شھـآدت؛عشقبھوصـآلمحبوبومعشوقدر زیـبـآتـرینشڪـلاست!(:🍃
#شهیدانه
#شهیدنویدصفری
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱🍀
استغفار هفتاد بندی مولا امیرالمومنین علی علیه السلام
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرََّحیمِ استغفار 70 بندی مولا علی علیه السلام: علامه نوری در کتاب (دارالسلام) می نویسد: امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل میکنند که امام حسین علیه السلام فرمودند: روزی نزد امیرالمؤمنین نشسته بودم که عربی وارد شد و عرض کرد یا امیرالمؤمنین! من مرد عیالمند و فقیر هستم و مالی که زندگی مرا کفایت کند ندارم. حضرت فرمودند: ای برادر عرب! چرا استغفار نمیکنی تا حالت نیکو شود؟ عرض کرد: زیاد استغفار میکنم، اما تغییری در زندگی ام پیدا نشده است. حضرت فرمودند: ای برادر عرب خدای متعال می فرماید: فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً (10- نوح) به آنها گفتم: «از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است (10) (بعد فرمودند) چون به گناه بودن بعضی از اعمالت آگاه نیستی استغفار تو ناقص است؛ زیرا از آنها استغفار نمیکنی و نتیجه نمیگیری. سپس فرمود: اینک به تو استغفاری می آموزم که اگر آن را هنگام خواب بخوانی خدا به تو وسعت رزق عطا فرماید. دعا را نوشته، به اعرابی داده و فرمودند: شب، قبل از خوابیدن، این استغفار را بخوان وگریه کن و اگر اشکت جاری نشد تباکی کن. امام حسین علیه السلام فرمود: سال بعد اعرابی به خدمت حضرت آمد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! خداوند به من نعمت های زیادی عطا فرمود. شتران و گوسفندانم آن قدر زیاد شده اند که محلی برای نگه داری آن ها ندارم. آن حضرت فرمودند: ای برادر عرب! قسم به آن خدایی که محمد صلوات الله علیه را به نبوت برگزید، بنده ای نیست که با این دعا به درگاه خدا استغفار کند، مگر اینکه خدای متعال به برکت آن، گناهانش را آمرزیده، حوائجش را برآورده و به مال و اولادش فراوانی و برکت عطا فرماید.
https://eitaa.com/Navid_safare
https://eitaa.com/Navid_safare
نوید دلها 🫀🪖
https://eitaa.com/Navid_safare
پی دی اف استغفار ۷۰ بندی
تو ادعیه فروشی ها کتابش رو هم میتونین تهیه کنین
فقط اگر خوندین حتماااا با معنی بخونین معنیش فوق العادست 🌱💚
https://eitaa.com/Navid_safare
نوید دلها 🫀🪖
https://eitaa.com/Navid_safare
این استغفارو خیلی شهید نوید میخوندن و حتی لحظه شهادت همراهشون بوده 🌱
و نکته دیگه اینکه چون دفعات قبل خیلی سوال میشد باید بگم که چون متن استغفار طولانیه مشکلی نداره که تو چندشب خوانده بشه بر اساس سخن بزرگان ✨
التماس دعا🌹✨🙏
https://eitaa.com/Navid_safare 🌱
💚💚🌱💚🌱🌱💚🌱🌱💚🌱💚💚
عزیزای شهید نوید ممنون میشم ۵ صلوات به نیت پنج تن برای حل مشکل و آرامش دل همه ی اعضای گروه بفرستین
ممنون🙏✨
حاجت روا باشین ان شاءالله🌹
انسان اگر مـے خواهد بـہ جایـے برسـد ، با نماز شب مـے رسد . ✨🌹
#شهیـدسجـادزبرجدے
همـون شهیـدے که گفتن اگر خواستین با ڪسـے دردو دل ڪنین פּ اگر مشورت نیاز داشتیـن بیاین سـر مزار من ،من ڪمـڪتون میـڪنم
همـون شهیـدے ڪـہ خیلـے ها ازشـون حاجت گرفتن 💫🌿
#قطعه۵۰گلزارشهداتهران
میدونید با خوندن نماز شب بیشتر مشکلاتتون حل میشه و کلییییی اثرات داره براتون
حالا اگر حس میکنین تنبلی میکنین و سختتونه
میتونین نماز شب ساده که مراجع تایید میکنن رو بخونین 😍❤️🌱
👇👇👇👇👇👇
#نمازشب_ساده
ببینید خیلی ساده میگم شمام خیلی ساده بخونید😊
چون در کل نماز شب مستحبه.
کلا ۱۱ رکعته. که برای هرررررر نیتی که به دلتون میوفته میتونید بخونید.
اولش 👈۴ تا دو رکعتی مثل نماز صبح
دو رکعت نماز شب میخوانم قربه الی الله
که میتونید کلا نخونید چون ممکنه دیر بلند شده باشید
آخه بهترین زمانش قبل اذان صبح هست.
میدونید که اذان اقامه هم نداره میتونید سریع شروعش کنید.
#نمازشب_ساده
✅میرسیم به دو رکعت نماز « شَفْعْ»
که باز مثل نماز صبحه فقط اگر بعد از قل هو الله سوره فلق بخونی رکعت اولش؛ و و در رکعت دوم باز بعد قل هوالله احد سوره ناس بخونی خوبه.
نخوندی هم نخوندی فقط یک سوره حمد بخونی حتی قل هو الله احد هم نخونید اشکال نداره. مقلدین ایت الله مکارم قنوت نگیرن. ولی مراجع دیگه میفرماین اگر بگید نگید فرقی نداره.
باز یک نفر همین نماز شفع هم نمیرسه. چکار کنه؟؟
راستی 😉اینکه رکعت اول فلق یا ناس فرقی نمیکنه. کلا مستحبه.
اگر کسی تا بحال هم مثلاً مقلد ایت الله مکارم هست و قنوت گفته هیچ اشکالی نداره. چون نمیدونسته.
قبوله ازتون. انشا الله
#نمازشب_ساده
کسی ۸ رکعت و شفع هم نرسید و نتونست این👇کارو کنه
👈 یک رکعت نماز « وَتْرْ » میخوانم قربه الی الله
یک حمد بخونی بری رکوع سجده سلام..
والسلام. قبوله .
👌اما اگر وقت داشتی بعد از حمد سه قل هو الله احد بخون
بیشتر وقت داشتی یک سوره فلق و ناس هم بخونید بعد از سه توحید
اگر نشد همان «حمد »کافیه. .
میدونید قنوتم داره. خب ذکرهایی داره که کلا بگی خوبه نگی هم عیبی نداره. کلا قنوتم نگفتی ؛ نگفتی اما خب هرچه قنوت طولانی تر ثواب و پاداشش بیشتر
حالا چیاست ذکرش؟
اول برای ۴۰ نفر دعا کنید. بگید خدایا ببخش و بیامرز پدرم مادرم همسرم آیت الله ... هر کسی..
۴۰ نفر کمتر بیشتر فرقی نداره
۷۰ بار میگی بعدش استغفرالله ربی و اتوب الیه
کمتر هم شد عیبی نداره فقط عمیق استغفار شه
با انگشتای دست باشه بهتره. آخه قراره اعضا بدن شهادت بدن به وقتش. درسته؟
پس با بند بند انگشت بگید.
۳۰۰ بار العفو گفتن داره که نباید حتما همش رو بگید. هرچقدر شد ؛ مهم اینه شما اگر مثلاً ده بار میگید خالصانه بگید .
✅تاکید میکنم مهم کیفیت و معرفت و ارتباط هست نه کمیت و دقیق گفتن این تعداد ذکر
۷ بارم خدایا این است مقامی که از آتش جهنم بهت پناه آورده..
خییییلییی قشنگن..
آخر قنوتم میگید خدایا ببخش و بیامرز منو که تو مهههربونترینی😍
به همین سادگی..
هر کدام دوست داشتید تو قنوت بگید نخواستید هیچی نگید کلا بدون قنوت بخونید. ولی خب اثرات داره ها😉
اینکه در قنوت ذکرها ترتیبشان بهم بخوره هم موردی نداره.
