═══✙🍃✨🍃✨🍃✙═══ ❤✨دعایی مجرب برای 👇 ایجاد #عشق و #علاقه در طرف مقابل💛💚 دو رکعت نماز گزارد و در هر رکعت بعد از «حمد»، هفت مرتبه آیه شریفه(7 سوره ممتحنه) 🍃عَسَى اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَاللَّهُ قَدِیرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ🍃 ✅را بخواند و پس از سلام ابتدا هفت مرتبه بگوید: 🌾«اللهمَ لَیِّنْ قَلْبَ فلان بن فلان کما لَیَّنْتَ الحَدیدَ لِداود.»🌾 ✅و بعد سیصد مرتبه بگوید:👇 🍃«یا حبیبَ المُدَّبِرین حَبِّب مَحَبَّتی علی قلب فلان بن فلان.🍃 📚 قرآن درمانی روحی و جسمی، ص 250 به نقل از عشق و محبت ص 75 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─

#علاقه ۱ شوهرم آخوند بود و به خواست خودش منو انتخاب کرد وقتی اومد خواستگاریم خیلی خوشتیپ و خوشگل بود منم دختر سبزه و قد بلندی بودم ولی شوهرم ازم سر بود، بهش جواب مثبت دادم و فوری عروسی کردیم بعد از ازدواج متوجه مخالفت مادرش با ازدواجمون شدم وقتی از همسرم پرسیدم چرا ؟ گفت مادرم علاقه شدیدی به این داشت که من خواهرزاده‌اش رو بگیرم ولی دختر خاله من اصلاً مطابق معیارهای من نبود من یه دختری رو می‌خواستم که مومن باشه و حجاب داشته باشه ولی دختر خاله م حتی ظاهرشم مذهبی نیست چه برسه به باطنش درسته که میگن آدمارو نباید از روی ظاهرشون قضاوت کرد ولی از کوزه همان برون طراود که در اوست آدم هر چیزی که در درونش باشه ظاهرشم همونه حرف‌های شوهرم منطقی بود ازم خواهش کرد گفت به مادرم بی‌احترامی نکن و هیچ وقت منو بین خودت و مادرم قرار نده ولی هر وقت بهت هر حرفی زد به من ببخش منم برای تو جبران می‌کنم و این شد سرلوحه زندگی مشترک ما ادامه دارد کپی حرام

#علاقه ۲ سال‌ها با همسرم زندگی می‌کردیم و مادرش دست بردار نبود و همچنان از من بدش میومد از هیچ کاری برای ناراحت کردن من یا به هم ریختن اوضاع زندگیم دریغ نمی‌کرد خانواده شوهرم اصلاً مذهبی نبودن توی جمع‌هاشون خیلی منو به خاطر اینکه مذهبی هستیم مسخره می‌کردن که کوچیکم کنن به شوهرم گفتم و قرار شد که دیگه توی دورهمی‌هاشون شرکت نکنیم بهم گفت اونا برای من مهمن ولی مهمتر از هر چیزی آرامش تو زندگیمونه مادرشوهرم هر بار که منو میدید میگفت حیف پسرم نیست توعه ذغال رو گرفته خواهر زاده م پنجه افتابه پسرم عقل نداشت که اومد سراغ تو. منم به خاطر شوهرم هیچی بهش نمی‌گفتم شوهرم کم کم دیگه منو خونه مادرش نبرد و گفت وقتی اذیتت می‌کنن لزومی نداره بیای من خودم میرم اونجا صله رحم می‌کنم اگرم یه روزی دلت خواست بیای به نظرم ماهی یک دفعه کفایت می‌کنه خدا بهمون یه دختر داد اسمش رو گذاشتیم فاطمه دخترم خدا رو شکر تو خط فکری خودم و شوهرم افتاد و خیلی مذهبی بود مثل دخترای خانواده شوهرم نبود که دخترای نوجوون هزار جور مدل مو برای خودشون درست می‌کردن بچه‌ام از همون اولم چادری بود ادامه دارد کپی حرام

#علاقه ۳ دخترم هر روز بزرگتر می‌شد از اینکه همچین دختر زیبایی دارم احساس خوشبختی می‌کردم و به خودم می‌بالیدم که دخترم انقدر خانومه و بهش افتخار میکردم تو همون سن ۱۸ سالگی ی خواستگار خوب و مومن داشت و شوهر کرد دو سال بعد از ازدواجش هم بچه دار شد با اینکه نوه داشتم ولی همچنان مادرشوهرم از من بدش میومد تا اینکه خبر رسید دخترخاله شوهرم جدا شده میدونستم شوهرم سمتش نمیره اما دلهره خاصی داشتم می‌دونستم که خانواده شوهرم بیکار نمی‌شینن و هر کاری می‌کنن که اون زن به چشم شوهرم بیاد شوهرم بهم گفت اصلاً دلشوره نداشته باش و من هیچ کششی به سمت اون زن ندارم هر عشق و علاقه‌ای که دارم فقط و فقط مختص توئه ولی هر حرف خانواده ش منتهی می‌شد به دختر خاله شوهرم یه روز شوهرم اومد خونه و گفت دختر خالم رو توی خیابون دیدم می‌خواد سوار ماشینم بشه بهش گفتم شما با تاکسی برو و من دارم میرم جایی هم درست نیست با اون ظاهر سوار ماشین من بشه همم اینکه اگر می‌خواد جایی بره خب زن نامحرمه مثل بقیه آدما با تاکسی بره ادامه دارد کپی حرام

