#عشق ۷ دایی متاسف خیره بهم نگاه کرد و گفت واقعا باورت میشه که دختر من مهین به خاطر یه پسر پا روی تمام حجب و حیا و اعتقاداتش بذاره و از خونه فرار کنه تو دختر منو اینجوری شناختی؟ از شرمندگی سرمو پایین انداختم نمی‌دونستم باید چی بگم دایی ناراحت از خونه ما بیرون زد و رفت به مامان گفتم می‌خوام سیمین رو طلاقش بدم عصبانی گفت اگر این کارو بکنی شیرمو حرومت می‌کنم سیمین دختر خوبیه حالا یه ذره مریضه دلیل نمیشه که تو بخوای این کارو انجام بدی برو به بتمرگ سر زندگیت صداتم در نیاد هرچی باشه از اون دختره بد قدم بهتره از دست مامان خیلی عصبانی بودم و فقط بخاطر حرمت مادر فرزندی بود که هیچی بهش نگفتم ناراحت از خونه بیرون زدم و اون شب تا صبح به خونه برنگشتم می خواستم فکر کنم و تکلیفم رو با خودم مشخص کنم اون شب تا صبح توی خیابونا راه رفتم و فکر کردم. به محض اینکه هوا روشن شد و ساعت اداری رسید بدون مشورت با کسی رفتم دادگاه و براحتی تونستم سیمین رو طلاق بدم چون که توی ازدواجمون دروغ گفته بود و کلک زده بود کاملا حق با من بود به محض اینکه کارای طلاقم تموم شد و خیالم راحت شد رفتم خونه دایی اول راهم نمیدادن انقد التماس کردم تا بالاخره دلشون نرم شد و اجازه دادن وارد خونشون بشم تازه چشمم به بدن مریض مهین افتاد اشک توی چشمام حلقه زد کنارش رفتم و همه چیزو از اول براش تعریف کردم کامل به حرفام گوش داد داییم صبر کرد وقتی که حرفام تموم شد بهم گفت حرفاتو گفتی ما هم شنیدیم حالا پاشو برو بیرون دلم نمی خواست از اون خونه برم گفتم دایی تو رو خدا منو بیرونم نکن گفت بی معرفتی بزرگی در حق دخترم کردی دلم نمیخواد اینجا باشی و ناراحتش کنی انتظار نداشتم مهین دیگه بهم فرصتی بده ولی ی دفعه به باباش گفت بابا رفتنش منو بیشتر ناراحت میکنه ادامه دارد کپی حرام

🍂🍃🌸🍂🍃🌸 🍂🌸🍂 🌸 #براے_بدست_آوردن_آنچـہ_ڪـہ_گمانش_را_نمےڪنید 🍡جهت بزرگے و عزت و طلب جاـہ و الفت دل ها و فراخے روزے و هر آرزویے ڪـہ دارید هر روز 1001 بگویید : ✨آیـہ 19 سورہ شورے✨ 🌿🍇 اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِيُّ العَزِيزُ 🍇🌿 ➿ آنچـہ مقصودتان باشد زودتر از آنڪـہ گمان ڪنید بشما عنایت مے گردد 📚 هزار و یڪ ختم ص 285 _____________🍁🍁🍁🍁 #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─

#عشق ۸ همین حرف مهین مهر سکوتی بود به لب تمام اعضای اون خونه، پیش مهین موندم و بهش گفتم بیا همین فردا بریم و عقد کنیم خوشحالی رو میتونستم توی چشماش ببینم ولی مشخص بود مثل هر دختر دیگه ای داره ناز میکنه گفت نه مامانت راضی نیست بهش گفتم دیگه خسته شدم از بس به ساز بقیه رقصیدم میخوام با هم ازدواج کنیم و از این شهر بریم نمیتونم برات عروسی بگیرم بخاطر اینکه اونوقت مامانم میاد و بهم میزنه ولی یه شب میتونیم لباس عروس و داماد بپوشیم عکس بندازیم و بریم توی باغ با خانواده تو شام بخوریم مهینم قبول کرد فردای همون روز با مهین رفتیم و آزمایش دادیم به محض اینکه جواب آزمایش رو گرفتیم رفتیم محضر و بدون حضور مادرم عقد کردیم بعدم مغازه کفاشی رو جمع کردم و بی خبر از مامانم رفتم یه شهر دیگه مامانمم که با خودش فکر می کرد من هنوز عزادار شکستی هستم که سر ازدواج با سیمین خوردم کاری بهم نداشت چند روز گذشت زنگ زدم بهش و گفتم منو مهین ازدواج کردیم هر ماه سهمتونو از مغازه کفاشی می ریزم به حسابتون هرچقدم دنبالم بگردید پیدام نمی کنید الان سالها گذشته داییم خونشو آورده سمت خونه ما، من و مهینم داریم با خوبی و خوشی با هم زندگی می کنیم یه وقتا میرم خونه مادرم و بهش سر می زنم و براشون چیزی می برم اما تمرکز اصلیم روی زندگی خودمه با وجود اینکه الان من و مهین سه تا بچه داریم و پسر بزرگمون یازده سالشه ولی هنوز مامانم با ازدواج ما مخالفه و هر بار که منو میبینه ازم میخواد مهینو طلاق بدم اما من یاد گرفتم بدون اینکه به مادرم بی احترامی کنم اون کاریو انجام بدم که خودم دوست دارم و خودم برای زندگیم تصمیم بگیرم اینجوری خیلی شادتر و خوشحالترم پایان کپی حرام

✨#دعا جهت زیاد شدن روزی این دعا را روزی چهارده مرتبه تا 9 روز بخواند: 💥اللهمانی اَسْئَلُکَ به حقَّ وَلِیَّکَ مُحَمَدِّ بن عَلیًّ عَلَیهِ السَّلامُ اِلاّ جُدْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَیَّ مِنْ وُسْعِکَ وَ وَسَّعَتَ عَلَیَّ رِزْقَکَ وَ اَغْنَیْتَنی عَمَّنْ سِواکَ وَ جَعَلْتَ حاجَتی اَلَیْکَ وَ قَضاها عَلَیْکَ اِنَّکَ لِما تَشاءُ قَدیر بسیار مجرب👌 _________🍁🍁🍁🍁 #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─