ای خاک خشک قـم ببین باران رسیده
روزیرسـان ســفــرۀ ایــران رسـیـده
ای اهل گریه، خـواهـر سلطان رسیده
با ذوق و شوق و بیسر و سامان رسیده
قـربـان چـشـمان تر و شبزنـدهدارش
جـانـم فـدای آن غــم و حــال نـزارش
گـل بـود، اما نـیـمـههای راه، پـژمـرد
بسکه دلـش را دوری یـارش میآزُرد
او را به روی دست خود، یک شهر میبرد
از کوچه رد میشد ولی سیلی نمیخورد
در قـم، چهـل تـا قـلـدر جنگی نمیدید
مـثل مـدیـنـه کـوچـۀ تـنگـی نـمـیدیـد
شد تـار اگر چـشـم تر او مـثـل زهـرا
شـد آب اگـر که پـیکـر او مثـل زهـرا
نشـکـست هر دو زیـور او مثل زهـرا
خـونی نـمیشـد بـسـتـر او مثل زهـرا
داغـی مگـر بر سیـنـۀ او مـانـد اصلاً
از محـرم خود رو نـمیگـرداند اصلاً
میخ از خجالت ذوب شد، در سوخت ای وای
پر سوخت، پیکر سوخت، مادر سوخت ای وای
سر سوخت، خواهر با برادر سوخت ای وای
بیش از در و اطفال، حیدر سوخت ای وای
این روضه طولانیست، خیلی غم رسیده
دامـان این آتـش به خـیـمـه هم رسـیده
باید به استـقـبال این غـم، سالها رفت
زینب به جنگ اغـلب جـنجالها رفت
خیمه در آتش سوخت و خلخالها رفت
دست حـرامیها به سوی شالها رفت
مـیزد مـیـان کـوچـههـا فـریـاد زینب
هـر جا کـسـی افـتـاد، میافـتـاد زینب
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal