eitaa logo
نوید دلها 🫀🪖
3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
62 فایل
واسه‌ی تبادل: 🆔| @motahareh_sh کانال اصلی و فرهنگی #شهیدنویدصفری اگه حاجت گرفتین یا سؤالی داشتین بپرسید💌👇🏻 🆔| @Massoumeh_sh84 🆔| @maede_sadatt 🆔| @motahareh_sh حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/Navid_safare ❤️🍂❤️🍂❤️ کانال رسمی شهید نوید صفری
سلام دوستان خیلی ها درجریانن که من پیام های التماس دعارو معمولا تک تک نمیزارم و بصورت کلی میخوایم ک برای همه با صلواتو ... دعا بشه ولی ایشون یکم شرایطشون خاص تر بود ممنون میشم هرکس میتونه با هر تعداد حمد و امن یجیب که میتونه برای شفاشون دعا کنه💚🌱🙏✨
💙! غفلت‌ازیـار‌گرفتار‌شدن‌هم‌دارد😔 ازشما‌دورشدن‌زار‌شدن‌هم‌دارد🚶🏻‍♀💔
👌 محرم و صفر غیر پیراهن مشکی▪️ رنگ دیگری نمی پوشیدی. چقدر محرم هادلم برایت تنگ میشد. کم خانه می آمدی. وقتی می دیدمت باذوق‌می‌آمدم سمتت و می گفتم: به به آقانوید ، بیاببینمت‌داداش گلم💐 همیشه می گفتی : حیفه ازین فرصت محرم غافل بشیم. این روزا هرچی بیداری بکشیم می بریم! تو بُردی نوید. بازی عاقبت بخیری را بُردی. دل همه ی ما از نبودنت خون💔 است ، ولی خوشحالیم. برای خودت خوشحالیم. 🔹حالا وقتی به قاب عکست نگاه می کنیم آرامش و رضایت را توی چشم هایت می بینیم. تو برای ما زنده تر هم شده ای. اصلا باورکن حالا که رفته ای حرف هایت را بهتر می فهمم. تو هنوز با مازندگی می کنی. لحظه ای نیست که به یادت نباشیم. هر لحظه انگار با صدای قشنگت👌 زیر گوشمان این قسمت از دست نوشته ات را زمزمه می کنی که: « برادران و خواهر گرامی! همیشه به یادتان‌هستم. از شما می خواهم به برکت خون شهدا، یاد شهدا را زنده نگه دارید.؛ » 🌷
هَمیـن‌چآدرےڪِہ‌برسَـرتُوسـت،، دَر‌ڪَربلا،حتّـۍبا‌سَخـت‌گیرےهـٰاے یَزیـد‌،از‌سَـر‌زیـنَـبۜ‌نیوفـتـٰاد پَـس‌اَز‌امـٰانـت‌زَهـرا‌ۜحفاظَـت‌ڪُن...シ🖤🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونی :) زندگی خیلی قشنگه انقدر زیبایی‌هاش زیاده که غیرقابل شمارشه اما تو دلیل قشنگ بودن زندگی منی ‌‎‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍https://eitaa.com/Navid_safare 🌱😍🌱😍🌱 کانال رسمی شهید نوید صفری
پروردگارا بہ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ که "ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝﻫﺎ" ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﻢ بہ ﻣﺎ بیاﻣﻮﺯ که ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺁﻧﺎن که "ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ" ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻃـﺮ ﻧﺒـﺮﯾﻢ....
