🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان_لبخند_بهشتی💖
نویسنده: میم بانو
قسمت صد سی ام
بخش سوم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
چند روز بعد مادرم بلاخره راضی شد جعبه را باز کند .
نامه اش را نداد من بخوانم اما محتوای جعبه را نشانم داد .
داخل جعبه جانمازی کوچک بود که به گفته مادرم ، پدرم شب تولد شهریار به او هدیه داده اما گفته بود کسی متوجه نشود ، پدرم از شهریار خواسته بود از جانماز خوب مراقبت کند چون یادگار پدرش است ، به همین دلیل شهریار جانماز را بر گردانده تا این یادگار حفظ شود .
حالا درست ۳ ماه از شهادت شهریار میگذرد .
۳ ماهی که هر روز سراغ مرقد شهریار رفتم و به او سر زدم و با او درد دل کردم . ۳ ماهی که در آن چیز های جالب و عجیبی دیدم .
نمونه اش چادری شدن بهاره و تحول بزرگ عمو محسن بود .
حتی پول ارث پدرم و عمو محمود را هم که ۱۱ سال قبل بالا کشیده بود مس داد و عذر خواهی کرد .
عمو محسن خانه را هم فروخت و خمس پولش را پرداخت کرد و بعد خانه لی ساده تر خرید .
وضعیت طبق میل و خواسته و آرزوی شهریار شده بود ، اما صد حیف که نوش دارو بعد از مرگ سهراب است .
به قول شاعر میگفت : همساییمان از گرسنگی مرد در عذایش گوسفند ها کشتند .
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
با کسیده شدن کتاب از زیر دستم به خودم می آیم .
سر بلند میکنم و نگاهم را به سجاد میدوزم ، اخم تصنعی
+داشتم میخوندنم
متعجب ابرو بالا می اندازد
_یک ساعته دارم صدات میکنم
کتاب را میبندد و نگاهی به جلدش می اندازد
_خسته نشدی انقدر دیوان شهریار خوندی ؟
فک کنم همشو حفظ شدی
سری به نشانه نفی تکان میدهم
+نه خسته نشدم ، هروقت دلم برای شهریار تنگ میشه میخونم .
وقتی داشت میرفت گفت هروقت دلت برام تنگ شد بخون .
لبخند میزند و کتاب را روی پایم میگزارد .
_میخوام پیاده شم برم یه چیزی بخرم ، تو چیزی نمیخوای
ادای آدم ها متفکر را در می آورم
+هر چی چیز ترش گیرت اومد بگیر
لب میگزد تا جلوی خنده اش را بگیرد
_فشارت میوفته ، خاله بهم گفته برات نخرم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مۍگفت؛
بہجاۍاینڪہعڪسخودتونوبزاریـد
پروفایلتابقیہبادیدنشبہگناهبیافتن؛
یہتلنگرقشنگبذاریدڪھبادیدنش
بهخودشونبیان'!📮🌿
#شہیدابومھدیالمھندس
#تلنگرانه
#انـدکـی تـأمـل...😊
یهروزی،یهجایی،تویِیهسِنّی،دیریازود..
هرکسیبهایننتیجهمیرسهکهآرامشواقعی
روفقطازآغوشِخدامیشهگرفت..!(:♥️🍃
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
همهبدیهاتروبهخدابگو
وقتیبدیهاتروبگی..
خداواسهتکتکشکمکتمیکنه :)🤍
#استادپناهیان🪴
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
بزرگۍمیگفتـ :⇣
تسبیحاتـــ حضرتـــ زھرا سَلامُاللّٰهعَلَیھا
رو بدونِتسبیح بگید
با بند بندھاےِ انگشتــ ڪه
بگے روز قیامتـــ همینا به حرفــــ میـان
شهادتــــ میدن ڪه باهاشون ذڪر گفتـے ❗️
14.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°|﷽|°•
گفتعقݪماینهمهمشهد،دݪترامیزند
آمدمصدمرتبه،یکبارتکرارینشد:)💚
#السݪامعݪیڪیاامامࢪئوف✋
#چهاࢪشنبہهاۍامامࢪضایۍ✨
.
.
اصلاعاشقاینبودکه
کارراساکتوآرامانجامبدهد
واحساسمیکردبیشتربهدلشمیچسبد
وبیشتربرایشمحسوببود
چوندردفترخداثبتمیشدکه
"فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَه خَیراً یَرَه"
#شهیدعبداللهمیثمی🌱
https://eitaa.com/Navid_safare ✨