خدا مهربونتر از این حرفهاست. همینکه از خواب ناز زدید خریدتون. دیگه نمیگه چرا اول اونو خوندی چرا کم خوندی . 😍
فقط مداومت داشته باشید بر نماز شب. هرچند کم .
https://eitaa.com/Navid_safare
همیشه آخرش قشنگه!
اگه الان قشنگ نیست،
چون آخرش نرسیده... 🌱
https://eitaa.com/Navid_safare
میگفت:میدونۍتنهاکوچہای
کہبنبستیندارهکوچهیخداست.
توبرودرخونہخداروبزناگرگفت
دربازنمیڪنمگردنمن:)🌱! . .
#خداۍمهربونےها💕
#آیهگرافی🦋
[أَنَااَلتَّوّٰابُاَلرَّحِيمُ..]
-منتوبهپذیرِمهربانم!
+الهی،مندلخوشمبهاینکهبرعکسآدما
بهمفرصتِجبرانمیدی :)
-سورهبقره/آیه۱۶۰🪴
https://eitaa.com/Navid_safare 🌿
••
#شهید_احمد_مکیان:
به نماز اول وقت پایبند باشید...
#سخن_او🎙
#نمازتسردنشهرفیق ✨
https://eitaa.com/Navid_safare ✨🌹
چله#زیارت_عاشورا
به نیابت از#شهید_نوید_صفری
هدیه به#امام_حسین_(ع)
و
حاجت روایی شما بزرگواران
روز#اول
https://eitaa.com/Navid_safare
کانال رسمی شهید نوید صفری 💚
💔✨
وقتـــی شما از این و آن طعنه میخورید
و لاجرم به گوشه اتاق پناه مــیبرید
و با عکس های ما سخن میگویید
و اشک مــیریزید،
به خدا قسم اینجا کربلا میشــود
و برای هر یک از غمهایِ دلتان
اینجا تمامِ شــهیدان زار میزنند.. :)
- شـهید سید مجتبـی علمـدار
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#سجده_عشق
نوشته عذراخوئینی
#قسمت_یازدهم
صبح که ازخواب بیدارشدم هنوزسردردداشتم کش وقوسی به بدنم دادم وازروتخت بلندشدم باهمون لباس های مهمونی خوابم برده بود. میلی به خوردن صبحانه نداشتم فقط یه چای تلخ ریختم.
دستی مقابلم تکون خورد لبخندبی رمقی زدم_سلام مامان.دلخوربه نظرمی رسیدولی جوابم روداد. صندلی روکنارکشیدونشست نگاهش به ساعت بود_اخلاقت روخوب می شناسم تاخودت نخوای نمیشه ازت حرف کشید ولی کاردیشبت بدجورخجالت زده ام کرد همه راجع به توحرف میزدند همین دخترعمه ات یه روانپزشک بهم معرفی کرد!!میگه مشخصه افسرده شدی!!.
_غلط کرده خودش وداداشش بیشتربه دکتراحتیاج دارند!!.من هیچیم نیست.گوشیش که زنگ خوردسریع بلندشدوگفت_سرفرصت باهم حرف میزنیم.
بایکی ازدوستاش شرکت تبلیغاتی زده بود.گاهی اوقات هم تادیروقت می موند.
فقط موقعی که به پایگاه می رفتم حس وحالم خوب بود جلساتشون توطبقه اول که حسینیه بودبرگزارمی شد زودترازهمه رسیدم چادرمودورشونه ام انداختم وبه پشتی تکیه دادم کتاب دعاروازکیفم دراوردم بازهم صفحه موردنظرم زیارت عاشورابود! گاهی اوقات که دلم می گرفت تاکتاب روبازمی کردم این دعامی اومد.اصلامتوجه نبودم که باصدای بلندمی خونم یه لحظه دیدم سخنرانمون خانم عباسی روبروم نشسته! ونم اشکی توچشماش بود.
_چه صدای قشنگی داری.خوش به سعادتت!.
