eitaa logo
[نگاه ِ تو]
378 دنبال‌کننده
616 عکس
64 ویدیو
2 فایل
من، بی نام ِ تو‌ حتی یک لحظه‌ احتمال ندارم. چشمان تو‌ عین الیقین من،‌ قطعیت "نگاه ِ تو‌" دین من است.‌‌‌ [قیصر امین‌پور] ‌ ‌ 🌱 روایت لحظه‌های زندگی 🌱‌ ‌ ‌ هم‌صحبتی: @MoHoKh ‌هم‌صحبتیِ ناشناس: https://daigo.ir/secret/21385300499
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ اگر مثل من مشتاق و منتظر خواندن روایت‌های دوستان نویسنده‌ام برای شرکت در چالش چطور نوشتن هستید، می‌تونین مدام به این پیام سر بزنین😅 طبیعیه که این لیست مدام بروزرسانی میشه😅 پ.ن. دیدم برخی از دوستان نویسنده‌ام کانال ندارن و طبیعتا متن‌هاشون رو برای بنده ارسال میکنن. به ذهنم رسید یک جایی برای قرار دادن همه متن‌های این چالش و چالش‌های آینده درست کنم! لینک رو براتون همینجا میذارم😊 https://eitaa.com/ghalambedastan کانال چالش‌های قلم به دستان که همین امروز متولد شد، پذیرای تمام چالش‌های همه دوستان نویسنده‌ هست! هر کدوم از دوستان که تمایل به برگزاری چالش دارن یا خواهند داشت لطفا بم پیام بدن تا به عنوان ادمین توی کانال اضافه‌شون کنم😊 🌱دوستان شرکت کننده در چالش @chiiiiimeh @dokhtar_e_daryaa @truskez @maahjor @behhbook @hobut68 @gharghe @masture @varaghzar @daroniyat @hornou @cherk_nevishamon @mkeramatt @faaash @Shirin_Hezarjaribi @mastoooor @zonnoon @hadar_132 @Negahe_To
‌ ‌ دلمان روشن است به اتفاقات خوبِ در راه مانده🌱 @Negahe_To
‌ ‌ اگر از احوالات بنده جویا باشید خدمت‌تان عارضم که این روزها زیر بار انبوهی از برگه‌ها، هنوز به لطف خدا نفسی می‌آید و می‌رود. توی صورت سوال گفته‌ام برای فلان قضیه سه تا مثال بزنین. دقیقا سه تا مثال زده🙄🤪 @Negahe_To
‌ ‌ 🍃 عرفه، روز با خدا عاشقانه حرف زدنه... @Negahe_To
‌ ‌ لابه‌لای اشک ریختنا گفت چجوری تونست منو بذاره و بره؟... بش التماس کرده بودم بخاطر من دووم بیاره... بش گفتم اگه میتونست بمونه حتما میموند... مگه مادری دلش راضی میشه بچه‌اش رو اینجوری تنها بذاره؟... ...... @Negahe_To
‌ ‌همیشه دلم می‌خواسته توی مراسم ختم، آن تَه‌مَه‌ها باشم. همانجا که هیچکس تو را نمی‌بیند و نیاز هم نیست با هیچکس حرفی بزنی. دوست داشتم بروم برای خودم یک گوشه بنشینم، فکر کنم، قرآن بخوانم، اشک بریزم و بعد هم بدون اینکه لازم باشد جمله‌های تکراری و اعصاب خردکن "ایشالا غم آخرتون باشه و ..." را بگویم یا بشنوم، بیایم بیرون. به قول خواهرم، اینجور جاها خیلی مردم‌دار نیستم. ‌ ‌ حتی برای مراسم مادربزرگ و پدربزرگم هم هر چه گفتند تو نوه اول خانواده‌ای و باید این جلو باشی برای عرض تسلیت، صدجور بهانه آوردم و باز رفتم ته مسجد، ته خانه، دور از چشم آدم‌هایی که می‌شناختندم. بهترین بهانه که البته واقعی هم بود خواهرزاده‌های عزیزتر از جانم بودند که توی آن شلوغی و آشفتگی، فقط پیش خاله‌شان آرام و قرار می‌گرفتند.