🍷 #شرابخواری:
از امام باقر (ع) پرسیده شد بزرگترین #گناه کبیره کدام است؟ فرمود #شرابخواری زیرا شراب مادر تمام گناهان است و کسی که #شراب بخورد، باک ندارد که با مادر و خواهر و دختر خود #زنا کند و #نماز واجب خود را ترک می کند و در هر معصیتی بی باک است زیرا #مست و لایعقل گشته است.
وسائل الشیعه، ج ۱۷ صفحه ۲۵۰
#التماس_دعای_فرج 💔
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سلام_امام_زمانم 😍✋
چشم دیدار ندارم شده ام کورِ #گناه
رو که رو نیست ولی تشنهدیدار توام
آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی ..
کاش یک روز ببینم که ز انصار توام
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#دعای_فرج
چشم دیدار ندارم شده ام کورِ #گناه
رو که رو نیست ولی تشنهدیدار توام
آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی ..
کاش یک روز ببینم که ز انصار توام
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
به رسم وفای هر شب بخوانیم
#دعای_فرج_و
#الهی_عظم_البلاء_رو😍
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#دعای_فرج
#سلام_امام_زمانم 😍✋
چشم دیدار ندارم شده ام کورِ #گناه
رو که رو نیست ولی تشنهدیدار توام
آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی ..
کاش یک روز ببینم که ز انصار توام
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
به رسم وفای هر شب بخوانیم
#دعای_فرج_و
#الهی_عظم_البلاء_رو😍
متن دعا و طریقه خواندن نماز #امام_زمان عج 👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/102
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🔻روی درب #منزل ، اسم 《الرقیب》
رو بنویسید ،اهل منزل سمت ِ #گناه
نمیرند
🔻سوره حجرات رو داخل منزل آویزان
کنید ، #شیطان به آن مکان اصلا
نزدیک نمیشه
📘منبع: خواص السّور( بیرجندی)
منبع: جنة الامان الواقیه
( شیخ کفعمی ره)
🌱الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ🌱
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#ذکر_درمانی
🍃🍂 #محفوظ ماندن
اهل #خانه از #گناه🍃🍂
🖊 اگر ڪسـی اسم ↯
《الرقيب》 را بر در خانـہ
نويسد ؛ اھل آن خانہ از معـاصے
محفوظ مانند↻
🗞 گنجهای معنوے
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
3.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تسلط عجیب شیاطین برا انسان ها ،
راه نجات از وساوس شیاطین
✔️ مکاشفه ی عجیب آیت الله حق شناس (ره) در خیابان های تهران
🔹 آیت الله جاودان 🪄
#شیطان
#گناه
#وسوسه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌸🍃🌸🍃🌸
نکته های مجرب
✨* چون خواهی کاری را ابتدا (شروع) کنی بگو :
«رَبَّنا اتِنا مِن لَدُنکَ رَحمَهً وَ هَیِّئ لَنا مِن اَمرِنا رَشَداً.»
✨* چون خواهی #دشمن تو را نبیند بگو:
« وَجَعَلنا مِن بَینِ ابدیهِم سَدّاً وَ مِن خَلفِهِم سَدّاً فَاَغشَیناهُم فَهُم لا یُبصِرون»
✨* چون #اندوهی رسد، بگو :
«لا اِله الّا اللهَ العَلی الحَکیم لا اِله اِلّا اللهُ رَبَُ العَرشِ العَظیم»
✨* چون وارد #بازار و محل #کسب می شوی، بگو :
«لا اِله الّا اللهَُ وَحدَهُ لاشریکَ لَهُ،لَهُ المُلکُ وَ لَهُ الحَمدُ،یُحیی وَ یُمیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الخَیرُ، وَ هَوَ عَلی کُلِّ شیءٍ قدیر»
✨* چون خواهی زبان کسی را که #بدگوئی می کند ببندی ، بگو :
«صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ فَهُم لا یَعقِلونَ
صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ فَهُم لا یَرجِعونَ.»
