فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «آخرالزمان و راهکارهای حفظ دین، قسمت ۲»
👤 استاد #محمودی
🔺 ده راهکار برای نزدیک شدن به امام زمان...
🔸 در #آخرالزمان همه هلاک میشوند الّا کسانی برای فرج دعا میکنند...
📥 دانلود با کیفیت بالا
▫️ برگرفته از #کلاسهای_مهدویت
واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «آخرالزمان و راهکارهای حفظ دین، قسمت ۳ و پایانی»
👤 استاد #محمودی
🔺 اهمیت دعای غریق در #آخرالزمان...
🔸 راهکارهای در امان ماندن در فتنهها آخرالزمان...
📥 دانلود با کیفیت بالا
https://aparat.com/v/c5hyz
▫️ برگرفته از #کلاسهای_مهدویت
واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
قراره ان شاءالله برای نیمه شعبان یه مسابقه ای برگزار کنیم🤩♥️
#سوالات مسابقه از همین 3کلیپ طراحی میشه
May 11
14.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
14 بسته بایکت شکلاتی
به نیت نیمه ی شعبان😍
دست بانی های عزیز درد نکنه❤️
عاقبتتون بخیر🌹
https://eitaa.com/Navid_safare
نوید دلها 🫀🪖
14 بسته بایکت شکلاتی به نیت نیمه ی شعبان😍 دست بانی های عزیز درد نکنه❤️ عاقبتتون بخیر🌹 https://eita
این بایکت ها خداروشکر دیروز هزینشون جور شد🌝👆🏻
♥️⃟📿
آقاموݩمنٺظرھ...↯
بریمدعاےفرجبخوݩیم...🙃🤲🏻
#اللھمعجللولیڪالفرج...🍃
خیلےوقٺمونونمیگیرھرفقا-!🤚
#دعـاےفࢪج
#قراࢪعـاشقانه
کانال رسمی شهید نوید صفری♥️
چله#زیارت_عاشورا
به نیابت از#شهید_نوید_صفری
هدیه به#حضرت_عباس
حاجت روایی شما بزرگواران😍
روز: بیست و دوم
ڪانال رسمـے شهیـد نوید صفرے♥️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#گام_های_عاشقی💗
قسمت 3
از سردی آب زبونم قفل شده بود
امیر : به به ،آیه خانم ،جیگرت حال اومد نه
رفتم سمت شیر آب که دیدم شینگ و از آب جدا کرده ،شیلنگ و دوباره وصل کردم شیر آب و تا آخر باز کردم و دویدم سمت امیر که یه دفعه امیر پشت رضا قایم شد و منم شیلنگ و گرفتم سمتش بیچاره مثل چوب خشک شده بود از سردی آب
از خجالت شیلنگ از دستم افتاد
- ببخشید ،حواسم نبود
( رضا هم یه لبخندی زد ) :اشکال نداره
مامان: وای خدا مرگم بده ، من گفتم بیاین فرش بشورین ،نه خودتونو
با گفتن حرف مامان ،همه مون خندیدم
معصومه هم به ما ملحق شد و فرش و اخر شستیم امیر و رضا هم روی دیوار آویزون کردنش من که دیگه از سرما داشتم یخ میزدم رفتم توی خونه یه دوش آب گرم گرفتم ،
از حمام که اومدم بیرون هنوز فکر میکردم موهام بوی برف میدن...
لباسامو عوض کردم ،پرده اتاقمو کنار زدیم دیدم ،رضا و معصومه هم رفتن روی تخت دراز کشیدم چشمامو بستم که بعد از چند دقیقه گوشیم زنگ خورد
به صفحه گوشی نگاه کردم ،سارا بود
- سلام
سارا: سلام و درد ،معلوم هست کجایی ؟
- بسم الله، چی شده؟
سارا: از صبح صد بار زنگ زدم ،کجا بودی؟
- آخ ببخشید ،دستم بند بود ،چیکار داشتی حالا که صد بار زنگ زدی؟
سارا: میخواستم بگم یادت نره فرمای بچه ها رو به همراه مقاله فردا بیاری
- خوب اینو که خودم میدونستم ،آی کیو
سارا: میدونم میدونی،ولی از اونجایی که خانم حواس پرتن ،گفتم دوباره تاکید کنم ،چون فردا آقای سهرابی لازمشون داره ،اگه فردا تحویل ندم پوستمو میکنه
- نترس بابا پوستتو کند مثل مار دوباره پوست میندازی
سارا: دیونه ،مار خودتی
- کاری نداری ،میخوام بخوابم
سارا: عع چه زود ،صدای اقا رضا رو شنیدی میخوای بخوابی ؟
- بی مزه
سارا: وااا مگه دروغ میگم تو تا صداشو نشنوی که خوابت نمیبره
- الان که سر شبه ،اخر شب صداشو میشنوم
سارا : آخیی ،یه موقع خوابت نبره
- نه خیالت راحت
سارا: آیه میدونی به جای آقای کریمی قراره یه استاده دیگه بیاد
- عع کی هست
سارا: نمیدونم،فعلا که شنیدم فردا قراره بیاد
- خوب بلاخره بعد سه هفته یکی و پیدا کردن
سارا: اره ،خدا کنه مثل کریمی باحال باشه
- امید وارم
سارا: باشه مزاحمت نمیشم ،برو یه کم بخواب
- باشه ،میبوسمت ،بای
سارا : بای بای
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#گام_های_عاشقی 💗
قسمت4
رضا پسر عمومه،خونشون جفته خونه ماست ،از بچگی همیشه با هم بودیم یا عموم اینا خونه ما بودن یا ما خونه اونا
یعنی من و امیر و معصومه و رضا ،اینقدر با هم خوب بودیم که هیچ وقت واسه بازی کردن ،به کوچه نمیرفتیم
همیشه هم تو بازی منو معصومه جر میزدیمو ازشون کولی میگرفتیم...
تا وقتی که به سن تکلیف رسیدم به خاطر حرفای بابا و مامان کم کم بازی هامون کمتر شد رضا هم کمتر، باهام بازی میکرد
از همون بچگی ،عمو و زن عمو میگفتن این آیه و رضا مال همن تا جایی که کل فامیل میدونستن این خبر و بابا و مامان هم میخندیدن و چیزی نمیگفتن روز ها که سپری میشد نمیدونم به خاطر حرفاهای دیگران بود که یه حسی به رضا پیدا کردم یا اینکه واقعا خودم عاشقش شدم
رضا قلب مهربونی داشت و عاشق هیئت و مداحی خوندن بود
از پنجره اتاقم ،حیاط عمو اینا پیدا بود
هر شب منتظر رضا بودم که از هیئت برگرده و بشینه روی تخت داخل حیاطشون
و شروع کنه به خوندن مداحی
با گوش دادن به صداش آروم میشدم
تو فکرو خیال بودم که با صدای وحشتناکی از روی تختم بلند شدم
دستمو گذاشته بودم روی قلبم ،تپش های قلبمو احساس میکردم
امیر تو دستش یه شیپور بود و با دیدن قیافه من میخندید چشمم به دمپایی گوشه اتاقم افتاد دویدم ،دمپایی رو برداشم و دنبالش کردم
- امیر میکشمت ،دیونه زنجیری
امیر دور میز ناهار خوری داخل سالن میدویید منم پشت سرس
- پسره بد بخت ،الان وقت زن گرفتنته ،با این دیونه بازیات اون دختره بیچاره یه روزم تحملت نمیکنه
امیر: از خدا شم باشه ،پسره به این خوبی نصیبش شده
دمپایی رو پرت کردم سمتش ،جا خالی داد خورد به سر مامان
مامان بیچاره هم از ترس ،شیش متر پرید هوا
- آخ ،خدا چیکارت کنه امیر
مامان با چهره عصبانی اومد سمتمون
امیردر حالی که نیشش تا بنا گوشش باز بود انگشت اشاره شو گرفت سمت من : مامان جان کاره من نبود،کاره این دختر دسته گلت بود
- مامان ،به خدا از عمد نبود،همش تقصیر این امیره
مامان : الان نمیدونم ،باید غصه بخورم که کی میاد تو رو میگیره یا اینکه غصه بخورم کی به این خرس قطبی زن میده
با شنیدن حرفش خندم گرفت
امیر : عه مامان
مامان: مامان و درد ، دیونه شدم از دست شما دوتا ،مثل موش و گربه یا تو دنبال آیه ای ،،یا آیه دنبال تو ،
با حرفای مامان ،تو خونه سکوت برقرار شد
حتی موقعی هم که بابا اومد خونه ،با دیدن مودب بودن من و امیر ،تعجب کرده بود....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
اگهڪسۍتوڪُماباشه؛
خانوادشهمهمنتظࢪنڪهبࢪگࢪده..↻
خیلیامونتوڪماۍگناهࢪفتیم؛
#اَهلبِیتمنتظࢪمونَند...💔
وقتشنشدهڪهبࢪگࢪدیم⁉️🚶🏿♂
شهید #محمدمهدی_لطفی_نیاسر♥️
ولادت:1361/10/8
شهادت:1397/1/20
کلام شهید:
به هرچیزی عشق و علاقه داشته باشی باهمون محشور میشی،مراقب علاقه ها و دلبستگی هاتون باشید💜🍀
دست نوشته شهید مدافع حرم مهدی لطفی نیاسر:
بی شک شهادت زیباترین کلمه در زندگی هرکسی می تواند باشد.اما بدان شهادت،مزد و اجر کسانی است که در زندگی خود مدام پر حال درگیری با نفسند و در زمانی که نفس سرکش خود را رام نمودند،خداوند به کرد این جهاد اکبر،شهادت را روزی آنها خواهد کرد
اگر از الان که عنفوان جوانی قرار داری به فکر خدا باشی،بی شک در میان کهنسالی خواهی توانست این راه را ادامه دهی
نصیحت دیگر اینکه در انجام امور دینی الهی،هیچ وقت به امید یک ساعت دیگر نباش
کانال رسمی شهید نوید صفری♥️
مامانشگفت:
رضاجانخستهنمیشی
همشمداحیگوشمیدیعزیزم؟!
گفت:مامان
کلالارضکربلا
وکلیومعاشورا...
#شهیدرضاعربلو🌱
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
ببخشاگرهمهدنبالاینوآنهستیم
جواناگرتوییماکجاجوانهستیم
#شاهزادهعلیاڪبر💚
https://eitaa.com/Navid_safare ✨
「🌸🌿」
-إِلَهِیإِنَّمَنِانتَهَجَبِکَلَمُستَنِیرٌوَإِنَّمَنِ اعْتَصَمَبِکَلَمُسْتَجِیروَقَدلُذتُ
بِکَیَاإِلَهِی..
+خدایا،آنکهبهتوراهجویدراهشروشن
است،وآنکهبهتوپناهجویددرپناهِ
توست..
ومنبهتوپناهآوردمایخدایمن💕
#منآجآتشعبآنیه🌱
• https://eitaa.com/Navid_safare ✨