‌ ‌ ‌ ‌دیشب ساعت ۹ پیامش رسید: "فاطمه، مامانم رفت" عین دیوانه‌ها پیام دادم یعنی چی رفت؟! مگه میشه؟؟!! اما شده بود. از اینکه کنار پیامم، دیگر دو تیک آبی خوشرنگ ننشست فهمیدم رفته واقعا. چیزی درون دلم می‌جوشید. هر کار کردم از پس آرام کردن دلم برنیامدم. به خودم که آمدم دیدم ساعت ۱۰ شب است و من جلوی خانه‌شان ایستاده‌ام و دارم زنگ می‌زنم. می‌دانستم احتمالا طبق اصول و رسوم اصفهان که بعد از ۱۷ سال هنوز خیلی‌هایش را نمی‌توانم هضم کنم، این کار فقط یک خبط بزرگ و بی‌ادبی به حساب می‌آید.‌ ‌ ‌ ‌توی ایوان حیاط در آغوش کشیدمش. نشستم کنارش. بی‌هیچ آداب و نگرانی، ناله کردیم، اشک ریختیم و درد کشیدیم. جمله‌های کلیشه‌ای عرض تسلیت رنگ باخته بودند. دورشان انداختیم. نیازی بهشان نداشتیم. ما زبان بهتری برای رساندن عمق غم و درد به یکدیگر بلد بودیم. زبانِ قلب، زبانِ اشک، زبانِ آغوش، زبان قربان صدقه رفتن برای دل بی‌قرارش.‌ ‌ ‌ ‌توی برگشت داشتم فکر می‌کردم که چه چیز باعث شده بتوانم فاطمه را از آن پستوهای مخفی و دور از دسترس آدم‌ها در مراسم عزا، از آن تَه‌مَه‌ها بیرون بکشم و اینجور خودخواسته و آگاهانه، آن هم همچین شبی بیاورم روبروی صاحب عزا بنشانمش؟ جواب دلم این بود: "داستان رفیق با تمام داستان‌های عالم توفیر دارد." @Negahe_To
‌ ‌ ما دهه شصتی‌ها بعد اینهمه سال هنوز به شبت شیک شبت ستاره‌بارون شبت بهشت و ... برا شب بخیر گفتن عادت نکردیم! حالا امشب دانشجوم بعد از گپ و گفت درباره نمره درسش برام نوشته: "استاد، شبتون نوتلا" خداییش چی میگن اینا🤔😵‍💫🤐 @Negahe_To
صدای میثم_تیر ۱۴۰۲.mp3
زمان: حجم: 810.4K
‌ ‌ صبح اول وقت بوی جنازه خورده بود زیر دماغم. صدای شیون و گریه رسوخ کرده بود در گوش‌هایم. تصویر آدم‌های بی‌تاب و پریشان نقش بسته بود در چشمانم؛ و هر چه طعم تلخ در دنیا بود نشسته بود در ذائقه‌ام. ‌ ‌ ‌ از غروب در جستجوی چیزی بودم که توان شستن و بردن همه‌شان را حداقل برای چند ساعتی داشته باشد. صدایی از جنس بهشت به دادم رسید و نجاتم داد.‌ ‌ @Negahe_To
🌙 خواب همه ما را با یکدیگر برابر می‌کند، درست مانند برادر بزرگش، مرگ... آرتور شنیتسلر 🍃 شبت بخیر باد رفیق، غمت نیز هم... @Negahe_To
‌ ‌ ‌‌چه خوب شد مولای ما شدی... @Negahe_To
‌ ‌چند روز دیگه منتظرت بودیم فرشته کوچولو اما انگار قرار بود عیدی عید غدیر امسالمون باشی! اونم دقیقا سر ظهر که خاله‌ات وسط نذری شله‌زردش، دست تنها گیر افتاده بود😅 خوش اومدی😍 @Negahe_To