«بِسْمربِّالمَھْدےٖ؏ـج»
~~~~~ﷲ~~~~~
روزِحسابکتابڪہبرسھ..
بعضےازگُناهاټروکہبهتنِشوڹمیدڹ،
مےبینےبراشوڹاستغفارنڪردۍ،
اصݪاًیادٺنبوده !
امّازیرِهࢪگُناهټیہاستغفارنوشتہشده..
اونجاسٺکہتازهمیفهمۍ
یکۍبہجاټتوبهڪرده....
یکےڪہحواسشبھټبوده..؟
یہپدردݪسوز..
یکےمثلِمهدے"عج" :)
#تلنگرانـھ
شيشہے پنجـــرھ را
بـــاران شست؛
از دلِ من اما چھ ڪسۍ
نقشِ تُــو را خواهدشست..!؟
تعجیـلدرظهـور #امام_زمان صلـوات
♥️|↫#یاایهـاعزیز
🖐🏻|↫#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
خریدار عشق
قسمت41
شوکه شدم از این کارش از نگاهش وحشت کردم ،اشکام سرازیر شدن...
مگه من چکار کردم...
بلند شدم و رفتم لباسامو پوشیدم و کیفمو برداشتم و از اتاق زدم بیرون گریه امونم نمیداد
هق هق میزدم و از خونه زدم بیرون
فاطمه و مادر جونم هم دویدن بیرون و صدام میزدن ولی من حتی دلم نمیخواست یه لحظه دیگه اونجا باشم حالم خیلی خراب بود
نمیتونستم برم خونه،چون به مامان گفته بودم که شب نمیام اگه میرفتم حتمن همه باخبر میشدن که چه افتاقی افتاده...
توی خیابونا راه میرفتم رفتم پارک ،رفتم سینما،رفتم بازار ،هوا کم کم تاریک شده بود
دیگه نمیدونستم کجا برم ،یه دفعه به ذهنم رسید برم جمکران...
یه دربست گرفتم رفتم سمت جمکران
وقتی رسیدم یه چادر از خانمی که بیرون در ایستاده بود گرفتم و سرم گذاشتم رفتم داخل
وارد حیاط که شدم با دیدن گنبد بغضم شکست و نشستم رو زمین...
چادرمو کشیدم روی سرمو گریه میکردم.
- من به کدامین گناهم ،باید مجازات بشم آقا ،کم آوردم ،فکر میکردم کاره درستی کردم ،ولی راه و اشتباه رفتم ، جز این جا هیچ پناهگاهی ندارم ،آقا جان پناهم بده
آقا جان خسته ام ،جان عمه ات پناهم بده
قلبی که سنگه هیچ وقت نرم نمیشه
رفتم داخل و بعد از خوندن نماز و دعا
برگشتم بیرون
شب جمعه بود و مراسم دعای کمیل بود
جمعیت زیادی اومده بودن ،بعد از مراسم دعای کمیل ،کمی حالم بهتر شده بود
نزدیکای ۱۲ شب بود، تصمیم گرفتم برم داخل مسجد تا صبح اونجا بمونم و صبح برم خونه
بلند شدم که برم یکی اسممو صدا زد
برگشتم نگاهش کردم
با دیدنش اشکام دوباره سرازیر شد
سجاد: همه جارو دنبالت گشتم ،اینجا تنها امیدم واسه پیدا کردنت بود،بدون هیچ حرفی ازش دور شدم ،چادرمو کشید
سجاد: ببخشید ،بابت امروز...
(صدای گریه ام بلند شد وبا مشت میزدم به سینه اش)ببخشید،همیشه کارت همینه؟
آدمو زیر پاهات له میکنی بعد میگی ببخشید ، من با تمام وجودم دوستت داشتم ،اما تو مثل یه اشغال باهام رفتار کردی، دیگه نمیخوام ببینمت ،خیالت راحت ،برنده شدی برادر،فردا میرم درخواست طلاق میدمو تمام..
بعد ازش دور شدمو رفتم خروجی
سجادمو دنبالم میاومد و صدام میزد:
وایستا کارت دارم ،
(چقدر حسرت شنیدن اسممو از زبونش داشتم )
سجاد: صبر کن
چادر و به خانمی که دم در بود تحویل دادم و
رفتم سر خیابون ،منتظر ماشین شدم ،یه تاکسی جلوم ایستاد سوار ماشین شدم خواستم درو ببندم که سجاد در و نگه داشت
سجاد: پیاده شو کارت دارم
راننده: آقا چیکار داری،برو پی کارت پسرک
سجاد:پیاده شو خودم هر جا خواستی میرسونمت
(منم فقط گریه میکردم و چیزی نمیگفتم)
خریدار عشق
قسمت42
سجاد محکم دستمو گرفت و از ماشین منو کشید بیرون دست درد گرفت
راننده هم پیاده شد اومد سمتمون
راننده: مگه باتو نیستم ،چیکارش داری دختر مردم...
