رفقا امروز سالروز شهادت شهیدان
شهید #رسول_خلیلی🕊
شهید #مهدی_زین_الدین🕊
و شهید #بابک_نوری 🕊
هست
نثار روح مطهرشون سه صلوات
شرایط سختی بود آتش دشمن سنگین بود، موقع عقب اومدن متوجه عدم حضور محمد شدم
باهاش تماس رادیویی گرفتم که پشت بیسیم میگفت من جفت پاهام تیرخورده شما برید کسی برنگرده دارن میان سمتم
داشتم گریه میکردم از اینکه نمیتونستم کمکش کنم.
بعد چند دقیقه ک باهاش تماس گرفتم صدایی غیر صدای محمد شنیدم.
محمد هم مثل ارباب بی کفن ابی عبدالله ع بدون سر به سوی معشوق پرکشید
.
بیاد شهید مدافع حرم عمه سادات س محمد زهره وند جمعی گردان تکاور تیپ نمونه یکم روح الله
#مدافع_حرم
#شهیدمحمدزهروند🌷
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
کسانی که قبلاً از کانال شهید نوید هدیه دریافت کردن نمی توانند شرکت کنند😊
هدف ما اینه که کسانی که تا به حال هدیه نگرفتن یه تبرکی کوچیک از شهدا دریافت کنند🧡
این مسابقه هم به نیابت از سالگرد شهادت شهید بابک نوری هست🌱🖤
#مسابقه
هر کسی ۳ نفر رو به کانال شهید نوید دعوت کنه و افرادی که دعوت کرده وارد کانال شدن آیدی هاشونو برای ما بفرسته
بهش کد داده میشه و در آخر بین کد ها قرعهکشی میشه و هدیه داده میشه😍❤️🔥
به آیدی زیر
@motahareh_sh
هدیه ی مسابقه🎁:به ۱ نفر پک کامل شهید بابک نوری هدیه داده میشه
رفقا به هر کسی که وارد شد توی کانال و شما دعوتش کرده بودید یا نیومدن کد دادم
اگر کسی دوست داره هم میتونه شرکت کنه ولی حداقل برای سه نفر بنر کانال رو بفرستید
#استغفار 70 بندی مولا امیر المومنین(ع) بند(8)
📌بـه نیـابت از شهـید#هادی_ذوالفقاری
اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ قَدَّمْتُ إِلَيْكَ فِيهِ تَوْبَتِي ثُمَّ وَاجَهْتُ بِتَكَرُّمِ قَسَمِي بِكَ وَ أَشْهَدْتُ عَلَى نَفْسِي بِذَلِكَ أَوْلِيَاءَكَ مِنْ عِبَادِكَ أَنِّي غَيْرُ عَائِدٍ إِلَى مَعْصِيَتِكَ فَلَمَّا قَصَدَنِي بِكَيْدِهِ الشَّيْطَانُ وَ مَالَ بِي إِلَيْهِ الْخِذْلَانُ وَ دَعَتْنِي نَفْسِي إِلَى الْعِصْيَانِ اسْتَتَرْتُ حَيَاءً مِنْ عِبَادِكَ جُرْأَةً مِنِّي عَلَيْكَ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَكُنُّنِي مِنْكَ سِتْرٌ وَ لَا بَابٌ وَ لَا يَحْجُبُ نَظَرَكَ إِلَيَّ حِجَابٌ فَخَالَفْتُكَ فِي الْمَعْصِيَةِ إِلَى مَا نَهَيْتَنِي عَنْهُ ثُمَّ كَشَفْتَ السِّتْرَ عَنِّي وَ سَاوَيْتُ أَوْلِيَاءَكَ كَأَنِّي لَمْ أَزَلْ لَكَ طَائِعاً وَ إِلَى أَمْرِكَ مُسَارِعاً وَ مِنْ وَعِيدِكَ فَازِعاً فَلُبِّسْتُ عَلَى عِبَادِكَ وَ لَا يَعْرِفُ بِسِيرَتِي غَيْرُكَ فَلَمْ تُسَمِّنِي بِغَيْرِ سِمَتِهِمْ بَلْ أَسْبَغْتَ عَلَيَّ مِثْلَ نِعَمِهِمْ ثُمَّ فَضَّلْتَنِي فِي ذَلِكَ عَلَيْهِمْ حَتَّى كَأَنِّي عِنْدَكَ فِي دَرَجَتِهِمْ وَ مَا ذَلِكَ إِلَّا بِحِلْمِكَ وَ فَضْلِ نِعْمَتِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ مَوْلَايَ فَأَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ كَمَا سَتَرْتَهُ عَلَيَّ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَا تَفْضَحَنِي بِهِ فِي الْقِيَامَةِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
