eitaa logo
ندای قـرآن و دعا📕
13.5هزار دنبال‌کننده
35.8هزار عکس
8.8هزار ویدیو
531 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی کپی آزاد مدیریت کانال و تبلیغ و تبادل 👇 @Malake_at eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran دعا و سرکتاب نمیکنم
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ 💎 شیخ بهایی ره ؛ 🖇ده روز پیوسته بعد از نماز صبح بدون صحبت با کسی بلافاصله این را خوانده به سجده رود و از خدا حاجتش را طلب کند 📚 گل‌های ارغوان ۱۰۶/۱ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
امام سجاد (ع)در عقد اللسان (بستن ها) سيد بن طاووس در مهج الدعوات از امام سجاد (ع) روايت كرده كه هر كه اين حرز را در هر صبح و شام بخواند زبان دشمنان بسته مي شود. در روايتي ديگر آمده كه: « هر كه اين دعا را بخواند پروا ندارم اگر تمام و بر او جمع شوند به او ضرري نتوانند رسانيد. » 🌹بسم الله وَبالله سَدَدتُ اَفواهَ الجن ِوَالانس ِوَالشياطين وَالـسَّـحـرةِ وَ الأبالِسَـةِ مِنَ الجِنَّ وَالاِنس ِوَ السَّلاطين وَ مَن يَلُوذُبِِهِم باللهِ العزيزِ الاَعَزِّ وَ بالله ِالكبيرِ الاَكبرِ بسم اللهِ الظاهِرِ الباطِن ِالمَكنون ِالمَحزون ِالذّي اقامَ بِهِ السّمواتِ وَالاَرضَ ثمَّ استَوي عَلَي العَرش بسم الله الرحمن الرحيم وَ وَقَع القَولُ عليهِم بِما ظَلَمُوا فَهُم لا ينطقونَ قالَ اخسَئُوا فيها وَ لا تُكَلِّمونَ وَ عَنَتِ الوُجوهُ لِلحَيّ القيومِ وَ قَد خابَخ مَن حَمَلَ ظُلماً وَ خَشَعَتِ الاَصواتُ لِلرَّحمنِ وَلا تَسمَعُ اِلاّ هَمساً وَ جَعَلنا عَلي قُلُوبِهِم اَكـنّةً اَن يَفقَهوهُ وَ في اذانِهِم وَقراً وَ اِذا ذَكَرتَ رَبُّكَ في القُرآن ِوَحَدهُ وَلّوا عَلي اَدبارِهم نُفُوراً وَاِذا قَرَأتَ القُرآنَ جَعَلنا بينك و بين الذينَ لا يُؤمنونَ بالاخـرةِ حجاباً مَستوراً وَ جَعَلنا مِن بَين ِايديهِم سَدّاً وَ مِن خَلفِهِم سَدّاً فَاغشَيناهُم فَهُم لا يُبصرون اليومَ نَختِمُ عَلي اَفواهِهِم وَ تُكَلِّمُنا اَيديهم فَهُم لا يَنطِقون لَو اَنفَقتَ ما في الارض ِجميعاً ما اَلَّفتَ بينَ قُلُوبِهِم وَ لكنَّ اللهَ اَلَّفَ بَينَهُم انَّهُ عزيزٌ حكيمٌ وَ صلي اللهُ علي محمدٍ وَ الهٍ الطاهرينَ يا اَرحَمَ الرّاحمين. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸🌸🍃🍃 📖 ‌ برای و و دل شکستگی :⇩ ♦️در بعضی از کتب معتبره به نقل از مرحوم میرداماد آمده ایشان بعد از تعقیبات نماز عصر در حالی که رو به قبله بودند به حالت خلسه رفته و حضرت علی علیه السلام این حرز را برای رفع هم و غم و به ایشان تعلیم داده اند . حضرتش به او فرمود بخوان :⇩⇩ 🌻مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَامِي وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا فَوْقَ رَأْسِي وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِ عَنْ يَمِينِي وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَلِيٌّ وَ مُحَمَّدٌّ وَ جَعْفَرٌ وَ مُوسَى وَ عَلِيٌّ وَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ أَئِمَّتِي صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِمْ عَنْ شِمَالِي وَأَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ حُذَيْفَةُ وَ عَمَّارٌ وَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُمْ مِنْ وَرَائِي وَ الْمَلَائِكَةُ عليهم‏ السلام‏ حَوْلِي‏ وَ اللَّهُ‏ رَبِّي‏ تَعَالَى‏ شَأْنُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ مُحِيطٌ بِي وَ حَافِظِي وَ حَفِيظِي‏ وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ‏🌻 📗منبع : دارالسلام ج 2 ص 52 و 53 ( با تلخیص در اصل داستان ) @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
