#متن_ترجمه #صفحه_261 سوره مبارکه #ابراهیم
#سوره_14
#جزء_13
نوشته استاد انصاریان - منبع: پایگاه
(https://erfan.ir)
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
261-ebrahim-fa-ansarian.mp3
4.84M
#صوت_ترجمه #صفحه_261 سوره مبارکه #ابراهیم
#سوره_14
#جزء_13
منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#متن_تفسیر #صفحه_261 سوره مبارکه #ابراهیم
#سوره_14
#جزء_13
از کتاب تفسیر یک جلدی مبین
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
261-ebrahim-ta.mp3
6.53M
#صوت_تفسیر #صفحه_261 سوره مبارکه #ابراهیم
#سوره_14
#جزء_13
مفسر: استاد قرائتی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°
@zohoreshgh
❣﷽❣
☀️ #صبح_خودراباسلام_به_14معصوم (ع) #شروع_کنیم😊
✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ☀️
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢ☀️ُ
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ☀️
❤️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی☀️ ✨یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ✨
✨اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺
برای دریافت دعا و زیارتهای مورد نظر روی لینک بزنید
#زیارت_ناحیه_مقدسه 👇
https://eitaa.com/NedayQran/92476
#زیارٺ_عاشـورا 👇
https://eitaa.com/NedayQran/92477
#حدیث #کساء👇
https://eitaa.com/NedayQran/92478
#دعــاے_عهـــد👇
https://eitaa.com/NedayQran/92479
#دعای_ششم #صحیفه #سجادیه👇
https://eitaa.com/NedayQran/92480
#دعای_هفتم #صحیفه_سجادیه
https://eitaa.com/NedayQran/99580
#زیارت #جامعه_کبیره👇
https://eitaa.com/NedayQran/92481
#دعای_عدیله👇
https://eitaa.com/NedayQran/92482
#جوشن_صغیر👇
https://eitaa.com/NedayQran/92483
#دعای_یستشیر👇
https://eitaa.com/NedayQran/96596
#امام_زمان عج
💚#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
السلام علیک یا ابا عبدالله...🌱
...چیزی نیست آقای من.
نه گرفتارم.
نه دردی دارم.
نه مشکلی.
فقط دلم،
هوای شما را کرد.
گفتم عرض ادبی کرده باشم.
دلتنگ شمام ارباب بی کفنم...
#زیارت_کربلا_روزیتون
💚< #اَلسَلامُعَلَیکْیٰااَبٰاعَبدِاللّٰه>💚
#سلام_ارباب_خوبم 😍✋
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سلام_امام_زمانم 😍✋
#مهدی_جان
مےنویسم ز تو ڪہ دار و ندارم شده ای
بیقرارٺ شدم و صبر و قرارم شده ای
من ڪہ بیتاب توأم اۍ همہ تاب وتبم
تو همہ دلخوشے لیل و نهارم شده ای
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ای صبح من از طعم کلامت شيرين
هر لحظه به اعتبار نامت شيرين
لبخند بزن، بخند، از قند لبت
هر صبح بخير و هر سلامت شيرين
#جانم_به_فدایت
#جانم_فدای_رهبر
#رهبرانه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سلام_حضرت_آقا
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
چــادر🌹
بـراے من
نماد عفافــ است..
و حجاب،
نماد نه گفتن به
تمام آرزوهاے رنگارنگــ دنیایے،
نماد فاطـمہ وار زیستن و خدایے شدن!😍✌️
#ریحانه #حجاب
#چادر #عفاف
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#نماز_روز_چهارشنبہ
✍ هرڪس این نماز را روز
چهارشنبه بخواند خداوند توبه
او را از هر گناهے باشد مےپذیرد
۴ رکعتست
در هر رکعت بعد از حمد
یک توحید و یک قدر💫
📚 مفاتیح الجنان
نماز هدیه به امام جواد ع در روز چهارشنبه
برای بر آورده شدن #حاجت
در روز چهارشنبه بلافاصله بعد نماز عصر بدون اینکه چیزی بگویید 2 رکعت نماز مثل نماز صبح به نیت هدیه به ( امام جواد ع ) میخوانید بعد از سلام 146 مرتبه نه یک دونه کمتر نه یک دونه بیشتر می گویید :
(( ماشاءالله لاحول و لا قوة الا باالله ))
العلی العظیم ندارد
بعدش حاجتت را از خداوند متعال میخواهی
ان شاءالله که برآورده شود.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۱۶۴ _ناقابله خانوم.من تعریف شما رو واسه مادرم خیلی کرده بودم.مادرم
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۱۶۵
دوباره یاد خودم افتادم که چقدر بعد از توبه حساس وشکننده شده بودم.