معنــی📌❤️🔥
بند 8: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که در آن توبه ی خویش را تقدیم به تو کردم، سپس مواجه شدم با کرامت و قسم یاد کردنم به تو و اولیاءت را از میان بندگان بر خود شاهد گرفتم که دیگر به سوی معصیت باز نمیگردم ولی آنگاه که شیطان با کید و حیله اش مرا هدف گرفت و خواری و بیچارگیم مرا به سوی آن کشانید و نفسم مرا به سمت آن معصیت خواند، خود را به جهت حیا از بندگانت مخفی ساختم. و این، از گستاخی من نسبت به تو بود در حالی که میدانم هیچ پرده و بابی مرا ازتو پنهان نمیکند و هیچ حجابی نظر تو را از من نمی پوشاند. پس تو را مخالفت کرده و به آنچه مرا از آن نهی کرده بودی مبادرت نمودم، سپس پرده را کنار زده و خود را با اولیاءت قرار دادم، گویا همیشه مطیع تو بوده و به سوی اوامرت شتابان و از تهدیدهایت هراسان بوده ام. ظاهرم را آنگونه آراستم که بر بندگانم مشتبه شد، در حالی که غیر از تو از درون من آگاه نبود، تو نیز مرا جز آنگونه که آنها مرا میشناختند معرفی نکردی، بلکه حتی نعمتهایی را که به آنها میدادی به من هم عطا کردی. سپس مرا به آنها برتری دادی، گویا نزد تو، همرتبه آنها هستم اینها همه نیست مگر به واسطه ی حلم و بردباری تو و نعمت فراوان تو بر من. پس حمد و سپاس ازان توست ای مولای من ! از تو درخواست میکنم ای خدا ! همانطوری که اینگونه گناه را در دنیا مستور و پنهان ساختی، در قیامت نیز مرا رسوا نکنی ای بهترین رحم کنندگان!
https://eitaa.com/Navid_safare 🌱
EsteghfarAmirAlmomenin[08].mp3
16.72M
استغفار 70 بندی مولا امیر المومنین(ع) بند(8)
📌بـه نیـابت از شهـید#هادی_ذوالفقاری
بـه وقـت#استغـفـار🌱
نوید دلها 🫀🪖
#مسابقه هر کسی ۳ نفر رو به کانال شهید نوید دعوت کنه و افرادی که دعوت کرده وارد کانال شدن آیدی هاشو
فرصت شرکت در مسابقه تا فردا هست🧡❤️
روییڪیازدیوارهایگلزارشهدا
فلسطیننوشتهبود؛
درتلاشمانبرایسقوطاسرائیل!
بهبہشتسقوطکردیم:)💔
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
ایّام تولد تو ای ماه دمشق
جای همه مدافعانت خالی...
#شھیدانہ🕊
#میلادباسعادتحضرتزینبڪبریمباركباد🎊
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
وقتےمجنونمیشے؛
کہهیچکس
غیرازلیلیونبینے !
-مجنونِخداشیم(:
https://eitaa.com/Navid_safare 🍃
-خدایا کوچک ترین نگاهت ،
بزرگ ترین معجزه زندگیمونه ..
پس با معجزهات به زندگیمون
جانی دوباره بده .. ♥️🍃
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 #نگاه_خدا 💗
قسمت25
نزدیکای ظهر بود که با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم ( یعنی عجبم رییس جمهور اینقدر اندازه من زنگ خور نداره) شماره ناشناس بود - بله بفرمایید یعنی من عاشق همین لفظ قلم صحبت کردناتم (یاسری بود ،یعنی من ازدست این بشر به کجا پناه ببرم)
- امرتون؟
یاسری: میخواستم به خاطر ،کار احمقانه ای که مرجان انجام داده عذر خواهی کنم - خوب عذر خواهی تونو کردین خدا نگهدار
یاسری: نه نه قطع نکن سارا.......