خیلی روسیاه ترازاین حرف هابودم که لایق تعریف باشم بخاطرهمین گفتم:_قبلناتواوقات فراغتم سازمی زدم چون ته صدایی داشتم همراهش می خوندم دوست واشناکلی تشویقم می کردندتاادامه بدم!.
دستم روبه گرمی فشردوگفت:_دیگه به گذشته فکرنکن مهم الانه که موردلطف وعنایت خداقرارگرفتی.خداروشکرکارمنوراحت کردی!!.
متعجب نگاهش کردم.باهمون لبخندهمیشگی گفت:_چندوقتیه دنبال کسی می گردم که باصدای خوبش جلسات مارورونق بده این کارروانجام میدی؟!.
هرلحظه بیشتر توشوک فرومی رفتم یعنی من میشدم مداح؟! این امکان نداشت فقط تونستم بگم_بخدامن لیاقتش روندارم درضمن هیچی هم بلدنیستم.
_خودت رودست کم نگیرعزیزم باهات کارمی کنم راه می افتی.
قطره اشکی ازچشمام جاری شد
من فقط یک قدم سمت خدابرداشتم واین همه به من عزت وابروداد پس اگه ازاول بندگیش رومی کردم چی کارمی کرد. حیف که بیشترلحظاتم روبه تباهی گذروندم.....
روزهاپشت سرهم می گذشت ومن باجدیت تمرین می کردم که پیشترفت زودهنگامم باعث شگفتی خانم عباسی شده بود مامان وباباتاغروب سرکاربودندبهترین فرصت بودکه توخونه تمرین کنم......
نگاهم به صفحه گوشیم افتادچندتماس ازبابام داشتم نگران شدم وسریع شمارش روگرفتم ولی خاموش بود کلیدرو توقفل چرخوندم هنوزداخل نرفته بودم که کسی صدام کرد.به عقب که برگشتم لیلارومقابل خودم دیدم.....
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#سجده_عشق
نوشته:عذراخوئینی
#قسمت_دوازدهم
به عقب که برگشتم لیلارومقابل خودم دیدم بامحبت منودراغوش کشید هنوزتوبهت بودم یعنی اتفاقی افتاده بود؟!. چهره اش که عادی نشون میداد تعارفش کردم بیاد داخل گفت:_ممنون عزیزم ایشالایه وقت دیگه. اومدم دنبالت بریم خونه داییم چندروزیه بخاطردکترمامانم اومدیم تهران، چون یکم بهترشده داییم می خوادنذری بده مامانم دوست داره توهم باشی اگه بیایی که خوشحالمون می کنی.
من که ازخدام بود.برگشتم خونه یه مقداری سرووضعم رومرتب کردم حجابم خوب بودولی کامل نبودچون هنوزتصمیم نگرفته بودم چادری بشم فقط موقعی که پایگاه می رفتم سرم مینداختم.برای مامانم پیغام گذاشتم که دیربرمی گردم.
نزدیک ماشین که رسیدم سیدپیاده شد نیم نگاهی انداخت اماطبق عادت همیشه سرش روپایین انداخت.قلبم تندمیزدانگارکه می خواست ازجاکنده بشه!اهسته جواب سلامش رودادم هرچندخودم هم به زورشنیدم!
بدجوری توفکررفته بودوقتی لیلاصداش کردتازه به خودش اومد وحرکت کرد.حس می کردم حالت نگاهش عوض شده.ودیگه مثل قبل سردوبی تفاوت نبود.
هنوزازکوچه بیرون نرفته بودیم که باماشین بهمن روبروشدیم!دیگه ازاین بدترنمی شد باچهره ای اخم الودبه طرف ما اومد.تقی به شیشه زد.لیلاباتردیدگفت:_آشناس؟!.
فقط سرم روتکون دادم وپیاده شدم.ازحرص پوست لبم رومی کندم باعصبانیت گفتم:_اینجاچی کارمی کنی.