‌‹بِسْـمِ‌اللّٰھِ‌الرَحمٰـنِ‌الرَحِیـم...!🌿💚! اَلسَـلامُ‌عَلَیڪَ‌یـٰابقیَة‌اللّٰھِ‌فِۍ‌ارضِہ🖐🏻🌱› •؛•ᚔ‌ᚔ‌ᚓ⊰✾⊱ᚔᚔ‌ᚔ•؛• ...⇣•• ‹‌یـٰاحَۍُ‌یـٰاقَیـُوم🦋📘'› ‹‌اے‌زندھ‌وپـٰایندھ✨💙'›
چله به نیابت از هدیه به(ع) و حاجت روایی شما بزرگواران روز https://eitaa.com/Navid_safare کانال رسمی شهید نوید صفری 💚
سرعت‌سیرِجوون‌هاازهمه‌بالاتره علی‌اکبراولین‌نفری‌بودکه‌ازبنی‌هاشم سبقت‌گرفت‌برای‌شهادت؛جوونی‌یعنی سربزنگاه،خط‌شکنی‌کردن! 🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مـاه را گـم نکـ‍نی بیـن چراغـانی ها رزق و بـرق بدلیـجات اسـیرت نکند امام(ع) https://eitaa.com/Navid_safare کانال رسمی شهید نوید صفری 💙🥺
سی و هشتمین روز از چله به نیابت شهید رسول خلیلی با سوره حدید🌱 https://eitaa.com/Navid_safare
دوروز مانده تا آسمانی شدن شهید رسول خلیلی 🌱🌹✨
♥️🌷 بخشی از خاطرات زوج جوانی از اردوی راهیان نور تا به حال کرده بود که ادعای در مورد . امسال خودم و یکی از دوستانم با همسرانمان به زیارت شهدا دعوت شدیم. فکری که در ذهن من و همسرم نقش بست این بود: حال که شهدا واسطه ازدواجمان💍 شده‌اند چه بهتر که همان‌ها الگوی ما برای زندگی و رسیدن به سعادت باشند. البته دوستانی که می‌دانستند ما امسال متاهلی آمدیم و باز هم کنار مزار این شهید نشسته‌ایم، به شوخی سئوال می‌کردند که شما دیگر از جان این شهید چه می‌خواهید؟ چند تا چند تا؟ جواب دادم: آمده‌ام تشکر و قدردانی کنم. https://eitaa.com/Navid_safare 🌱
بہ‌ شهادت‌ِ با‌ رشادتت‌ نگاه‌ می‌کنیم و‌ از‌ گره‌ دل‌هایمان‌ گلہ می‌کنیم‌ ‌دستمان‌ را‌ بگیر‌... شاید‌ از‌ معجزه‌ نگاهت ما‌ هم‌‌ پرواز‌ را در‌ آسمان‌ عشق‌ و‌ شهادت‌ تجربہ کنیم...💔 https://eitaa.com/Navid_safare کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱
«☘🌹» - میگفت: زندگے مثل دفتر‌ مشقه، کھ خدا‌ از قبل دوتا‌ از‌ صفحہ‌هاش‌رو کردھ!👀💯 صفحہ اول کھ تولدھ و‌ صفحہ آخر‌ کھ مرگہ⚰ولی صفحہ‌هاۍ میانے خالی‌ان، قشنگ پُــرشون کن! مومن👌🏽!'