#علاقه ۴ به شوهرم گفتم کار خوبی کردی از اون به بعد کار خانواده شوهرم شده بود که هر روز به ی بهونه‌ای شوهرم رو می‌کشیدن خونشون و اون زنو هم دعوت می‌کردن شوهرم اوایل منو با خودش نمی‌برد و تنهایی می‌رفت یکی دو بار به من گفت باهام بیا. منم که باهاش رفتم مشخص بود هیچکس از حضور من توی اون خونه خوشحال نیست و یه جورایی به زور دارن تحملم می‌کنن جالبه که اون زن با من جوری رفتار می‌کرد انگار حاج آقا شوهر اونه و من رفتم خودم رو قالب کنم، خیلی خوشگل بود و حسابی به خودش رسیده بود من که زن بودم به خاطر آرایش خاصی که داشت ناخواسته نگاهم به سمتش کشیده می‌شد اما شوهرم اصلاً نگاهش نمی‌کرد وقتی که اومدیم خونه شوهرم بهم گفت چرا انقدر خودتو عذاب میدی اونجا همش داشتی لبتو می‌جویدی و مشخص بود که اعصابت به هم ریخته است من هیچ زنی جز تو رو نمی‌خوام. ادامه دارد کپی‌ حرام

#علاقه ۵ تا اینکه ی روز مادر همسرم تماس گرفت و همسرمو دعوت کرد به خونشون برای ناهار، خوب می‌دونستم که اون زن همونجاست شوهرمم لباس پوشید و رفت، تمام وجودم به هم ریخت اما دیدم یک ربع بعد برگشت پرسیدم چی شده؟ گفت رفتم اونجا داد و بیداد کردم گفتم دست از سر زندگی من بردارید و اجازه بدید زندگیمو بکنم سر مادرم داد نزدم اما سر خواهرامو اون زن زدم و گفتم شما دختر خاله منی درست ولی فکر اینکه بخوای بیای اینجا پیش من خودتو شیرین کنی که بگیرمت کور خوندی بهم گفت من چه ایرادی دارم از زنتم که خوشگل‌ترم گفتم تو ایرادی نداری تو خیلی هم خوبی ولی برای یه مرد دیگه من عاشق زنمم زنمم خیلی زن خوب ت با تقویی هست اما تو به راحتی راضی میشی خودتو بندازی وسط زندگی بقیه که خوشبخت باشی تقاوت تو با زن من همینه زن من خداشناسه خدا سرش میشه خودشو نمی‌ندازه وسط زندگی یکی دیگه ادامه دارد کپی حرام

#علاقه ۶ از حرف شوهرم خیلی خوشم اومد واقعاً بهش دلگرم شدم توقع نداشتم که با خواهراش درگیر شه اما شده بود از اون به بعد دیگه شوهرمو خونشون دعوت نکردن و کم کم پای اون زن از خونه مادر شوهرم بریده شد یه وقتا با خودم فکر می‌کنم از خودمو میپرسم چی میشه که ما آدما انقدر بد می‌شیم که به شکوندن دل همدیگه راضی میشیم؟ عملکرد شوهر من توی این ماجرا خیلی مهم بود می‌تونست خیلی عادی برخورد کنه و به من بگه که تو هم باید این شرایط رو تحمل کنی اما شوهرم زندگی رو برام زهر نکرد و با رفتار مناسبی که داشت جوری مدیریت کرد که نه من به کسی بی‌احترام کنم نه کسی جرات اینو پیدا کنه که بخواد وارد زندگیمون بشه از خدا می‌خوام که همیشه سایه شوهرم بالا سرم باشه ادامه دارد کپی حرام

❤✨دعایی مجرب برای 👇 ایجاد #عشق و #علاقه در طرف مقابل💛💚 دو رکعت نماز گزارد و در هر رکعت بعد از «حمد»، هفت مرتبه آیه شریفه(7 سوره ممتحنه) 🍃عَسَى اللَّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَاللَّهُ قَدِیرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ🍃 ✅را بخواند و پس از سلام ابتدا هفت مرتبه بگوید: 🌾«اللهمَ لَیِّنْ قَلْبَ فلان بن فلان کما لَیَّنْتَ الحَدیدَ لِداود.»🌾 ✅و بعد سیصد مرتبه بگوید:👇 🍃«یا حبیبَ المُدَّبِرین حَبِّب مَحَبَّتی علی قلب فلان بن فلان.🍃 📚 قرآن درمانی روحی و جسمی، ص 250 به نقل از عشق و محبت ص 75 🌈🌈🌈🌈 @shafa133 دعاهای گِره گُشا دُعادَرمانی 👆👆👆👆