خانم - مگه حرف دیگه ای هم مونده؟
یاسری : میخوام ببینمت .! باهات کار دارم - من هیچ حرفی با شما ندارم
تماس و قطع کردم و شمارشو گذاشتم داخل لیست سیاه که دیگه نتونه تماس بگیره
بلند شدم که برم حمام
دوباره گوشیم زنگ خورد
بازم شماره ناشناس بود
ای بابا چه سیریشیه این
- ببینید دفعه اخرتون باشه مزاحم میشین ،دیگه تذکر نمیدم و قانونی بر خورد میکنم
عاطی: چیه اعصاب مصاب نداری دختر
- عاطفه تویی؟
عاطی: نه عممه، بیکار بود زنگ زد به تو
- این خط کیه ؟
عاطی: گوشیم خاموش شد ،با گوشی اقا سید زنگ زدم برات - نمیری تو دختر
عاطی: حالا چرا اینقدر اعصابت زیره صفره - هیچی بابا دیونه شدم از دست همه
عاطی: سارا جان بعد ظهر یادت نره بیای ،منتظرتمااا - فک کن یه درصد نیام ،بله نمیگییی؟
عاطی: میکشمت نیای - الان کجایی ؟
عاطی : دارم میرم آرایشگاه
- ای جوووونه دلم چه عشقی بشیی واسه اقا سید
عاطی: زشته میشنوه - آخ ببخشید ،از طرفم به اقا سید تبریک بگو ،همچین دیونه ای نصیبش شده
عاطی: مگه دستم بهت نرسه ،من برم کاری نداری؟
- نه عزیزم مواظب خودت باش بوس بوس
بلند شدم رفتم حمام دوش گرفتم ،اومد موهامو سشوار کشیدم ،یه ارایش ملایم کردم ( من زیاد اهل آرایش غلیظ نیستم ) لباسمو پوشیدم وااایییی چه جیگری شدم من یه کم موهای خرمایی رنگمو هم ریختم بیرون
یه کفش سفید هم پوشیدم
منو با عروس اشتباه نگیرن خوبه
گوشیم زنگ خورد بابا رضا بود - جانم بابا
بابارضا: سلام سارا جان خوبی؟
- مرسی خوبم
بابا رضا: سارا جان من یه کم کار دارم نمیتونم بیام مراسم عقد عاطفه ، یه هدیه گذاشتم رو میز ناهار خوری ببر بده عروس داماد دست خالی نرو زشته
- چشم بابا جون
بابا رضا : چشمت بی بلا فعلن یا علی...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#نگاه_خدا 💗
قسمت26
رفتم هدیه بابا که یه ربع سکه بود برداشتم و راه افتادم تو مسیر دوتا دسته گل مریم خریدم
رسیدم بهشت زهرا همه اومده بودن ،منم اول رفتم سمت مزار مامان فاطمه یه دسته گل رو سنگ قبر بود ، فهمیدم بابا رضا زودتر اومده بود اینجا
منم یه دسته گل خودمو هم گذاشتم روی سنگ
سلام مامانه گلم ،روزت مبارک ،این اولین سالیه که نیستی کنارمون چقدر سخته درک نبودنت ،چرا اینقدر زود همه فراموش میکنن
مامان جون برام دعا کن ،خدا که نگاهی به من نمیکنه ،تو دعاکن شاید گره از مشکلم باز بشه
یه دفعه با صدای صلوات مهمونا متوجه شدم عروس و دوماد اومدن
منم رفتم سمت گلزار شهدا
دور تا دور صندلی گذاشته بودن
رفتم حاج احمد و خاله مریم با دیدن من اومدن سمتم ( خاله مریم منو بغل کرد و بوسید): سلام سارا جان خیلی خوش اومدی - سلام خاله جون مرسی ،تبریک میگم
حاج احمد : سلام دخترم خوبی؟انشاءالله جشن عقد خودت - خیلی ممنونم ،در ضمن بابا رضا عذر خواهی کرد گفت کاری پیش اومده براش نمیتونه بیاد
حاج احمد: میدونم دخترم، با من تماس گرفت گفت
خاله مریم: سارا جان برو روصندلی بشین ،خسته میشی - چشم
رفتم نشستم روصندلی
به عاطفه نگاه میکردم چادرشو آورده بود پایین صورتش پیدا نبود
خندم گرفت تو این لباس دیدمش ...
