مراسم اون شب تمام شد و من تا صبح از حکمت پروردگار مونده بودم که خدایا این اتفاقی نیست حتماً خیر کثیری برای من درش هست که زمانی که از نظر روحی حال من کاملاً خوب شد همون آقایی که نجاتش دادم بیاد خواستگاری من. فردای اون روز بود که تلفن خونمون زنگ زد گوشیو برداشتم صدای شاهین اومد سلام خوبی زهر؟ا شرعاً درست نبود که جواب سلامشو ندم ولی برای بقیه حرفا ،حرفی نداشتم باهاش گفتم سلام_ چه ربطی داره به شما که حالم خوب باشه یا بد شما به من نامحرمی برای چی زنگ زدی؟ گفت اگه اجازه بدی دو دقیقه حرف بزنم حرف منو گوش کنی؟ یاد محمد افتادم وقتی دلم به محمد و با این نیست برای چی باید به حرفش گوش کنم گفتم یک ثانیه هم به حرفت گوش نمی‌کنم و تماسو قطع کردم دوباره زنگ زد دیدم که همون شماره است چندین بار زنگ زد و اصلاً اهمیت ندادم به پدرم گفتم بابام گفت بیخود کرده دو ساله کدوم گوری بوده حالا همون موقع که مردت بود چه غلطی کرد؟ با همون شماره به شاهین زنگ زد نزدیک پدرم شدم که صداها رو بشنوم بابام بهش گفت دفعه اول و آخرت باشه خونه من زنگ زدی شاهین شروع کرد التماس کردن که فقط حرف من رو گوش کنید بابام گفت خب بگو _احمد آقا من خیلی اشتباه کردم که زهرا رو طلاق دادم الان هم پشیمونم هر شرطی رو زهرا برای زندگی بگذاره من قبول دارم بابام بهش گفت مرد و مردونه بگو ببینم چرا زهرا رو طلاق دادی ؟شاهین گفت پای یک دختر دیگه‌ای وسط بود دنبال بهانه می‌گشتم که همون کمک زهرا برام شد بهانه. بابام از شدت عصبانیت رگ گردنش زد بیرون ادامه دارد کپی حرام

‌#روز_شمار 🪴#امروز 🌸 پنج شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳ 🌸 ( ۲۴ رمضان ) -- (4 آوریل) #زمان_اوقات_شرعی_به_افق_تهران 🌻اذان صبح: ۰۴:۱۹:۲۶ طلوع آفتاب: ۰۵:۴۶:۱۶ اذان ظهر: ۱۲:۰۸:۱۰ غروب آفتاب: ۱۸:۲۸:۳۸ اذان مغرب: ۱۸:۴۶:۵۶ نیمه شب شرعی: ۲۳:۲۴:۳۲🌻 •✧❁•़़•❁✧••✧❁•़़••❁✧• 🥀دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ إنّی أسْألُکَ فیه ما یُرْضیکَ وأعوذُ بِکَ ممّا یؤذیک وأسألُکَ التّوفیقَ فیهِ لأنْ أطیعَکَ ولا أعْصیکَ یا جَوادَ السّائلین. •✧❁•़़•❁✧••✧❁•़़••❁✧• 🌾30 جز قرآن بصورت فایل صوتی و نیاز به دانلود ندارد، فقط کافيست روی لینک بزنید. *جزء 24 ⇨ http://j.mp/2brHKw5* •✧❁•़़•❁✧••✧❁•़़•❁✧• #حجامت 🚫فروردین مناسب حجامت نیست •✧❁•़़•❁✧••✧❁•़़•❁✧• 🌻سوره اختصاصی ماه رمضان #سوره_محمد(ص) است.🌻 _________🍁🍁🍁🍁 #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─

بهش گفت ای کاش اینجا بودی و یه دو تا سینی آبدار بهت می‌زدم حالم جا می‌اومد .شاهین گفت شما زهرا رو برای ازدواج با من راضی کنید هر دو طرف صورت من برای سیلی شما آماده است هر شرطی رو هم که شما بگذارید با هر مقدار مهریه من راضی هستم خیلی پشیمونم زهرا مثل یک گل بود خانوم پاک محجبه نمی‌دونید من تو این دو سال از دست اون دختر چی کشیدم بابام گفت من که به اندازه سر سوزن برگشت زهرا با زندگی با تو راضی نیستم ولی به خودش میگم ببینم چی میگه اشاره کردم به بابام بهش بگو نه ، نه مزاحمم نشو برو دنبال کارت بابام گفت ببین پسر جان یه خواستگار خوب اومده برای زهرا زهرا هم دوسش داره می‌خوان با هم ازدواج کنن تو هم الان مزاحمی تو هم داماد این خونه بودی اخلاق من رو می‌دونی من همیشه حرف آخر رو اول می‌زنم زنگ بعدیت یا قدمت در خونه ما یعنی مزاحمت یعنی پلیس برو رد کارت شاهین شروع کرد به التماس کردن که تو رو خدا بزار با زهرا صحبت کنم بابا تلفنو قطع کرد ادامه دارد کپی حرام