درسته که من واقعا به او اعتماد نداشتم ولی اگر یک درصد فقط یک درصد او قصد تحول داشت من پیش وجدانم مسؤول بودم.
از خدا خواستم هر چه که لازمه به زبونم بیاد. من ایمان داشتم این هم نوعی امتحانه.من این روزها رو گذرونده بودم. من با این احساسها و انفعالات آشنایی داشتم.خوب میفهمیدم که نسیم واقعا افسرده و ناامیده.یقین داشتم او داره زجر میکشه.چون نسیم بلد نبود بیخودی گریه کنه.
#باخدامعامله_کردم:::من به نسیم اعتماد میکنم بخاطر رضای خاطر تو و جدم ..تو هم از من مراقبت کن
نفس عمیقی کشیدم و به او که آهسته گریه میکرد گفتم:
_نسیم جان حاج کمیل اونطوری نیست که تو فکر میکنی.ایشون اگه دنبال قضاوت کردن کسی بودن من الان همسرشون نبودم..
با کلافگی و صدای تو دماغی گفت:
_ببین من حوصله ندارم..کاری نداری؟!
گفتم:
_چرا کارت دارم. باشه الان زنگ میزنم به حاج کمیل ومیام دیدنت.
او پوزخند زد:
_وعده نده! میدونم نمیای.خودتم بخوای اون نمیزاره..
بی توجه به طعنه اش گوشی رو قطع کردم.
🍃🌹🍃
زنگ زدم مطب و قرارم رو با کلی خواهش وتمنا به ساعتی دیگه منتقل کردم.وبعد زنگ زدم به حاج کمیل!گوشی حاج کمیل خاموش بود.نگاه به ساعتم کردم.ساعت ده دقیقه به یازده بود.حاج کمیل سر کلاس بودند. نمیدونستم چه تصمیمی بگیرم.روی نیمکت ایستگاه اتوبوس نشستم و فکر کردم.
نمیتونستم بدون هماهنگی با حاج کمیل به دیدن نسیم برم.صبر کردم ساعت یازده بشه.
دوباره زنگ زدم.بعد از چند بوق حاج مهدوی گوشی رو برداشت وبا لحنی رسمی گفت:
_کلاس هستم بعد تماس بگیرید.
دستپاچه گفتم:
_کارم واجبه حاجی..
گفت :
_ پیام بدید یاعلی
نوشتم:
_سلام عزیز دلم.خدا قوت..نسیم حال روحیش اصلا خوب نیست.میخوام برم ملاقات مادرش. اشکالی نداره؟!
دقایقی بعد نوشت:
_ سلام عزیزم.اگر امکان داره صبر کنید با هم بریم در غیر اینصورت مختارید.
نوشتم:
-ممنون همسر مهربونم.اگر اجازه بدید تنها میرم و زود برمیگردم.دوستتون دارم.
گوشی رو داخل کیفم انداختم و به سمت خونه ی نسیم راهی شدم.
🍃🌹🍃
حدود ساعت دوازده بود که به محله ی نسیم که در غرب تهران قرار داشت رسیدم.
پلاک خونه ش رو درست وحسابی به خاطر نداشتم.زنگ زدم بهش و پلاک رو پرسیدم. او با خوشحالی گفت:
_واقعا تو کوچه ای؟!