@AminikhaahPanahgah.mp3
زمان: حجم: 8.77M
🔈 * تأثیر عوامل ماورایی در بروز مشکلات ناگهانی و ترور بیولوژیک افراد! [2:17] * هر چه تقیّد و تقوا بیشتر، حملات و آسیب های شیاطین بیشتر. [5:00] * آدابِ استفاده از حرز امام جواد(علیه‌السلام). [5:36] * تأکید آیت الله بهجت(رحمة‌الله‌علیه)، بر بستن حرز به بازو،جهت اثربخشی بیشتر [6:30] * استفاده امام صادق(علیه‌السلام) از حرز، برای دفع فتنه های مکرر منصور دوانیقی [8:18] * تا تقدیر حتمی نباشد، حرز و دعا سبب دفع بلا می شود. [9:02] * قرائت سوره قدر، راز دفع فتنه‌های منصور دوانیقی. [13:20] * «دعا سلاح مؤمن است.» [15:40] * اثر و خاصیت همه سوره های قرآن، در سوره قدر! [16:33] * دستورالعمل حرز امام صادق(علیه‌السلام) [17:30] * سوره قدر، پناهگاه شیعیان در برابر شیاطین. [19:40] ⏰ مدت زمان: ۲۱:۰۵ 📆 ۱۴۰۳/۰۲/۱۴ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💯✍🏻مرحوم شیخ بهایی می گوید : هر ڪس حاجت مهم دنیوے یا اخروے دارد ده روز پیوسته بعد از نماز صبح بدون آنکه با کسی صحبت کند بلافاصله این را خوانده سپس به سجده رود و از خداوند خویش را طلب نماید . خداوند متعال به فضل و کرمش حاجت او را سریعا خواهد داد و آن حرز این است : ⇇بسم الله الرحمن الرحیم ، یا مُفَتِّحَ الاَبواب و یا مُقَلِّبً القُلوبِ و الاَبصارِ و یا دلیلَ المُتَحَیِّرینَ یا غیاثَ المُستَغیثین تَوَکَّلتُ عَلَیکَ یا رَبِّ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي الیک لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ اَللّهَّم صَّل عَلی رُوحِ مُحمَّدٍ بینَ الاَرواحِ و علی جَسَدِهِ بَینَ الاَجسادِ وَ عَلی قَبرِهِ بَینَ القُبُورِ وَ عَلی اِسمِهِ بَینَ الاَسماءِ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ⇉ 📚منتخب قوامیس الدرر ص 43 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
_سعید هم هست، اونم شراره هست کنارش، مگه سعید دادخواست طلاق نداده بود؟ مگه نمیگفت شراره گم و گور شده
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده 💫 🔥قسمت ۱۰۵ و ۱۰۶ روح الله قاشقی خورش قیمه روی برنج ها ریخت و همانطور که قاشق را پر میکرد و به طرف دهانش می‌برد، رو به فاطمه گفت: _به به! چه خوشمزه شده، فک کنم این بیماریت بهتر شده چون هروقت بهتری غذاها خوشمزه تری میپزی.. فاطمه سری تکان داد و گفت: _آره از وقتی داروهای طب گیاهی را مصرف میکنم خیلی بهترم، البته همراه داروها یه هم بهم داد، من نمیدونم این حرز برای چیه؟ روح الله سری تکان داد و گفت: _خدا خیری به مادرت بده که بردت اینجا برای درمان، حرز یه نوع سلاحه یه سپر در مقابل چشم حسود و سحر و طلسم و..در هر حال خدا را شکر میکنم بهتری، گوش شیطان کر تمام کارها رو روال افتاده، فردا باید زنگ بزنم آقای حشمتی، با هم بریم برای فروش ماهی ها، عکسهای ماهی ها را که بهش نشون دادم خیلی طالب شد و گفت "این روزها ملت به ماهیهای تزئینی خیلی بها میدن و توی خونه هر متمولی که بریم هر کدوم یکی یه آکواریم بزرگ دارن که از این ماهی ها نگه میدارن" فاطمه لبخندی زد و گفت: _خدا را شکر، کار سعید هم رونق بگیره ما هم خوشحال میشیم و البته سود بیشتری هم نصیب ما میشه. روح الله لقمه را فرو داد و جرعه ای دوغ روی آن خورد که صدای