📚داستان کوتاه یک بار از زنی موفق خواستم تا راز خود را با من در میان بگذارد، لبخندی زد و گفت: موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم. دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می‌کردند برداشتم. دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم. دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم، سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم. دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه می‌کند. آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای: اهدافم، رویاهایم، ایده‌هایم و سرنوشتم روزی که جنگ‌های کوچک را متوقف کردم روزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد. هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد. نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم
امروز به یاد نوید از باب الجواد وارد شدم.بعد از هر موقع شما مارا دعوت کردید مشهدتان،همین کار را می کنم.همیشه شما را به اسم و دردانه تان صدا می زد. همیشه می گفت:﴿یـا ابـاالـجواد﴾ می گفت شما این اسم را بیشتر دوست دارید خب من هم اگر دیگران مادر شهید نوید صدایم بزنند،بیشتر دوست دارم ﴿بـرشی از کـتاب شهید نوید صفری﴾ بـه روایـت مـادر شهید نوید... https://eitaa.com/Navid_safare کانال رسمی شهید نوید صفری 💜🌟
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 نوشته:عذراخوئینی ، قبل سفرفکرهمه چیزروکرده بودم ازخوراکی گرفته تاچنددست لباس همه روتوساک جمع کردم باتری اضافی هم برای گوشیم برداشتم چون مسیرطولانی بودبایدخودم روسرگرم می کردم.هیچ ذهنیتی ازاین سفرنداشتم فقط می دونستم پرازفضای معنویه که من خیلی احتیاج داشتم. بیشتربچه هاازپایگاه خودمون بودندخوشبختانه خانم عباسی هم باماهمسفرشد موقع اومدن نتونستم بامامان وبابام خداحافظی کنم چون زودترازمن رفته بودند. شایدفکرمی کردنداینطوری بهترتنبیه میشم!بااینکه ازبی محلی ولحن سردشون خیلی ناراحت می شدم امااین دلیلی نمی شدازاعتقادم وقولی که به خداداده بودم برگردم تنبیه ازاین بدترهم نمی تونست نظرم روعوض کنه. بعد18ساعت تومسیربودن بلاخره به منطقه ای برای اسکان رسیدیم البته بین مسیرتوقف داشتیم ولی کوتاه بود. ازخستگی زیادخیلی زود خوابم برد نزدیکای صبح برای اذان بیدارشدم نمازجماعت روکه خوندیم به سمت مناطق عملیاتی رفتیم خانم عباسی از زندگینامه شهید آوینی برامون گفت چیزهایی که برای اولین بارمی شنیدم هنوزتوبهت بودم باهرقدمی که برمی داشتم حس وحال عجیبی پیدامی کردم به قول خانم عباسی شهدایه روزی ازهمین جاعبور کردند بایدبدونیم جاپای چه کسانی میذاریم. بعضی هاپابرهنه راه می رفتند وتوحال وهوای خودشون بودند. راوی خیلی قشنگ ازشهدایادمی کرد صدای گریه هابلندشده بود روایتی ازجنگ می گفت که دل ادم به دردمی اومد زمانی که خانوادم توبهترین شرایط درس می خوندند وزندگی می کردند یه عده برای همین ارامش جونشون روکف دستشون میذاشتند ومردونه می جنگیدند. همه جاتاچشم کارمی کردانبوه غباربودوخاک. روی خاک افتادم ازدرون خالی شدم برای لحظه ای همه تعلقات دنیایی ازدلم رفت من بودم واین زمین پاک واسمان خداکه حالا به من نزدیک تربود... روزبعدبه سمت شلمچه حرکت کردیم شلمچه پرازحرف های نگفته بود تنهااسمی که ازاین سفرزیادشنیده بودم وعطرخوش وحس قشنگی که هنوزنرسیده وجودم روپرکرد باحرف های راوی انگاربه گذشته پرتاب می شدیم تودوره ای که نبودیم اماحالااون لحظه هابرامون زنده میشد... هرکسی گوشه ای باخدای خودش مشغول رازونیازبود عده ای هم مشغول سینه زنی بودندباسربندهای یاحسین،شعرهای قدیمی رومی خوندندوگریه می کردند اینجاهمه یک دل ویک رنگ شده بودندبوی بهشت رومی شداستشمام کرد من هم کفش هام رودراوردم وروی این خاک شوره زاراهسته قدم میزدم یک نفربافاصله زیادی ازبقیه روی خاک هانشسته بود چفیه ای جلوی صورتش گرفته بود چنان گریه می کردکه تمام وجودم لرزید، دیدن این صحنه اون هم دراین فضاطبیعی بنظرمی رسید امانمی دونم چراتوجهم روجلب کرد نزدیک تررفتم قلبم توسینه بی قراری می کرد.....