از خوشحالیش خوشحال شدم!پلاک رو گفت و قبل از اینکه دستم به زنگ برسه در رو برام باز کرد.وقتی آسانسور به طبقه ی پنجم میرفت احساسم بهم گواهی بد میداد.توکل به خدا کردم و از آسانسور پیاده شدم.
🍃🌹🍃
صدای موزیک آرومی از خونه ش به گوش میرسید.در زدم.
نسیم طبق عادت همیشگی با تاب و شلوارک در رو برام باز کرد.در دستش یک رژ لب خوش رنگ بود.با دیدنم چشمهاش برقی زد و گفت:
_میدونستم هنوز معرفت داری..
و منو در آغوش گرفت.
فضای خونه خفه بود.
ادامه👇👇
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۱۶۵ دوباره یاد خودم افتادم که چقدر بعد از توبه حساس وشکننده شده بود
👆ادامه قسمت ۱۶۵ #رهایی_ازشب 👇
فضای خونه خفه بود.
بوی سیگار و الکل دماغم رو آزار میداد. همونطوری که کنار در ایستاده بودم گفتم:
_چقدر خونت خفه ست.من اینجا زنده نمیمونم.تو با این وضعیت از مادرت پرستاری میکنی؟
او هلم داد سمت داخل و در حالیکه در رو میبست گفت:
_حالا برس بعد نصیحت کن و غر بزن. چیکار کنم؟ داغونم.توقع نداری که دوروزه این لعنتی رو ترک کنم؟
بعد درحالیکه به سمت آشپزخونه میرفت گفت:
_تو برو بشین من الان برات یه چیز خنک میارم بخوری جیگرت حال بیاد.
🍃🌹🍃
نگاهی به اطراف خونه کردم.
تابلوهایی که نماد فراماسونی و شیطونپرستی داشتند تو درو دیوارخونه آویزان شده بود.واقعا نمیتونستم اون فضا رو تحمل کنم.نسیم از آشپزخونه باهام حرف میزد:
_از بس گریه کردم این مدت قیافم عین میمون شده!باید بهم میگفتی داری میای یک کم به خودم میرسیدم.
من تسبیحم رو از مچم باز کردم وبا قلبی لرزون شروع کردم به گفتن ذکر افوض امری الی الله..
او با یک سینی که داخلش دوتا لیوان شربت بود کنارم نشست!
به چهره اش نگاه کردم.پوستش بر اثر گریه چروک شده بود و زیر چشمش گودافتاده بود.ناخواسته گفتم:
_چیکار کردی با خودت نسیم؟ حیف اون صورت خشگل نبود که به این روز انداختیش؟
او اهی کشید و گفت:
_هعیییی دست رو دلم نزار که دلم خونه عسل..
در حالیکه چــــــادرم رو از سرم در می آورد گفت:
_بده اینا رو آویزون کنم برات.
امتناع کردم:
_نه نمیخواد.باید برم..
گفت:
_عسل تو روخدا بس کن.یک کمی جنبه داشته باش! اینجا مگه نامحرم داریم؟ در بیار اون روسری وامونده تو دلم گرفت.
و خودش روسریمو از سرم در آورد و لباسهامو داخل اتاق برد و برگشت.
🍃🌹🍃
از دور با تمجید وتعجب گفت:
_به به..خانوم چه بولوندم کرده موهاشو؟ حاجیتم یه چیزش میشه ها.از یه طرف بالا منبر دختر مو بولوندا رو موعظه میکنن بعد از اون ور خودشون سرو گوششون میجنبه.امان از این آخوندها که هرچی میکشیم از ایناست.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « #ف_مقیمی »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌼🍃🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌼.🍃🌼═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
👆ادامه قسمت ۱۶۵ #رهایی_ازشب 👇 فضای خونه خفه بود. بوی سیگار و الکل دماغم رو آزار میداد. همونطوری که
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۱۶۶
عصبانی شدم.گفتم:
_قبلا گفته بودم دوست ندارم نسبت به حاج کمیل حرف اضافه ای بزنی؟! تو تاحالا تو عمرت پای دوتا منبر نشستی که حرف میزنی؟ کی منبری ها میگن خودتونو خشگل نکنین؟!
