#ضالم 3
پدر شوهرم گفت_ همین که بره دست از سرمون برداره و آبروریزی نکنه برای من کافیه.
ناهید مهریهشو گرفت و از اون خونه رفت دیگه من تنها عروس اون خونه شدم.
مادر شوهرم پیش همه میگفت ناهید خیر ندیده پسر دست گلم را ازم گرفت اونقدر پسر بدبختمو آزار داد که به مرگ خودش راضی بود !آخرشم که تصادف کرده مُرد اون بی چشم مهریه و ارثیه رو ازمون برد ....انقدر نمک نشناس بود که بعد چهلم پسرم گفت یا حقم رو میدی یا میرم ازتون شکایت میکنم.
آقا کاظم هم به خاطر حفظ آبروش تمامی حق و حقوقش رو حتی ارثیه مصطفی را بهش داد تا گورشو گم کنه و بره .
اینا حرفای مادر شوهرم بودن که پشت سر ناهید ردیف کرده بود و پیش همه میگفت.
ادامه دارد.
کپی حرام.