✨* چون خواهی از #گناه #توبه کنی بسیار در سجده بگو :
«لا اِله اِلّا اَنتَ سُبحانَِکَ اِنّی کُنتُ مِن الظّالمین»
✨* برای #شوهردادن دختر بسیار بگو :
«یَرجُونَ تِجارهً لَن تَبُورَ»
✨* چون خواهی از مکر #دشمنان در امان باشی و کارهایت را به خدا واگذار کنی بگو :
«اُفَوِّضُ اَمری اِلَی الله اِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالعِبادِ»
✨* برای برآمدن #حاجات و نیازها در شرایط سخت، بگو :
«اَمَّن یُجیبُ المُضطَّرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السّوء»
#امام_زمان عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#دعای_فرج
چشم دیدار ندارم شده ام کورِ #گناه
رو که رو نیست ولی تشنهدیدار توام
آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی ..
کاش یک روز ببینم که ز انصار توام
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
به رسم وفای هر شب بخوانیم
#دعای_فرج_و
#الهی_عظم_البلاء_رو😍
متن دعا و طریقه خواندن نماز #امام_زمان عج 👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/102
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گناه نکنید ‼️ #مهدی داره میاد
🎙 سخنران: استاد دانشمند
#التماس_دعای_فرج✋
#امام_زمان عج♥️
🌟أللَّھُـمَ عجِّلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج🌟
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨﷽✨
🔔راهی برای #گناه نکردن
👈امان نامه از گناه...
♥️•☜امیرالمومنین علی(؏) فرمـودند:
✍هر ڪس نماز صبح را بر پا دارد و پس از نماز در جایش بنشیند و «سوره توحید» را یازده مرتبه قبل از طلوع خورشید قرائت ڪند آن روز مرتڪب گناه نمےشود، هر چند شیطان به سوی او طمع ڪند.
📕«ثواب الاعمال، صفحه ۳۴۱»
#امام_زمان عج♥️
#العجلمولایغریبم
#التماس_دعای_فرج✋
🌟 #أللَّھُـمَعجِّلْلِوَلیِڪْالْفَرَج🌟
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
خندید. - عجب رویی داری! دکمۀ آیفون را که زد، چند ثانیۀ بعد در باز شد. وارد حیاط شدیم. مهدی رفت جلوی
✨✨✨📿❤️🕌❤️📿✨✨✨🕌✨رمان آموزنده، عاشقانه و نوجوان پسند
✨ #حانیه
❤️قسمت ۸۳ و ۸۴
♡ هادی ♡
نماز داشت شروع میشد و صفها در حال تکمیل بودند. چون آن روز کمی سرمان شلوغ بود و داشتیم کارهای ایستگاه صلواتی را میکردیم، وقت نشده بود که وضو بگیرم. سریع وضو گرفتم و کفشهایم را که پاشنهشان به کف چسبیده بود را به پا کردم
و سریع خودم را به صفهای نماز جماعت رساندم. نماز عشاء را که خواندیم و تمام شد، نیمساعت بعد مسجد خالیِ خالی شد. از خُدّام خواستم که بمانند و طبق معمول کارها را انجام دهند،
اما زینب اصرار کرد که پسرها را بفرستم بروند تا خودش و دوستانش مسجد را جارو بکشند. لبخندی زدم و گفتم:
_چشم فرمانده!
بقیه را فرستادم و رفتند، ولی مهدی همانجا مانده بود و جایی نمیرفت. با او در حیاط نشستیم.
- تو چرا نمیری خونهتون؟ مگه نمیبینی فقط خانمها باید اینجا باشن؟
با قیافۀ پوکری نگاهم کرد.
- زنم اینجاست، کجا برم؟
خندهام گرفته بود.
- خونهتون.
سرش را تکان داد.
- بدون زنم جایی نمیرم.
نگاهم را از او گرفتم.
- حقا که زن ذلیلی...
نگاهم به کفشهایم افتاد. تمیزیاشان توجهام را جلب کرد. قبل از این زیاد تمیز نبودند و کمی خاک رویشان نشسته بود. خم شدم و بیشتر رویشان دقیق شدم.
مهدی پرسید:
_چیه؟
سر بلند کردم.
- کفشام...
متعجب گفت:
_کفشات چی؟
- کفشهام... تمیز شدن...!