خدا خودش عاشق زیباییه ولی خشگلیتو باید #محرمت_ببینه نه هر #چشم_هرز_و_ناپاکی! تو فکر کردی روحانیون و منبری ها از پشت کوه بیرون اومدن؟ اتفاقا اونها خیلی هم خوب زیبایی و مد رو میشناسند. ولی از راه حلالش.. با محرمشون.پس دیگه هیج وقت هیچ منبری یا روحانیت رو زیر سوال نبر.
او دستش رو بالا آورد:
_بابا شوخی کردم چقدر حساسی تو..معلومه خیلی خاطرشو میخوایا..
جای جواب دادن به سوال معنی دارش به اطراف نگاهی کردم و پرسیدم:
_پس مامانت کو؟ هنوز نیاوردنش؟
او آه کشید.اونم میاد.
_الان دوباره به بابام زنگ میزنم ببینم کی مرخص میشه.
بلند شد و تلفن همراهشو از روی دکور برداشت و شماره رو گرفت.چند دقیقه ی بعد خیلی گرم سلام و احوالپرسی کرد و پرسید:
_پس کی میاین؟؟ عسل اینجاست. منتظره.
صدای نامفهمومی از پشت خط می اومد.
نسیم گفت:
_نه نه اون موقع خیلی دیره.زودتر..
بعد در حالیکه مقابل من رژه میرفت و با چشم و لبش ادا و اطوار در می آورد با لحن خاصی ادامه داد:
_ای بابا!! معلومه که نمیشه.ایشون مثل من بیکار که نیست.زندددددگی داره. شوهههههر داره!! بعد یه وقت شوهرش اوفش میکنه. …آفرین دمت گرم پس زود بیاین.سی یووو..
🍃🌹🍃
من متعجب از طرز صحبت کردن او پرسیدم:
_با کی حرف میزدی؟
او گوشیش رو روی میز گذاشت و با خونسردی گفت:
_بابام دیگه!!
چشمم گرد شد.
_واقعا تو با پدرت اینطوری حرف میزدی؟ فکر میکردم باهاش قهری!
او در حالیکه شربتش رو هم میزد گفت:
_نه بابا وقتی از بازداشتگاه درم آورد با هم آشتی کردیم.تازه کلی هم با هم لاو میترکونیم.
لبخند رضایت آمیزی به لب آوردم:
_خب این که خیلی خوبه! واقعا برات خوشحالم.
او سینی شربت رو به سمتم هل داد.
_بوخور خنک شی..
🍃🌹🍃
نگاهی به لیوان شربت انداختم.
یاد حرف پدرشوهرم افتادم.این بچه امانت بود.و اموال نسیم قطعا از راه حلال به دست نیومده بود.گفتم:
_ممنون من نمیخورم..
او با تعجب نگام کرد.
_عههه چرا لوس میکنی خودتو بخور..
به ناچار دروغ گفتم:
_نمیتونم روزه ام.
او با کف دستش به سرم زد ولیوان شربتش رو روی میز گذاشت:
_ای خااااک!!! مگه تو باردار نیستی که روزه ای؟ اونم وسط این روزهای به این بلندی.. میخوای تا نه شب گشنه بمونی؟
گفتم:
_آره میتونم.
او با تاسف سری تکون داد:
ادامه👇👇
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۱۶۶ عصبانی شدم.گفتم: _قبلا گفته بودم دوست ندارم نسبت به حاج کمیل حر
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
ادامه قسمت ۱۶۶
او با تاسف سری تکون داد:
_واقعا خیلی شورشو درآوردی!
🍃🌹🍃
دوباره چشمم افتاد به تابلوهای روی دیوار. دیدن اون تابلوها واقعا آزارم میداد!پرسیدم:
_ببینم تو معنی این تابلوها رو میدونی زدی رو درو دیوار خونت؟
او لیوان شربت منم برداشت و در حالیکه همش میزد و میخورد گفت:
_پ ن پ همینطوری واسه قشنگی زدم!! معنی اون عکسها رو تو بدونی من ندونم.؟!