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 نوشته:عذراخوئینی سوزی که توصداش بود دلم رولرزوند نزدیکتر که شدم شکی که داشتم به یقین تبدیل شد باورم نمی شد خودش باشه چه حکمتی داشت که میون این همه ادم پیداش کردم!. بایکم فاصله روی خاک نشستم اهسته نجوامی کرد:_اومدم تا خودتون پادرمیانی کنید برم سوریه، بخدادیگه نمی تونم بمونم.گریه هاش پریشونم می کرد حیف که نمی تونستم براش کاری انجام بدم.فک کنم متوجه شدیکی خلوتش روبهم زده سرش رو که اورد بالانگاهش به من افتاد مات ومتحیرموند!باهزارجون کندن گفت:_شما..اینجا..چی کار..می کنید؟!!. _منم ازشهداخواستم پادرمیونی کنند بخاطرهمین الان اینجام!. ازحاضرجوابیم شوکه شد یه یاعلی گفت وبلندشد_خیلی خوبه که اومدید برای منم دعاکنید بی تفاوتیش عذابم میداد.چندقدمی بیشترنرفته بودکه گفتم:_کسی که طالب شهادت باشه دل شکستن بلدنیست!.قدم هاش سست شد به طرفم برگشت غم عجیبی تونگاهش بود ازحرفی که زدم پشیمون شدم. نفسش روبیرون داد واهسته گفت:_یه عذرخواهی بهتون بدهکارم امانمی خواستم الکی امیدواربشید شمالیاقتتون بیشترازاین هاست اون شب به حرفام گوش نکردیدوقضاوت نادرست کردید،من نمی تونم کسی روخوشبخت کنم چون...موندنی نیستم! منوببخشید. دوباره برگشت این بارهم غرورم روله کرد بلندگفتم:_نمی بخشم! اره امیدوارشدم چون بابقیه فرق داشتید..گریه مانع حرف زدنم می شد_شبیه ادمای اطرافم نبودید اگه این امیدهم نبود الان اینجا مقابل شمانمی ایستادم وبه همون زندگیم ادامه میدادم.خجالت زده سرش روپایین انداخت. _شماروباوجدانتون تنهامیذارم،حداقل به حرمت شهداهم که شده باخودتون روراست باشید منم قول میدم فراموشتون کنم!!... خالی شدم احساس سبکی می کردم حالاسنگینی این باربه دوش سیدافتاد بااینکه فراموش کردنش برام سخت بود امابایدازپسش برمی اومدم.... ازخاکریزهای طلائیه بالارفتم قطره های باران روح غبارگرفتم رومی شست.برخلاف تصوراتی که قبلاداشتم اینجا فقط مشتی ازخاک نبود حرف های برای گفتن داشت ازدل ادم هایی که پاک وعاشق بودنداروم زیرلب زیارت عاشورارومی خوندم دوربین عکاسیم لحظه هاروثبت می کرد به هرجاکه نگاه می کردی هنوزحال وهوای جنگ روداشت تانک های اوراق، سنگرهای بازسازی شده... نمازمغرب وعشا روکه خوندیم خانم عباسی ازم خواست چیزهایی که تواین مدت تمرین کردم روبخونم! اصلاامادگیش رونداشتم حالاهمه دورم کردندودست بردارنبودند چون روزجمعه بود شعری ازامام زمان به ذهنم اومد که خودم خیلی دوست داشتم ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش ابا صالح یا ابا صالح مدینه رفتی به پا بوسه مادرت زهرا یاد ما هم باش به دیدار قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش شب جمعه کربلا رفتی یاد ما هم کن چون زدی بوسه کنار قبر ابوالفضل باصفا رفتی یاد ما هم باش ابا صالح یا ابا صالح نماز حاجت که می خوانی از برای فرج مسجد کوفه شدی محرم در مناسک حج یا منا رفتی یاد ماهم باش ابا صالح یا ابا صالح.. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حتی اگر خسته‌ای یا حوصله ‌نداری؛ ‏نمازهایت‌ را عاشقانه ‌بخوان! تکرار هیچ‌ چیز‌ جز نماز در‌ این ‌دنیا قشنگ ‌نیست...!🌱 شهید🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای بـابـا هـم‍ه رفـتـ‍نی انـ‍د... شهید شادی https://eitaa.com/Navid_safare کانال رسمی شهید نوید صفری 🥀💚