زنگ گوشی اش بلند شد. نگاهی به گوشی کنار دستش کرد و با اشاره به آن رو به فاطمه گفت: _حلال زاده هم هست، الان سعید پشت خطه فاطمه قاشق غذا را در دهان عباس گذاشت و گفت: _تا قطع نشده جواب بده دیگه.. روح الله تماس را وصل کرد و صدای هراسان سعید بدون اینکه سلام و علیکی کند در گوشی پیچید: _الو داداش! خاک بر سرم شد، بدبخت شدم، شرمندت شدم.. روح الله وسط حرف سعید پرید و گفت: _چرا اینجوری حرف میزنی؟! شراره طوریش شده؟! نکنه بابا یا فتانه؟! سعید نفسش را محکم بیرون داد و گفت: _من شب و روز تو باغ بودم، دیروز که فیلم از ماهی ها گرفتم برات فرستادم دیدی همه شون سرحال بودن، اما الان... الان تمام ماهی ها یا مردن یا در حال مرگ هستن. اون حوضچه آخری هم ترک برداشته و آبش داره هی کم میشه، من نمیدونم چه اتفاقی داره اینجا میافته! روح الله از جایش بلند شد و گفت: _یعنی چه؟! همینطور بی دلیل مردن؟! به همین راحتی مردن؟ مگه تو اونجا نبودی؟ شاید یکی اومده چیزی ریخته تو حوضچه؟! سعید که دوباره لکنت زبانش برگشته بود گفت: _ن..نه..م...من خودم اینجا بودم، کسی نیومد، دیشب هم از ترس داشت روح از بدنم خارج میشد و.. ناگهان تماس قطع شد و سعید نتوانست ادامه بدهد روح الله شماره سعید را گرفت، اما بوق اشغال میزد، دوباره و دوباره گرفت، ولی وصل نمیشد. روح الله پیام داد: _همونجا باش، سعی کن با تماس با مهندس نوری بفهمی ماهیها چشون شده، اصلا بگو‌ مهندس حضوری بیاد باغ و از نزدیک ببینه و اگر لازمه آزمایشی چیزی انجام بشه،بگو انجام بدن، من فردا میرم اداره، مرخصی میگیرم و بعد خودم را میروسنم روستا.. فاطمه که خیره به حرکات سریع روح الله بود جلو امد و گفت: _چیشده روح الله؟! ماهیها چی شدن؟! روح الله روی مبل کنار اوپن نشست نفسش را محکم بیرون داد و همان‌طور که سرش را به پشتی مبل تکیه میداد، چشمانش را بست و گفت: _ماهی ها همه مردن، بدون دلیل... یکی از حوضچه ها هم ترک برداشته، اگر ترکش عمیق بشه، اون قسمت باغ میره زیر آب و خرابی بار میاره، باید زودتر بریم روستا... فاطمه پشتش را به روح الله کرد و قطره اشک کنار چشمش را گرفت تا روح الله متوجه ناراحتی او نشود. شراره داخل اتاق شد، امروز هیچکس خانه نبود، پس بهترین موقعیت برای انجام کارهایی که مدتها در ذهنش جولان میداد، بود. در اتاق را قفل کرد و به سمت تختش رفت و خودش را روی تخت انداخت، همانطور که با نگاه شیطانی اش به سقف خیره شده بود، موکل شیطانی اش را زیر لب صدا زد. بعد از لحظاتی، بوی تعفنی در فضا پیچید و شراره به سرعت از روی تخت بلند شد و صاف سر جایش نشست، در همین حال احساس گرمای شدیدی کرد و هُرم آتشین و بدیویی به لالهٔ گوشش خورد و شراره خوب می فهمید در آغوش موکلش است اما چون شراره دیدن موکلش برایش خوشایند نبود از او خواسته بود که دیگر هیچ وقت چهرهٔ او را نبیند.شراره همانطور که نفسش را بیرون میداد گفت: 🔥_هر شرطی که برایم گذاشتی انجام دادم، هم ارتباط با مردی نامحرم گرفتم و هم باعث جدایی یک زوج شدم، حالا نوبت توست که به عهدت وفا کنی.. قهقه‌ای شیطانی در فضا پیچید و صدایی بم و بلند گفت: 😈_امر کن،هر چه بگویی انجام میدهم. شراره آب دهانش را قورت داد و همانطور که چشمانش پر از غضب بود با لحنی قاطع گفت:
ندای قـرآن و دعا📕
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده 💫 #تجسم_شیطان 🔥قسمت ۱۰۹ و ۱۱۰ نزدیک یکسال از مرگ سعید می
