‹💙📎›
ڪاشکہهمسـٰایہۍِمـٰامیشـد؎
مـٰایہۍِآرامـشِمـٰامیشـد؎...シ!💙"
❁ ¦↫#منتظࢪانہ
ناگهان باز دلم
یاد تو افتاد و شکست...💔
#امام_زمان
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اِۍهمہدارونَـدارـم...シ!'
29.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اِۍهمہدارونَـدارـم . . .シ!'
#فاطمیه
https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای خوشا ان دلی که...
شهید#نویدصفری
ارسالی یکی از رفیقام 🤩
https://eitaa.com/Navid_safare
چله#حدیث_کسا
به نیت#شهید_نوید_صفری
حاجت روایی:
﴿سمانه_سیده میرم حسنی﴾
روز#سی و یکم
ان شاءالله حاجت روا 🤲🏻
https://eitaa.com/Navid_safare
••💌کَسی نیسٺ بِگویَد
خُدا را دوست نَدارم
هَمه دوست دارَند♥️
امّا شَرطِ دوست داشتَن
#تَبعیت است
اگر واقعاََ خُدا رو دوست داری
به #اِحترامَش گُناه نَڪُن...😉
#آیتاللهناصری🍃
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان_لبخند_بهشتی
نویسنده: میم بانو
قسمت_چهل_ششم
نگاهش را به چشم هایم میدوزد
_نمیخوای بدونی عاشق کی شدم ؟
+آشناس ؟
_آره
با کنجکاوی میگویم
+خب کیه ؟
سریع میگوید
_شهریار
با بهت نگاهش میکنم
+شهریار ؟
دوباره نگاهش را از من میدوزد
_آره عاشق شهری،،،،،،،،آقا شهریار شدم .
شهریار پسری است که دل هر دختری را میبیرد . جدا از زیبایی ها و جذابیت های ظاهرش ، بسیار خوش اخلاق و با محبت است . فقط یک مشکل دارد ، آن هم اینکه اهل دین و ایمان نیست . میدانم که اهل دود و دم و الکل نیست . این را هم میدانم که از رفاقت با دختر ها خوشش نمی آید اما دلم میخواهد بهتر از این باشد .
نگاهم را به سوگل میدوزم
+سوگل شهریار اهل نماز و روزه ........
میان کلامم میپرد
_میدونم ، خودم همه ی این هارو میدونم ولی عشق که این حرفا سرش نمیشه . میدونم عشقم بی ثمره . احتمالش خیلی کمه که منو شهریار به هم برسیم . شاید با خودت بگی از کجا معلوم شهریار هم منو دوست داشته باشه ؟
آره واقعا نمیدونم که شهریار منو دوست داره یا نه ولی چیکار کنم خودم که نخواستم عاشقش بشم .
اصلا نفهمیدم چطوری شد که ازش خوشم اومد .
خیلی با خودم کلنجار رفتم ، خیلی با خودم فکر کردم ، ولی نمیتونم کنار بزارمش ، نمیتونم از ذهنم بیرونش کنم .
نگاهش میکنم . بغض کرده است .
سریع میگویم
_من نمیخواستم ناراحتت کنم
+تقصیر تو نیست . تقصیر هیچکس نیست .
دوباره نگاهم میکند . این بار نگاهش پر از حرف است . با حسرت میگوید
_میدونی نورا ، بهت حسودیم میشه . کاش حداقل شهریار برادر من بود . میدونی ، شهریار تورو خیلی دوست داره .
+از کجا میدونی که منو دوست داره ؟
_میفهمم . از نگاهش میفهمم . همیشه وقتی تو رو نگاه میکنه چشماش میخندن و برق میزنن ، انگار داره به یه گوهر نایاب نگاه میکنه
برای اینکه جو را عوض کنم با خنده میگویم
+مگه من گوهر نایاب نیستم ؟
میخندد
_نه منظورم این نبود
دستش را میگیرم
+همه چیز رو به خدا بسپار . هر چی که صلاحه پیش میاد
🌿🌸🌿
《ابر و خورشید و فلک در کارند
عاقبت داغ تو را بر دل من بگذارند》
امیر نقدی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