گفتم:
_پس اگه میدونی واسه چی این نمادهای شیطانی رو در ودیوارته.
او درحال نوشیدن شربت خندید وگفت:
_چون باحاله! قشنگه..!! بعدشم خودم یه مدتی تو فرقه ش رفتم و اومدم.اعتقادات باحالی دارن.وقت شد بهت میگم..
گوشهام دوباره کوره ی آتیش شدند.با ناراحتی گفتم:
_تکلیفتو روشن کن میخوای خدا پرست باشی یا شیطون پرست.
او خودش رو روی مبل ولو کرد و با خنده گفت:
_خوب معلومه! هیچ کدوم! من از خداش چه خیری دیدم که از مخلوقش ببینم.
لبم رو گاز گرفت وگفتم:
_استغفرالله! مواظب حرف زدنت باش! اینها کفره.
یک لحظه خوف به دلم افتاد! این که میگه به چیزی اعتقاد نداره پس چرا در این مدت مسجد میومد و زار میزد!؟او دوباره خندید.
🍃🌹🍃
حالاتش طبیعی نبود.بیشتر از این نمیتونستم اون محل رو تحمل کنم نگاهی به ساعت دیواری انداختم وگفتم:
_ببین من دیرم شده باید برم.
او خمیازه ای کشید وگفت:
_تو تازه الان رسیدی کجا؟
بلند شدم.گفتم:
_بی زحمت چادر و روسریمو بیار.الان وقت اذانه.میخوام برم خونه.
او خودش رو از روی مبل جدا کرد و با دلخوری گفت:
_مگه خونه ی من نماز نداره؟
نگاهی به درو دیوار خونه کردم و با ناراحتی گفتم:
_نه نداره.تو اصلا یک سجاده داری تو خونه ت؟!
او بلند شد و مقابلم ایستاد.گفت:
_اگه قرار بود نمونی چرا اومدی؟ من که بهت گفته بودم نیا.میخوای منو پیش مادرم دروغ گو کنی؟
حق با او بود.گفتم:
_آخه مادرت معلوم نیست کی بیاد که.بزار یه روز دیگه میرم دیدنش تو بیمارستان.
او با عصبانیت دور تا دور اتاق رژه رفت.ناگهان با حالتی درمانده به سمتم برگشت. دستهامو گرفت و با بغض گفت:
_ولی من یه عالمه باهات کار دارم. میدونم تحمل من و این خونه برات خیلی سخته. ولی فقط یک کم یه کم دیگه کنارم بمون. میخوام باهات حرف بزنم.درد دل کنم.
خدایا باید چه کار میکردم؟!گفتم:
_باشه.
با حالتی معذب نشستم روی مبل.گفتم:
_پس لطفا شرایط منم درک کن و زود حرفهاتو بزن.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « #ف_مقیمی »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌼🍃🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌼.🍃🌼═╝
رفع #ترس و #هراس
🔸مرحوم سمنانی رحمةالله می گوید:
⚡️در روایت مسطور است که از هر که ترس داشته باشی چون در مقابل او شدی بخوان⬇️
❣«کهیِّعص حمعسق»❣
👈🏻و به هر حرفی یک انگشت خود را جمع کن و ابتداء از شصت دست راست شروع کرده و به انگشت شصت دست چپ ختم کن
✳️سپس بخوان سورۀ فیل را و چون به کلمۀ
☄ ترمیهم ☄رسیدی این کلمه را ده مرتبه تکرار کن و در هر مرتبه یک انگشت را باز کن
✅ از او هیچ ضرری به تو نخواهد رسید ان شاءالله تعالی و از مجرّبات است .
📚منهاج العارفین صحفه ۲۵۴
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌿 اذکاری جهت « #محفوظ بودن»، «رهایی از #اندوه»، «ایمنی از #مکر»، «زندگی خوش»، « #حفظ از #بیماری»، و «یافتن مقام قرب».