سجاد: اقا بفرما،زنمه
راننده: راست میگه خانوم
سرمو به معنی تایید تکون دادمو راننده رفت
سجادمو دستمو محکم گرفت و برد سمت ماشینش سوار ماشین شدیم
سرمو گذاشتم روی شیشه و آروم گریه میکردم بعد از مدتی رسیدیم خونه سجاد اینا
از ماشین پیاده شدیم و وارد حیاط خونه شدیم
مادر جون توی حیاط نشسته بود مادر فکرم هزار جا رفت قربونت برم کجا رفتی...
منم آروم سلام کردم
مادر جون: سلام عزیز دلم
بعد رفتیم توی اتاق، سجاد لباسشو عوض کرد و روی تخت دراز کشید منم یه گوشه از اتاق نشستم و سرمو گذاشتم روی پاهامو آروم گریه میکردم،کم کم خوابم برد...
نصفه های شب با صدای گریه بیدار شدم
چشمامو باز کردم سجاد روی سجاده اش سجده کرده و داره گریه میکنه متعجب نگاهش میکردم ...
رفتم نزدیکش...
- اتفاقی افتاده سرش و بلند کرد و به چشمام نگاه کرد چشماش قرمز شده بود
یه دفعه بغلم کردو گریه میکرد....
سجاد: بهار منو ببخش...
ببخش که شوهر خوبی نبودم،ببخش که دلتو شکوندم ،ببخش که اشکتو درآوردم
شوکه شده بودم ،ولی با صدای گریه اش ،خودمم گریه ام گرفته بود
گرمای وجودشو احساس میکردم
از خودم جداش کردم ،با دستام اشکاشو پاک کردم ، نمیدونستم چرا طاقت دیدن اشکشو نداشتم
با هر قطره اشکش ،نفسم بند میاومد...
- چی شده سجاد ،چرا گریه میکنی؟
سجاد: خواب دیدم،
خواب دیدم تو یه صحرای پر از خاک ماسه هستم ،چشمم به یه صف طولانی افتاد
با چشمام صف دنبال کردم تا به یه خیمه چادر رسیدم رفتم کمی جلوتر ،پرسیدم ،اینجا صف چیه یکی گفت،اقا امام حسین توی اون خیمه است ،ماهم به نوبت داریم میریم به دیدنش
با شنیدن این جمله خوشحال شدم
منم رفتم انتهای صف ایستادم تا آقا رو ببینم
ساعت ها گذشت تا به در خیمه رسیدم
نوبت به من که رسید ،دونفر که مأمور محافظت از اقا بودن جلومو گرفتن
میگفتن تو حق رفتن به داخل و نداری
گفتم چرا؟
گفتن! اینجا صف عاشقان حسینه...
نه صف دل شکستن...
تو دلشکستی....
اینجا جایی برای کسی که دل میشکنه نداریم
برو از اینجا که امام تمایلی به دیدارت نداره...
از خواب بیدار شدم چشمم به تو افتاد که گوشه اتاق خوابیدی ،از خودم بدم اومد
من میخواستم که تو دلبسته ام نشی فقط همین ،نمیخواستم اذیتت کنم بهار جان...
باور کن...
بهار منو ببخش...
با شنیدن حرفاش ،اشکام سرازیر شد
بغلش کردم...
-بخشیدمت اقا
،بخشیدمت عشق من...
بہ دلم لکـ زده..
با خنده تــو جـان بدهم!
طرح لبخند تو،
پایان پریشانے هاست...
#امام_زمان
وسط جبهه بهش گفتم:
بچه! الان چهوقتِ نماز خوندنه؟!
گفت:
از ڪجا معلوم دیگه وقت نڪنم
و شروع کرد به نماز خوندن...📿
"السلام علیکم و رحمة الله و برکاته"
را ڪه گفت
یڪ خمپاره آمد
و پَر ڪشید...💔
|💔🖤|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا سنگ نشانند
که ره گم نشود...
🌱🍀🌱🍀🌱
https://eitaa.com/Navid_safare
🌱🍀🌱🍀🌱
🌸کانال رسمی شهید نوید🌸
'♥️
#بـشیـممثـلشهـدا
-میگفت:اگریڪروزپاڪباشیدوگناهنڪنید
حتما آقـا(عج)رادرخوابمیبینے!
واگر۱۰روز پاڪباشی،خودحضرتراخواهے دید!