پوزخندی زدکه بیشترلجم رودراورد_من که اومدم خونه دایی جونم حالاتوبگوتوماشین این جوجه بسیجی چی کارمی کنی نکنه اینم بازی جدیدته؟!. اصلامتوجه موقعیتم نبودم بامشت روی بازوش زدم _چرااززندگیم گم نمیشی بخدابه عمه میگم چه حیون پستی شدی دست ازسرم بردار.خنده چندش اوری کردروسریموگرفت وبه سمت خودش کشوند_هرچقدرم که ظاهرت عوض بشه گذشتت که تغییرنمی کنه!!.باصدای پرخاشگرسیدرهام کرد.بدجوراحساس خاری وپوچی کردم.بالحن بدی گفت:_هوی چته صداانداختی روسرت!!گلاره دوست دخترمه توچیکارشی؟!.
مات ومتحیرموندم این چه حرفی بودکه زد سیدازعصبانیت صورتش سرخ شده بوداگه لیلامانع نمیشدحتمایه دعوایی رخ میداد.بهمن که به خواسته اش رسیدباشکی که تودل سیدانداخت بایدفاتحه این احساس رومی خوندم یه لحظه پشیمون شدم خواستم برگردم که باهمون جذبه وجدیدت گفت:_بشینیدتوماشین!!.حالااینم برای من قلدرشد فقط به احترام فاطمه خانم می رفتم چون بااین اوضاعی که پیش اومدوابروریزی که شدتنهایی برام بهتربود.
بخاطرباریک بودن کوچه ماشین روتوخیابون پارک کرد.اسم امامزاده حسن روشنیده بودم ولی تاحالااین اطراف نیومده بودم خونه های کهنه ساخت وقدیمی ولی باصفا.سیدکاری روبهونه کردورفت دلم می خواست باتمام وجودگریه کنم.لیلادستش روروی شونه ام گذاشت وبالبخندشیرینی گفت:_خسته ات که نکردیم؟ .سعی می کردم خونسردواروم باشم اماواقعاسخت بودگفتم:_نه فدات شم خوشحالم که همراهتون اومدم....
خیلی خوب وصمیمی بامن برخوردکردنداصلااحساس غریبی نمی کردم ،دخترشون هم سن وسال من بودازوقتی که اومدیم چشمش به دربود!حسادت تودلم چنگ میزد.همچین دختردایی نجیب وخوشگلی داشت بایدهم منوتحویل نمی گرفت.تومراسم چهلم دیدمش ولی اون موقع نمی شناختم
پیش فاطمه خانم نشستم همه پای دیگ نذری بودندوکسی کنارمون نبود
_ازباراولی که دیدمت خیلی تغییرکردی خانم بودی وخانومترهم شدی.زیرلب تشکری کردم.
_دیشب خواب سیدهاشم رودیدم.مرواریداشک توچشماش جمع شدگفتم:_خدارحمتشون کنه.
_ممنون دخترم، راستش جداازاینکه دوست داشتم دوباره ببینمت یکی ازعلت هایی که خواستم بیای مربوط به همین خوابه..متعجب بهش خیره شدم یعنی چه خوابی دیده بودکه بخاطرش منوتااینجاکشونده بود کنجکاوی رهام نمی کرد.اماسکوت کردم تاخودش برام تعریف کنه.
ادامه دارد....🌿
May 11
#پست_طلایی
شَمعبِہڪِبریتگُفت:اَزتۅمۍتَرسَم
تۅقـٰاتِلِمَنهَستۍ!!
ڪِبریتگُفت:اَزمَننَتَرس
اَزریسمـٰانۍبِتَرسڪِہدَر
دِلِخۅدجـٰاۍدادۍ..!
عـٰامِلِنـٰابۅدۍِاِنسـٰانهـٰا
تَفَڪُراتمَنفۍِخۅدِشـٰاناَست
نَہعَۅامِلِبیرۅنۍ..!
.•••|♥️
درهواپیما آراممیگیرۍدرحالےٖ
ڪہنمیدانےٖخلبانآن
ڪیست!...
چگونہدرزندگےٖاتآرامنمیگیرۍ
درحالےٖڪہمیدانےٖمدیرومدبر
آنخــداست!
#تلنگر