📚نامهها برنامهها، علامه حسن زاده آملی
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
منفعت در #معامله
چون قصد انجام معامله دارید در وقت خرید یا فروش آیه
" قالُوا ادعُ رَبّکَ لَنا ما هِیَ إنَّ البَقَرَ تَشابَهَ عَلَینا وَ إنّا إن شاءَاللّهُ لَمُهتَدُون
یا مُخَیرُ یا مُختار یا مَنِ الخَیرُ بِیَدِهِ یا خَیرَ دَلیلٍ یا دَلیلَ الخَیر یا مُرشِدُ یا هادِی "
بخواند #ضرر نکند و #منفعت بیند
📚جامع الفوائد.
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🔸از بین رفتن غم
🔰مرحوم لواسانی میفرماید:
✨ اگر شخصی به محنت و #غم مبتلا شد ، ۹۲ مرتبه بگوید:
✦【 اَللّٰهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
اَنْ تُنْجِیَنیِ مِنْ هٰذا الْغَمِّ 】✦
🌟 با این عمل حتماً غم او زائل خواهد شد.
📕 منتخب الختوم /۶۶
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️شخصی رو که اطرافیان بهش حسادت می کنند و اذیتش میکنند، برای دفع #حسادت آنها چکار کنیم؟
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
هفت عامل که باعث کم شدن #رزق و #روزی ، #فقر و #بدهکاری میشود.
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
👌عوامل #فقر رابشناسیم
1️⃣گناه
🔴 امام رضا ع :همانا مؤمن نیت گناه میکند و از رزقش محروم می شود
📚ثواب الاعمال، ص 241
2️⃣کفران نعمت
🔴 سوره نحل آیه 112 ✨آنان نسبت به نعمتهای الهی کفران ورزیدند، از این رو خداوند لباس گرسنگی و ترس را بر آنان پوشاند
3️⃣اسراف
🔴امام علی ع : اسراف سبب فقر و نیازمندی است و میانه روی باعث بی نیازی می شود.
📚گشایش روزی، ص 137
4️⃣ربا
🔴سوره بقره آیه 276✨خداوند ربا را نابود مىكند، ولى صدقات را افزایش مىدهد
5️⃣درخواست ازدیگران
🔴درخواست از دیگران کلید فقر است و روزی را نابود میکند.»غررالحکم، ص 366
6️⃣تحقیر نعمت ها
🔴امام رضا ع : رزق و روزی کم راناچیز مشمارید، زیرا این کار شما را از نعمتهای فراوان محروم می سازد.
✨بحارالانوار، ج 7، ص 347
7️⃣نفرین پدر و مادر
🔴امام کاظم ع : عقوق والدین کمی و تنگ دستی را به دنبال دارد و انسان را به ذلت و خواری میکشاند.
📚میزان الحکمه، ج 3، ص 2678
8️⃣ولخرجی
🔴امام علی ع :کسی که به تبذیر و ولخرجی افتخار کند با ورشکستگی خوار و ذلیل میشود
9️⃣خواب قبل ازطلوع آفتاب
🔴امام رضا ع: فرشتگان روزی را بین طلوع فجر و طلوع آفتاب تقسیم میکنند، هر کس در این وقت بخوابد از روزی خویش غفلت ورزیده است
📚اصول کافی، ج 2، ص 122
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 زمینه سازان ظهور، الزاماً شهید نمیشوند!
اما الزاماً در قلبشان تمنای صادقانهی شهادت وجود دارد!
#کلیپ
#استاد_شجاعی | #استاد_یوسفی
منبع : جلسه ۱۵ از مبحث شرح زیارت جامعه کبیره / استغاثه
#وعده_صادق
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ استقامت در ابتلائات آخرالزمانی، شرط حضور در لشکر امام مهدی علیهالسلام.
#استوری| #استاد_شجاعی
منبع : شرح دعای ندبه
#وعده_صادق
#امام_زمان عج
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