5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💛من #هواے تو را بہ سر دارم
🌸تـو هواے #دل مـرا دارے
💖هر چہ #بیمار هم بیاید باز
🌺تـو براے همـہ #دوا دارے
💛دل شڪستہ بہ من مےگفٺ:
🌸خوش بہ حالٺ #امام_رضا دارے
#یا_ضامن_آهو_ع❤️
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
💌💌💌💌💌💌💌💌💌
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سلام_شهید
شهید شدن،
#دل میخواهد!
دلی آنقدر قوی،
که بتواند #بریده شود از تعلقات؛
دلی که آرام، له شود زیر پایت،
به وقت #بریدن و رفتن،
به پای آرمانهایت...
و #شهدا،
بیدلترین دلدادگان هستند...
در محضر #شهدای_نبرد_با_اسرائیل
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سر نامه 🎬
#اربعین ، بیآنکه بشناسیمش، ما را در جاذبهی خود، حل کرد ...
و بیآنکه بدانیم که؛
ماجرای سفرِ سرمبارک امام حسین علیهالسلام از کربلا تا بازگشتش به کربلا، چه حقایقی را در باطن تاریخ، مخفی کرده است؛
در روز بازگشت سر به سینه، #سراسیمه خود را به کربلا میرسانیم ...
🎞 «سَـــــر»نامه ؛ ماجرای این سفر است، با تمام حقایق باطنیاش ..
که پیشنهاد ماست، با #دل گوش کنید! 👇
#مهمانی
پایانِ شعبان رسیده، مرا پاککن؛ حسین
این #دل، برای ماه خدا، روبهراه نیست!
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۵
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
💥یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💥
✍رمان جذاب و آموزنده #سرباز
✍قسمت ۵۴
کسی به در اتاقش میزد.
در رو باز کرد.مسئول پذیرش بود.یه پلاستیک بزرگ و یه پلاستیک کوچک سمت افشین گرفت و گفت:
_اینا رو همون خانمی که پول اتاقتو حساب کرد،برات آورده.
پلاستیک ها رو گرفت و تشکر کرد.تو پلاستیک بزرگ رو نگاه کرد.یه پرس چلو کباب و یه پاکت پول بود.
به پلاستیک کوچکتر نگاه کرد؛مهر و جانماز و قرآن اندازه متوسط بود.. شرمنده تر شد.
روز بعد تو خیابان دنبال کار میگشت،
ولی همه ازش ضامن میخواستن.متوجه شد حتی کارهایی که در شان خودش نمیدید هم نمیتونه انجام بده.
فاطمه میخواست بره بیرون.زهره خانوم گفت:
_منم تا یه جایی برسون.
-چشم مامان گلم.حالا کجا میخوای بری؟
-مغازه آقای معتمد.
آقای معتمد،شوهرخاله ی فاطمه بود که مغازه پارچه فروشی داشت. زهره خانوم و فاطمه باهم رفتن تو مغازه.نسبتا شلوغ بود.چون آقای معتمد،آدم منصفی بود، همیشه مغازه ش شلوغ بود.
فاطمه و مادرش صبر کردن تا یه کم خلوت شد.آقای معتمد متوجه زهره خانوم و فاطمه شد،بعد احوالپرسی عذرخواهی کرد که زودتر متوجه نشد.
زهره خانوم گفت:
_اینجوری خیلی خسته میشید.کسی رو استخدام کنید،کمکتون باشه.
-مدتی هست دنبال کسی میگردم ولی به هرکسی نمیشه اعتماد کرد.چون کار من بیشتر با خانم هاست،باید آدم چشم پاکی باشه.
-درسته،حق با شماست.
فاطمه یاد افشین افتاد.
با خودش گفت نه،آقای معتمد دنبال آدم چشم پاک میگرده ولی افشین... فاطمه، افشین تغییر کرده،اون اصلا به تو نگاه نکرد.
چیزی که میخواستن خریدن و رفتن. فاطمه فکر میکرد که چکار کنه بهتره. نمیخواست خودش افشین رو به آقای معتمد معرفی کنه،از طرفی هم مطمئن نبود افشین اونقدر تغییر کرده باشه.
وقتی مادرشو به خونه رسوند با حاج آقا تماس گرفت.
-سلام حاج آقا
-سلام،بفرمایید
-وقت دارید درمورد موضوعی باهاتون صحبت کنم؟
-الان نه.
