#رمال_و_دعانویس
ما هفت خواهر و برادر بودیم چهارخواهر و سه برادر.
خواهر بزرگترم از وقتی ازدواج کرد مدام با شوهرش و خونواده ش مشکل داشت مامانم گقت باید بریم و برات سرکتاب باز کنیم... لابد شما رو یا چشم زدند یا کسی براتون ورد و دعا و طلسم گرفته...اون زمان من یازده ساله بودم یادمه وقتی برگشتند کلی از مهارت رمالی که پیشش رفتع بودند تعریف میکردند .خاله ها و عمه هام زیاد به خونه مون رفت و امد میکردند وقتی شنیدند چندتاشون تشویق کردند و میکفتند کار خوبی کردید و دوتاشون خیلی مامانم رو شماطت کردند و میکفتند رفتن پیش رمان و دعانویس کار غلطیه و زندگی خودتون رو به نحسی میکشونید.
ادامه دارد...
کپی حرام
#رمال_و_دعانویس ۲
چند ماه بعد خواهر دومیم که نامزد بود با نامزدش به مشکل خوردند مامان چند بار دیگه دوباره سراغ رمال رفت حتی با اینکه پولهای هنگفت میداد برای تهیه ی باطل السحرهایی که میگرفت هیچ کدوم تاثیر نکرد و روز به روز وضعیت بدتر میشد
چندماه بعد برادر بزرگم که سرباز بود طی تصادفی استخونهای پا و کمرش از چندجا خورد میشه و بعد از چندسال درد کشیدن ومداوا و درمان یه پاش چند سانت کوتاه تر از اون یکی شد بهمین خاطر موقع راه رفتن کمی لنگ میزنه. حتی از اونموقع خیلی عصبیه و گاهی لکنت زبان داره.
پدرم بخاطر هیچ وپوچ توی دعوا به یکی فحش میده و طرف با چوب میزنه تو سر بابام و ازون به بعد بابام بیناییش رو از دست داد.
ادامه دارد...
کپی حرام
#رمال_و_دعانویس ۳
البته خوشبین بودیم که میتونیم دیه بگیریم اما طرف فرار کرده وچون هیچ شناختی ازش نداشتیم و کسی هم نمیشناختش نتونستیم پیداش کنیم.
منو خواهر کوچیکه م یا خاستگار خوب نداریم یا هربار که یکی بعنوان خاستکار در خونه رو که میزنه در تحقیقات میفهمیم یا خلافکار هستند و یا معتاد.و چون خانواده ای نسبتا موجهی هستیم برامون تعحب اوره که چرا یه ادم حسابی ازمون خاستکاری نمیکنه.
برادر دومیم هرجا براش میرفتیم خاستکاری یه اتفاقی میفتاد و عروسی سر نمیکرفت حتی با یکی نامزد شدند اما یه هفته بعد فهمیدیم دختره مشکل جسمی داره و سریع نامزدی رو بهم زدیم.و ازونموقع هرجا خاستکاری میریم جواب منفی میگیریم.
ادامه دارد...
کپی حرام
#رمال_و_دعانویس ۴
برادر کوچکم با اینکه خیلی باهوش و در سخونه و تلاش میکرد تا در کنکور قبول بشه حتی یه رشته ی خیلی سطح پایین هم قبول نمیشد.دوران خدمت سربازی هم خیلی شرایط بدی داشت و الان که دنبال کار میکرده هیچی جور نمیشه.
همه ی اینها روگفتم تا بدونید در چه حد خونواده مون وضعیت اشفته ای داره.
البته شاید فکر میکنید لااقل خواهر بزرکم سروسامون گرفته و سر زندگیشه اما باید بگم اتفاقا خواهرم همونسال اول از شوهرش جدا شد چون هم معتاد شده بود و هم یه بار خیانت کرده بود ...
خاله و عمه م همیشه تو سر مادرم میزنند ومیگن تو باعث بدبختی بچه هات شدی.
با رفتن پیش رمال واعتقاد به حقانیت اونها خدارو از زندگیت دور کردی
.
ادامه دارد..
کپی حرام
#رمال_و_دعانویس ۵
معلوم نیست چند تا از شیاطین رو به زندگی بچه هات دعوت کردی که باعث بدبختی شون شده.
یه روز خاله م به من و خواهرم گفت میخوام بزم مسجد جمکران شمارو هم میبرم.با هم رفتیم اونجا با پیشنهاذ خاله م سراغ یه عالم رفتیم و باهاش صحبت و مشکلمون رو مطرح کردیم.به ما یسری اطلاعات در مورد فعالیت رمالها دادند و گفتند اونها با دعوت اجنه به زندگی بشر بصورت مقطعی مشکل رو برطرف میکنند تا هم اعتماد طرف رو جلب کنند اما بعد از مدتی زندگیتون رو سلب خیر و برکت وموفقیت میکنند.
تا وقتی دعاهای غیر قرانی و باطل السحرهای غیر قرانی داشته باشید و در فضای منزل یا همراهتون باشه خیر و برکات ازتون فراری هستند.
ادامه دارد...
کپی حرام
#رمال_و_دعانویس ۶
وقتی به خونه برگشتیم من و خواهرم افتادیم به جون خونه و تک تک وسایل شخصی افراد خونواده رو گشتیم کلی نوشته بعنوان باطل السحر جمع شد همه رو در یه پلاستیک ریختم که دوباره به جمکران بریم تا تکلیف اونهارو معلوم کنیم.
به سفارش اون عالم نماز اول وقت و پخش صوت قران و اذان بصورت زنده در فضای خونه کم کم بعد از مدتی مقداری از سطح اشفتگی وبدبختیهامون کم کرد.
در وضعیت فعلی برادرام همگی ازدواج کردند و من و خواهرم نیز ازدواج کردیم و خودم الان خداروشکر یه دختر شیطون و قشنگ و دلبر دارم.
الهی خداوند هیچوقت از زندگیتون دور نشه و از شر شیاطین انسی و جنی در امان باشید
پایان.
کپی حرام