eitaa logo
نوید دلها 🫀🪖
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
62 فایل
واسه‌ی تبادل: 🆔| @motahareh_sh کانال اصلی و فرهنگی #شهیدنویدصفری اگه حاجت گرفتین یا سؤالی داشتین بپرسید💌👇🏻 🆔| @Massoumeh_sh84 🆔| @maede_sadatt 🆔| @motahareh_sh حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
مزار#شهیدمهدی_بختیاری یادتونه چند روز پیش مسابقه مون وصیت شهید مهدی بختیاری بود😍 وصیت #شهیدمهدی_بختیاری می گفت فرق هست بین کسی که دوست داره شهید بشه با کسی که تلاش می‌کنه تا شهید بشه... مزار#شهیدروح_الله_قربانی https://eitaa.com/Navid_safare 💝 شادی روح شهدا صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ڪَتَبَ‌رَبُّڪُمْ‌عَلَۍ‌نَفْسِهِ‌الرَّحْمَةَ] "خداوند‌رحمت‌و‌بخشایش‌را بر‌خویش‌واجب‌فرمونده‌است"
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ...✨💚 خیال نکن کسانی که در راه خدا شهید شده‌اند، مرده‌اند! بلکه ‌به‌طور ویژه زنده‌اند و در حضور خدا به آنان روزیِ مخصوص می‌دهند.
عزیزبودن داداش نوید اینجوریاست 😍🤍 https://eitaa.com/Navid_safare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
「🦋✨」 -میگفت.. خیلی‌اوقات‌گرفتاری‌های‌ما‌به‌خاطر این‌‌است‌که‌دلِ‌مادر، کمی‌ازما‌کدر‌و‌تلخ‌است:) 🌱 • https://eitaa.com/Navid_safare
ماغُباریم؛غباری‌زِ‌خیابان‌نجف🤍!
خدایا این دم دمای آخر لطفا: 🥺 به خوبی ات بدِ مرا بیا بدل کن. 💫 شکسته‌ام،بریده ام،مرا بغل کن .🌱 https://eitaa.com/Navid_safare
یه رفیق گیر بیارید که باهاش خودسازی کنید🌱 ترک گناه کنید...! (: باهم قرار درسی بذارید مباحثه کنید.. هم دیگه رو برا بهتر شدن سوق بدین! 🕊 همیشه از خدا بخا تورو تو مسیری که بخاطرش آفریده شدی هدایت کنه.. سر راهت آدمایی رو قرار بده که برای بهتر شدنت کمکت کنن...(:https://eitaa.com/Navid_safare 😉
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ سوره‌ی | | آیه‌ی ۵۶ از طرفم بگو: «آی بندگان من که با بی‌دینی و آلودگی به گناهان به خودتان جفا کرده‌اید، از لطف خدا ناامید نشوید: خدا همۀ گناهان را با توبه می‌آمرزد.آخر، فقط اوست آمرزندۀ مهربان. 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چله😍 روز: بیست وهشتم به نیت:↷ شهید ابراهیم همت💚 ۱_تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) ۲_حاجت روایی شما بزرگواران ۳_عاقبت بخیری همه جوونااا کانال رسمی شهید نوید صفری♥️
دست مارا به محرم برسانید فقط... ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
🔺برگزاری نماز عید فطر به امامت رهبر انقلاب 🔺 ✅ قاری: حجت الاسلام و المسلمین سید محمد جواد موسوی درچه ای ✅ گروه سرود نیوا ✅ گروه همخوانی مدرسه علمیه دارالسلام ✅ مداح: حاج مهدی رسولی ✅ مواکب و ویژه برنامه های فرهنگی 🕖 ساعت شروع برنامه: ۷ صبح 🕌مصلی امام خمینی (ره) https://eitaa.com/Navid_safare