-بعد از ظهر مؤسسه هستید؟
-بله.اون موقع تشریف بیارید مؤسسه.
-بسیار خب،خدانگهدار.
-خداحافظ.
عصر به مؤسسه رفت.بعد احوالپرسی گفت:
_آقای مشرقی باهاتون تماس گرفتن؟
-نه،چطور مگه؟ چیزی شده؟
حاج آقا نگران بود.
-شما چرا نگرانشون هستید؟!
-چند روز پیش موضوعی پیش اومد. سوالهای زیادی پرسید و رفت.دیگه خبری ازش نشد.
-درمورد روزی حلال؟
حاج آقا تعجب کرد.
-درسته،شما از کجا میدونید؟!
-من دیشب اتفاقی دیدمشون.
جریان رو مختصر برای حاج آقا تعریف کرد و بعد گفت:
_آقای معتمد،همسر خاله نرگس،دنبال همکار میگردن ولی براشون مهمه آدم #چشم و #دل پاکی باشه.به نظر شما آقای مشرقی اونقدر تغییر کردن.
-آره،افشین خیلی مراقب نگاه هاش هست.
-یعنی شما پیش آقای معتمد ضمانت میکنید؟
حاج آقا یه کم فکر کرد و گفت:...
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #سرباز
✍ نویسنده ؛ بانو «مهدییارمنتظر قائم»
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.💖🍃💖.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════💖.🍃💖.═╝
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
دعای هر دلسوخته و گرفتار
🌹پيامبر خدا فرمود:
اي علي!سوگند به خدايي که مرا به حق به پيامبري برانگيخت!نزدمن چيز اندك وزيادي نيست،ولي چيزي را به تو مي آموزم كه دوستم جبرئيل براي من آورد وگفت:اي محمّد!اين هديه اي از جانب خداوند متعال است،خدا به وسيله آن تو را گرامي داشته، پيش از تو به هيچ پيامبري نداده وآن نوزده حرف است،هر #دل سوخته، #گرفتار، #افسرده و #غمگين آن را بخواند،و به هنگام #سرقت و #آتش_سوزي خوانده مي شود،هربنده اي كه از سلطان بترسد اين را بخواند،خداوند #گشايش براي آنها قرار مي دهد،وآن نوزده حرف است،چهار حرف از آن بر پيشاني اسرافيل،چهار حرف بر پيشاني ميكائيل، چهار حرف بر پيرامون عرش الهي،چهار حرف برپيشاني جبرئيل وسه حرف بر هرجاكه خدا خواسته،نوشته شده است.
علي بن ابي طالب(ع)عرض كرد:اي رسول خدا!چگونه بخوانيم.فرمود:بگو:
🌺يَا عِمَادَ مَن لَا عِمَادَ لَهُ،وَيَا ذُخْرَ مَنْ لَا ذُخْرَلَه،وَيَاسَنَدَ مَنْ لَا سَنَدَ لَهُ،وَيَا حِرْزَ مَنْ لَا حَرْزَ لَهُ،وَيَا غیاثَ مَن لا غِيَاثَ لَهُ،وَيَا كَرِيْمَ العَفْوِ،وَيَا حَسَنَ البَلاءِ،وَيَا عَظِيْمَ الرَّجَاءِ،وَيَا عَوْنَ الضُّعَفاءِ،وَيَامَنْقِذُ الغَرقَي،وَيَا مُنْجيَ الهَلْكَي،يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفضِلُ،أنْتَ الَّذِي سَجَدَ لَكَ سَوَادَ اللَّيْلِ،وَنُوْرُ النَّهَار،وَضَوْءُ القَمَرِ،وَشُعَاعُ الشَّمْسِ،وَدَوِيُّ المَاءِ،وَحَفِيفُ الشَّجَرِ،يَا اللهَ يَا اللهُ يَا اللهُ،أنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيْكَ لَكَ_آنگاه مي گويي_اللَّهَمَّ افْعَلْ بِي_كذا وكذا.
تو از جايگاهت بر نمي خيزي،تا اين كه دعايت مستجاب گردد.
احمد بن عبد الله گويد:ابو صالح گفت:اين دعا را به كم خردان تعليم ندهيد.
📚(خصال:ص510)
#امام_زمان عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