آقا سید هم واقعن همون کسی بود که عاطفه آرزوشو میکرد
حاج اقا شروع کرد به خوندن خطبه عقد
بار اول که حاج اقا گفت وکیلم ،خواهر شوهر عاطفه گفت : عروس رفته گل بچینه
بار دوم و گفتم خودم بگم که عاطفه بفهمه که من اومدم
عاقد که گفت وکیلم ،تند گفتم عروس رفته گلاب بیاره با تکون خوردن چادر عاطفه متوجه شدم داره میخنده باره سومم که حاج آقا گفت وکیلم
عاطفه هم گفت: بله
همه شروع کردن به صلوات فرستادن
بعد یکی یکی میرفتن جلو تبریک میگفتن و هدیه هاشونو میدادن
منم صبر کردم که خلوت بشه برم تبریک بگم
رفتم جلو
- سلام اقا سید خوبین ،تبریک میگم انشاءالله که این دوستمون خوشبختتون کنه...
عاطفه: وایییی سارا از دست تو
آقا سید :( همون جور که سرش پایین بودگفت) خیلی خوشحال شدیم که تشریف آوردین - خواهش میکنم باید حتمن میاومدم میدیدم این شاهزاده عاطی خانومو(عاطی مانتو میکشید ،): سارا میکشیمت - ببخشید من یه لحظه برم ببینم عاطی چیکارم داره
(سرمو بردم زیر چادر ).
عاطی: واییی سارا زشته بروبیرون - ای جووونم چه عروسکی شدی تو
عاطی: دختره دیونه اینا چی بود گفتی - وااا حقیقته دیگه ،دروغ که نگفتم
عاطی: خدا چیکارت کنه ابروم رفت برو بیرون
- دوست داشتم اولین نفری که تو رو میبینه من باشم ...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
May 11
~🥀🕊~
[نحوه شهادت شهیدان نظری ، عارف کاید خورده و بابک نوری]
فرمانده شهیدنوری :
ساعت حدودا۵/۱ تا۲ به وقت دمشق بود که شهید نظری،شهیدکایدخورده وشهید نوری در کنار خودروی موشکی نشسته بودند وداشتند نهار میخوردند که خمپارهای وسط این سه نفر فرود آمد و هر سه عزیز به شهادت رسیدند.🥲❤️🩹
دوستشهید:
همون روز شهادت بابک بود که داعش با خمپاره منطقه رو میزد. شروع کردن جایی که ما بودیم رو زدن. گلوله های خود ترکان ۲۳میزدن؛مماس باجاده میاومد بالا سر بچه ها می ترکید. شهید نظری اومد به ما گفت: این جایی که نشستید یک خورده ناامنه، احتمال داره خمپاره بخوره بیاید بشینید بین ماشین ها که امن تره. بچهها نشستند اونجا من بلندشدم رفتم کنار بچههایی که روی تل بودن. چنددقیقه بعدش دوتا صدای صوت خمپاره اومد، اولی که خورد، دیدیم خب الحمدالله ردکرد. کمتراز دو دقیقه بود که خمپاره دوم اومد تا برگشتم ازروی تل نگاهکنم دیدم متاسفانه خمپاره افتاده بین بچهها. خودآقا یاسر دوید؛چون منطقه دشت مانند بود تاازاین تپه بریم به پای خاکریز، دیده بان دشمن دید داشت. مجبور بودیم بافاصله بریم..دیدم که خمپاره به بدنشون اثابت کرده وخون ریزی شدید دارند. باکمک بچهها سریع بعضی اززخمهاشون که قابل بستن بود رو میتونستیم باامکانات کمی که اونجا بود ببندیم رو بستیم . پتو پیدا کردیم و گذاشتیمشون روی پتو.
هر سه شهید توسط یک گلوله خمپارهی۸۱ کهفرود آمد وسطشون به شهادت رسیدند🥺💔
#شادیروحهرسهشهیدبزرگوارصلوات🖤🌱
توجهـ‼️‼️ــ🌱
امروز شهادته برادر شهیدمون بابک نوری هست:)
هر کی ارادت داره بسم الله زیارت عاشورا تون رو ثبت کنید التماس دعا یا علی🕊️✨♥️👇👇
https://EitaaBot.ir/counter/fkbmz
هر وقت چای میریختم میآوردم ،
میگفت بیا دوسه خط روضه بخونیم
تا چای روضه خورده باشیم:))
-همسرِشهیدمحمدخانی -
#شهیدانه