_خانم دخترم در چه وضعی هست؟!فاطمه خوش زا بود، چرا اینقدر طول کشیده؟نکنه اتفاقی افتاده؟! پرستار نگاهی به او و دستش کرد و گفت: _حالشون فعلا خوبه، اما کنید زودتر بچه به دنیا بیاد وگرنه.. روح الله با حالتی نگران از ان سوی راهرو جلو امد و‌گفت: _وگرنه چی؟! اگه لازمه با اولین پرواز ببرمش تهران؟! پرستار سری تکان داد و‌گفت: _نه امکان جابه جایی نیست، دعا کنید.. مادر فاطمه انگار چیزی یادش آمده باشد، با عجله مشغول گشتن داخل کیفش شد و بعد همانطور که کاغذ پیچیده در پلاستیک کوچکی را در دستان پرستار میگذاشت گفت: _خانم تورو خدا اینو به بازوی فاطمه ببندین.. پرستار با تعجب نگاهی به کاغذ کرد و گفت: _این چیه خانم؟! مامان مریم گفت: _آیه هست، یه جور برای زنهای زائو، باعث راحت شدن زایمان میشه، تورو خدا اینو به فاطمه برسونین پرستار چشمی گفت و دوباره به اتاق برگشت تا حرز را به فاطمه برساند. و بالاخره بعد گذشت یک شبانه روز پر از التهاب، حسین، فرزند سوم فاطمه و روح الله پا به دنیا گذاشت... 👈 .... واقعی ✍ نویسنده ؛ «طاهره سادات حسینی» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌼.🍂.🌼.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════،🌼.🍂.🌼،═╝
🌷 امام کاظم (ع)🌷 ☘از علی بن ابراهیم بن هاشم روایت شده که گفت: ❣ امام صادق علیه السلام آیاتی از قرآن را اخراج کرد و آن را حرزی برای پسرش امام موسی کاظم علیه السلام قرار داد و به خواندن آن توصیه فرمود تا خویشتن خود را به وسیله دعا حفظ کنند. 🔰دعا این است : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ بِسْمِ اللَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَبَداً حَقّاً حَقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِيمَاناً وَ صِدْقاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تَلَطُّفاً وَ رِفْقاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِسْمِ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ وَ أَلْجَأْتُ ظَهْرِي إِلَى اللَّهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ- و... 📚مهج الدعوات، صفحه ۲۹ عج♥️ ✋ 🌟 🌟 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
📖 ‌ برای رفع هم و و دل شکستگی :⇩ ♦️در بعضی از کتب معتبره به نقل از مرحوم میرداماد آمده ایشان بعد از تعقیبات نماز عصر در حالی که رو به قبله بودند به حالت خلسه رفته و حضرت علی علیه السلام این حرز را برای رفع هم و غم و دل شکستگی به ایشان تعلیم داده اند . حضرتش به او فرمود بخوان :⇩⇩ 🌻مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَامِي وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا فَوْقَ رَأْسِي وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِ عَنْ يَمِينِي وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَلِيٌّ وَ مُحَمَّدٌّ وَ جَعْفَرٌ وَ مُوسَى وَ عَلِيٌّ وَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ أَئِمَّتِي صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِمْ عَنْ شِمَالِي وَأَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ حُذَيْفَةُ وَ عَمَّارٌ وَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُمْ مِنْ وَرَائِي وَ الْمَلَائِكَةُ عليهم‏ السلام‏ حَوْلِي‏ وَ اللَّهُ‏ رَبِّي‏ تَعَالَى‏ شَأْنُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ مُحِيطٌ بِي وَ حَافِظِي وَ حَفِيظِي‏ وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ‏🌻 📗منبع : دارالسلام ج 2 ص 52 و 53 ( با تلخیص در اصل داستان ) عج♥️ ✋ 🌟 🌟 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