به وقت ﴿ گام های عاشقی﴾😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت128 تا اذان صبح فقط از دلتنگی های این مدتی که با هم نبودیم حرف زدیم بعد از خوندن نماز صبح خوابیدیم با صدای علی از خواب بیدار شدم علی: آیه جان ،نمیخوای بیدار بشی؟ با چشم نیمه باز نگاهش کردم -بزار یه کم بخوابم ،چشمام میسوزه علی: قربون چشمات برم ،خانومم نیم ساعت دیگه اذانه باشنیدن این حرف مثل فرفره بلند شدم نشستم روی تخت -چی؟ فک کردم الان ساعت ۹ باشه علی: تازه اینقدر خوابت سنگین بود مادرت هرچی اومد صدات کرد تا خداحافظی کنه ازت بیدار نشدی -ای وای آبروم رفت علی: پاشو پاشو برسیم واسه نماز -چشم بلند شدم رفتم سمت سرویس همینجوری که داشتم دست و صورتمو میشستم و وضو میگرفتم گفتم: علی جان به امیر هم بگو آماده شن با هم بریم علی: امیر میگفت سارا خانم خوابیده اصلا بیدار نمیشه - منم اگه یه عالم غذا میچپوندم تو شکمم باید حالا حالا ها خواب تابستونی برم صدای خنده علی بلند شد و من عاشق صدای خنده هاش بودم لباسمو پوشیدم ،چادرمو سرم کردم از اتاق رفتیم بیرون وقتی رسیدیم به لابی هتل دیدم با دیدن قیافه خواب آلود سارا خندم گرفت خواستم برم سمتش که امیر و دیدم هی دستشو به ریشاش میکشه و با چشماش التماس میکنه که نرم پیشش منظور کاراشو فهمیدم ،دست علی رو گرفتم به امیر گفتم : امیر جان ما میریم شما هم بیاین وقتی از هتل رفتیم بیرون صدای قرآن از داخل حرمو شنیدیم منو و علی به همدیگه نگاه کردیمو سرعتمونو تند کردیم خدا رو شکر وسط های خوندن اذان رسیدیم صحن انقلاب از علی جدا شدمو رفتم روی فرش نشستم قرار شد نماز تمام شد همینجا بمونم علی بیاد پیشم هوا خیلی گرم بود انگار آفتاب زل زده بود به چشم های من چادرموکشیدم روی صورتم ولی از تشنگی هلاک شده بودم میخواستم بلند بشم برم آب بخورم ولی میترسیدم یکی جای منو بگیره و علی گمم کنه 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت129 با هر زحمتی بود نمازمو خوندم و منتظر علی نشستم از دور با دیدن علی خوشحال شدمو دستمو براش تکون دادم وقتی نزدیک شد گفتم: علی جان دارم از تشنگی میسوزم یه آب میاری برام علی: باشه الان میارم مفاتیحی که توی دستش بود و داد به من و رفت بیچاره ۴ بار فرستادمش تا آب بیاره برام علی هم میخندید و چیزی نمیگفت چهارمین لیوان آبی که خوردم گفتم -سلام بر حسین،فدای لب تشنه علی اصغر بشم ،مردم از تشنگی علی کنارم نشست و گفت : میخوای باز آب بیارم ؟ -نه قربونت بشم ،دیگه تشنگیم رفع شد علی : خوب خدا رو شکر علی کنارم نشست و با هم اول زیارت امین الله رو خوندیم ،بعدش زیارت عاشورا بعد از خوندن زیارت عاشورا به علی گفتم یه آدمهایی هستن که میان تو زندگی آدم یهویی بی صدا آروم میان و با خودشون یه دنیا چیزای خوب میارن عشق٬ لبخند٬ حمایت٬ آرامش٬ ... یه عالمه حس های خوب میدن حس هایی که هیچ وقت نداشتی میان و بهت میگن همه آدمها هم بد نیستن و تو می فهمی آدمای خوب هنوز هم هستن٬ هر چند کم علی ممنونم که هستی .. علی: منم ممنونم که قلبت و به من سپردی... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت130 صدای زنگ گوشیمو شنیدم از داخل جیب مانتوم گوشیمو بیرون آوردم نگاه کردم امیر بود -جانم امیر امیر: کجایین شما ما بیایم؟ -صحن انقلاب روی فرش نشستیم نزدیک ورودی صحن بیاین داخل میبینمتون امیر: باشه ،فعلن -به سلامت بعد از ده دقیقه امیر و سارا هم اومدن کنارمون نشستند -رسیدین واسه نماز ؟ سارا: اره -خوب خدا رو شکر سارا:آیه بریم زیارت ؟ -هوممممم....بریم علی:آیه ما همینجا منتظرتون میمونیم تا بیاین -باشه با سارا رفتیم سمت حرم ،با دیدن جمیعت اولش ترسیدیم ولی خنده شیطنت آمیزی به هم زدیم و دست همو محکم گرفتیمو وارد جمعیت شدیم اولش خوب بود ولی وسطاش نفسمون بند اومده بود محکم دست سارا رو گرفته بودم که ازم دور نشه با گفتن یا زهرا و یا حسین و یا رضا نفهمیدن چی شد دیدم کنار ضریحم سارا رو کشیدم سمت خودم سرمونو گذاشته بودیم روی ضریح و درد و دل آخرمونو کردیم یه دفعه صدای یه خانمی رو شنیدم هی میگفت یا امام رضا نا امیدم نکن ،تو رو به جوادت نا امیدن نکن ،بچه امو از تو میخوام با شنیدن حرفش اول از اقا خواستم حاجت این خانومو بده بعد گفتم: آقای من... تو رو به غریبی ات قسم همه این زائرا حاجتی دارن شما رو به مادرتون زهرا قسم هیچ کدومشونو ناامید نکن آقا جان زندگیمو گره میزنم به ضریح تو خودت مواظب زندگیم باش ،مواظب علی من باش یه دفعه یه خادم صدامون زد که حرکت کنین بعد با سارا از جمعیت دور شدیم و از حرم رفتیم بیرون امیر و علی رو به روی ورودی ایستاده بودن رفتیم سمتشون بعد با هم رفتیم سمت هتل وسیله هامونو جمع کردیم گذاشتیم صندوق ماشین بعد از خوردن ناهار حرکت کردیم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رفقااااا ان شاءالله امشب مسابقه داریم😍 به خاطر تولد شهید ابراهیم هادی🤩🎁 هدیه از محصولات شهید ابراهیم هادی هست🥳🥳
سالروز ِ میلادتون مبارک (:🌱✨
امشب ان شاءالله قراره بترکونیم برای تولد شهید ابراهیم هادی🤩 دوستانتون رو دعوت کنید🎁🎇 رفقای شهید امشب آنلاین باشید🥰 البته قبلش بهتون میگم که آنلاین بشید... کلی از جایزه های قشنگ😉
رفقااا این مسابقه ۶نفر برنده داره ان شاءالله🎇🎊🧨 به نفر😍👇🏻🎁 کتاب خدای خوب ابراهیم _یه جانماز شهید ابراهیم ختم استغفار امیرالمومنین تسبیح آویز شهید ابراهیم تعلق می‌گیره🥳 به نفر😉🎁 ۱عدد تخته شاسی شهید ابراهیم هادی ۱عدد جانماز شهید ابراهیم هادی تعلق می‌گیره 🥳 به نفر🥺🎁 ۱عدد تخته شاسی شهید ابراهیم هادی ۱عدد جانماز شهید ابراهیم هادی کتاب خدای خوب ابراهیم تعلق می‌گیره🥳 به نفر🎁 کتاب خدای خوب ابراهیم تسبیح اویز با طرح شهید ابراهیم هادی تعلق می‌گیره ✨ دوستانتون رو دعوت کنید😎 https://eitaa.com/Navid_safare 🦋