#شهیداحمدعلےنیرے🌱
#شادی_روح_شهدا_صلوات🍀
سلام
همراهان گرامی🍀
#ختم_صلوات
به نیت شهید نوید صفری هدیه به امام زمان (ع)
هرکس مایل به خوندن بود لطفاً تعداد صلوات هایی رو که می فرستید توی لینک ناشناس پیامک کنید 🙏🏻🌱🌸🍀
https://harfeto.timefriend.net/16666905689583
لینک👆🏻🍀🌸👆🏻
https://eitaa.com/Navid_safare
فرصت خوندن تا فردا شب❤️🍀❤️
May 11
🌺🍀💐🌴💐🍀🌺
اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
با توکل به نام اعظمت
یا رحمان یا رحیم
#اطلاعات_ختم_قرآن
👇ختم سی جزء قرآن کریم 👇
👈 #ختم_ویژه👉
﷽📖 #جزء1) ✅
﷽📖 #جزء2) ✅
﷽📖 #جزء3) ✅
﷽📖 #جزء4) ✅
﷽📖 #جزء5) ✅
﷽📖 #جزء6) ✅
﷽📖 #جزء7) ✅
﷽📖 #جزء8) ✅
﷽📖 #جزء9) ✅
﷽📖 #جزء10)✅
﷽📖 #جزء11)✅
﷽📖 #جزء12)✅
﷽📖 #جزء13)✅
﷽📖 #جزء14) ✅
﷽📖 #جزء15) ✅
﷽📖 #جزء16) ✅
﷽📖 #جزء17) ✅
﷽📖 #جزء18) ✅
﷽📖 #جزء19) ✅
﷽📖 #جزء20) ✅
﷽📖 #جزء21) ✅
﷽📖 #جزء22) ✅
﷽📖 #جزء23) ✅
﷽📖 #جزء24) ✅
﷽📖 #جزء25) ✅
﷽📖 #جزء26)✅
﷽📖 #جزء27) ✅
﷽📖 #جزء28) ✅
﷽📖 #جزء29)✅
﷽📖 #جزء30) ✅
🌺🍀💐🌴💐🍀🌺
برای دریافت جزء به آیدی زیر پیام بدید 👇🏻
@motahareh_sh84
نوید دلها 🫀🪖
🌺🍀💐🌴💐🍀🌺 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن با
#ختم_قرآن
هدیه برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان و اهل بیت و یاران با معرفتشون و برای شهدا و برای خانواده و امواتمون و شفای مریضان و عاقبت بخیری جوانان مذهبی
💚🍀
https://eitaa.com/Navid_safare
💚🍀
#تلنگرانه
#داستان
روزی اسب پیرمردی فرار کرد،
مردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیر مرد گفت : ازکجا معلوم.
فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت.
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!
پیرمرد گفت: از کجا معلوم.
پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست.
مردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیرمرد گفت از کجا معلوم!
فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.
مردم گفتند : چقدر خوش شانسی!
پیرمرد گفت : از کجا معلوم!
زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد.
از کجا معلوم؟!
May 11
May 11
میگفت:
اونے کہ تو رو با شھدا آشنا میڪنہ رو هیچوقت رهاش نڪن...
شاید مامور باشہ از طرف شھدا :)♥️!
#بہشدتقشنگبود:)
#همیشه_بیاد_امام_زمان_عج_باشیم....
⋮•❥| 🪔۞⇣
╰⊰⊹✿ https://eitaa.com/Navid_safare
#استـوری
نہچراغونہفانوسونہشمع
تنها "دلـم"
روشناستڪہمۍآيۍ ...!💛
تعجیـلدرظهـور #امام_زمان صلـوات
🍀|↫#السݪامعلیڪیابقیةاللھ
☘|↫#سهشنبههاےمهدوے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در حرم شاه عبدالعظیم به یاد همه ی اعضا هستم.
(فیلم از ضریح امامزاده طاهربن زین العابدین است) ✨✨
@maede_sadatt
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ضریح حمزه بن موسی الکاظم ع ✨💚
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این فیلم را احتمالا ندیدهاید
⭕️ صدها ڪیلومتر دورتر از خانه!
چند قدمے خونخوارترین مخلوقات خدا!
⭕️ برشے از عملیات نبل و الزهرا
پیڪر شهید سعید علیزاده(ڪمیل) در حال انتقال به عقب است...
⭕️ ڪسے ڪه دست شهید را گرفته، شهید نوید صفرے است...
ڪسے ڪه صورتش را میبوسد، شهید رضا عادلے است...
⭕️ فیلم را شهید عارف ڪایدخورده گرفته...
⭕️ شهید حبیب رحیمے منش در فیلم دیده میشود!
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرائت دعای توسل سه شنبه شب در حرم شاه عبدالعظیم ✨
https://eitaa.com/Navid_safare
May 11
🍂🍂
عاشـق آن اسـتْ ڪہ فڪرش همہ خدمـت باشـد
صبـحها در عطـشْ عـرض ارادت باشـد
بـهترازحضـرت اربـاب ندیـدم شاهے
ڪه چـنین باخـبراز حـال رعـیت باشـد
#صبحتون_بخیر_و_شادی🌹❤️
زنــــدگانی مرا
به همان چـــیز اختــــصاص بده
که برایـــش آفــرید شـــده ام...
خدای مهربان ببخش مرا ....
گناهڪـارۍڪہبعدازگنـاھ
بہترسواضطرابمیوفتہ
بہنجـاتنزدیڪتره
تا ڪسۍڪہاهلعبـادتہ،
امـاازگناهنمۍترسہ !
بہهمریختگۍبعدازگنـاه،
نشونہیہوجدانبیداࢪھ🌿..!
#تلنگر
<💕🌸>
تکیه گاهت،امیدت،توکلت
فقط خدا باشه
باید باورش کنی
باور کنی که کنارته و کمکت میکنه
باید خالصانه صداش کنی.. 🙂
#اللهام_تو_تمام_جان_منی😍🌱』
#امام_زمان