- خب؟
گیج گفتم:
_خودشون تمیز شدن. حتی پاشنهشون هم چسبیده بود به کفشون. اما الان صاف و مرتبن!
مهدی مثل دخترها گفت:
_وا! مگه میشه؟
بعد زد به دندهی شوخی و مسخره کردن.
- شاید یه حوری از بهشت اومده برات واکسشون زده!
نگاه بدی به او انداختم و بعد پرسیدم:
_کفشهای تو هم تمیز شدن؟
بدون اینکه نگاه کفشهایش کند، گفت: من که مثل تو شلخته نیستم، همیشه کفشهام تمیزن.
گفتم:
_شلخته؟ من شلختهام؟
جلوی خندهاش را گرفت.
- آره... پس کی؟
چیزی نگفتم و سکوت کردم. اما مطمئن بودم کسی کفشهایم را تمیز کرده بود، شک نداشتم! نمیدانم چرا یکی باید بیاید کفشهای سرایدار مسجدی را تمیز کند...
♡ سوگند ♡
سر ماهیتانه را که برداشتم با هجوم بخار گرم به صورتم رو به رو شدم نگاهی به کباب تابه ای خوشمزه ام انداختم و دوباره سرش را رویش گذاشتم، غذایم کم کم داشت آماده میشد.
استکان ها و لیوانهای کثیفی که روی اپن و کابینت ها بودند را جمع کردم و داخل سینک ظرف شویی گذاشتم. مشغول شستن ظرف ها شدم که گوشی ام زنگ خورد.
دست هایم را آب کشیدم و به سمت موبایلم که روی اپن بود رفتم. در حالیکه دست خیسم را با پیشبند مامان که به گردنم آویخته بودم، پاک می کردم دیدم که غزاله زنگ میزند. گوشی را برداشتم و تماس را برقرار کردم.
- سلام غزاله.
جواب داد:
_سلام، خوبی؟
برگشتم و به اپن تکیه زدم.
- آره، خوبم. تو خوبی؟
- منم خوبم.
بعد از مکث کوتاهی ادامه داد:
_سوگند؟
با تردید گفتم:
_جانم؟
- میگم... ما داریم میریم قم، امروز میریم فردا برمیگردیم.
- خب؟
- من حلوا درست کردم، ولی الان فرصت نمیکنم ببرم مسجد. تو میای حلواها رو بگیری سر راهت، بعد بری مسجد؟
بعد از کمی تامل پاسخ دادم:
_باشه عزیزم. دیگه یه غزاله که بیشتر نداریم.
بعد خندیدم.
_مامانت اجازه میده امروز بری مسجد؟
- آره. خونه نیست تا شب نمیاد. رفته خونهی عمه ام.
- واقعا؟ یعنی تو تنهایی؟
- اهوم، بابام هم رفته بیرون جایی کار داشت.
با لحن شیطنت آمیزی گفت:
_نمیترسی که؟
- نه بابا.
- باشه، پس تا یکساعت دیگه بیا حلواها رو ببر تا به تاریکی نخوری.
- باشه خواهر.
- کاری نداری قشنگم؟
با لبخند گفتم:
_نه قشنگم.
گفت: خداحافظ.
- خدانگهدار.
آشپزخانه را که مرتب کردم و جارو کشیدم، آماده شدم تا به خانه ی غزاله بروم. لباسهای راحتیام را با یک مانتو نوک مدادی و یک شلوار مشکی عوض کردم و روسری مشکیام را روی سرم انداختم. موهایم را زیر روسری پوشاندم و روسریام را با صبروحوصلهی خاصی بستم.
ایام #فاطمیه از امشب شروع میشد...
و من دوست داشتم برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) مشکی به تن کنم، دوست داشتم برایش دختر خوبی باشم. دوست داشتم که حالا ایام شهادت مادرم است، صدای خندههایم بلند نشود و به #احترام پهلوی شکسته مادر جوانم کمتر #گناه کنم. از خانه بیرون آمدم و در را قفل کردم. به سمت خانهی غزاله قدمهای کوتاه برداشتم.
👈 #ادامه_دارد....
رمان آموزنده #حانیه
نويسنده: حوریا
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.❤️.🌱.❤️.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════❤️.🌱.❤️،═╝