#گزیده_کتاب_شهیدنوید📚
#پرسیدم_شما_دوست_دارید_گمنام_بشید🌷
#جواب_دادی_نه_من
#ان_شاءالله_پیکرم_بر_می_گرده
مثل اینکه عروس خانم بله را گفت که صدای صلوات بلند شد.
دیدی گفتم آن خانمی که پاکت نقل دستش بود مادر داماد است.
دیدی چقدر محکم پسرش را بغل گرفته.
پاکت خالی نقلش را هم که گذاشته روی سنگ قبر سفیدت. {سنگ مزارشهیدنوید}
عروس و داماد هم لابد الان دست همدیگر را می گیرند و می روند توی بهشت زهرا می چرخند؛
🔹مثل من و تو که اول رفتیم قطعه سرداران بی پلاک و بعد هم آمدیدم همین جا سر مزار #آقا_رسول.
نمی دانم چرا توی سرم مدام تصویر خوابی که صبح #عیدغدیر🎉🎊 دیده بودم می چرخید. همان عیدغدیری که #آقارسول واسطه آشنایی ما شد. خواب را برایت تعریف نکرده بودم هنوز.
🔸پرسیدم : «شما دوست دارید گمنام بشید؟»
گفتی: «چطور؟»
هنوز نمی توانستم خواب را برایت تعریف کنم. اصرار تو هم فایده ای نداشت.
جواب دادی : «نه، من ا ن شاءالله پیکرم بر می گرده!!»
من فدای پیکر شبیه ارباب بی سرت 💔 که سرقولش ماند و برگشت.
📚کتاب شهیدنوید صفحه ۱۱۳
#به_نقل_از_همسر_محترم_شهیدنوید