هدایت شده از همسران
🍃 شهدا الگوی جاودانگی 🍃
شهیدی که پس از ۱۷ سال زنده شد!!
✖️این ماجرا مربوط میشود به یکی از اعضای کمیته تفحص شهدا که در زندگی شخصی خود دچار مشکل مالی میشود و در جریان جستجوی پیکر شهدا به شهیدی برمیخورد که #زنده میشود و قرض هایش را ادا میکند!!
نقل از برادر شهید👇
▪️می گفت: اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم..
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم..
یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.. سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان، با عطر شهدا عطرآگین.. تا اینکه..
🔺تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.. آشوبی در دلم پیدا شد.. حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم...
🔺با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم..
بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد...
🌷شهیدسیدمرتضیدادگر🌷
فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من..!
🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم...
قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند...
با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم...
"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم..." گفتم و گریه کردم...
دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... »
🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.. هر چه فکرکردم، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...
لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم:
بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟
وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد...
جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود... بخدا خودش بود... کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود... به خدا خودش بود... گیج گیج بودم... مات مات...
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم... می پرسیدم: آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز..؟
نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم... مثل دیوانه هاشده بودم... به کارت شناسایی نگاه می کردم...
💎شهید سید مرتضی دادگر...
فرزند سید حسین...
اعزامی از ساری...
وسط بازار ازحال رفتم...
💠ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
🌹نثار روح شهدا صلوات
#خبر_گزاری_عماریون
@khaAbar_amariyon
پاسخ آیت الله العظمی جوادی آملی به سوال پروفسور کارتانگارا در مورد« اهمیت فلسفه در جهان معاصر»
🔹
پایگاه اطلاع رسانی اسراء:پروفسور مولیادی کارتانگارا (Prof. Mulyadhi Kartanegara)، استاد فلسفه اسلامی دانشگاه اسلامی جاکارتا از کشور اندونزی، صبح امروز با حضور در بیت آیت الله العظمی جوادی آملی با ایشان دیدار و گفتگو کرد. آیت الله العظمی جوادی آملی در این دیدار با بیان اینکه #ارزش_علم_به_معلوم_است، اظهار داشتند: تمام ارزش علم به معلوم است، اگر کسی معلوم را خوب بشناسد، علمش ارزشمند است و اگر معلوم را درست نشناسد، در علم کامیاب نیست. ایشان بیان داشتند: معلوم چه در آسمان باشد چه در زمین، چه انسان باشد چه غیر انسان، مخلوق خداست و خدا معلوم را معرفی کرده است، چون خدا معلوم را آفریده پس از حقیقت معلوم هم با خبر است. 🔹 معظم له ادامه دادند: تمام معلومات چه آسمانی باشد چه زمینی، چه مربوط به انسان باشد یا مربوط به جهان و چه ارتباط بین این دو، در یک حقیقت مشترکند، هرمعلومی در سه عنصر شریک اند آن #عنصرهای_سه_گانه عبارت از این است: قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ كُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ؛ وقتی فرعون به موسی گفت شما از طرف خدا آمدید و این خدا کیست، موسی چنین فرمود: خدای من کسی است که هر چیزی را که آفرید مثلث است، یعنی آسمان و آنچه در آسمان است، و زمین و آنچه در زمین است، موجودی است سه ضلعی؛ خدا همه چیز را آفرید، منظم و با حفظ همه عناصر داخلی و هدفمند خلق کرد. ایشان در توضیح این مطلب اظهار داشتند: انسان یک ضلعش #نظام_فاعلی است که آفریدگار اوست، این ضلع اول؛ یک #نظام_داخلی است که آن را عالمانه و محققانه آفرید این ضلع دوم؛ و یک #نظام_غایی است که هدفمند آفرید، یاوه و بیهوده نیست، این ضلع سوم؛ یعنی ضلع اولش «توحید» است خدا آفرید، ضلع دومش «علم» است عالمانه آفرید، ضلع سومش «هدفمند» است، حکیمانه آفرید. 🔹 آیت الله العظمی جوادی آملی با بیان اینکه هیچ موجودی نیست مگر اینکه دارای این سه ضلع است، اظهار داشتند: بشر امروز این مثلث را مثله کرده است؛ یعنی ضلع نظام فاعلی را از آن گرفت، ضلع نظام غایی که ضلع سوم است را از آن گرفت، لذا زمین را «چه کسی آفرید؟» سوال بی جوابی است، «برای چه آفرید؟» سوال بی جوابی است این مثلث مثله شده را درباره انسان هم پیاده کرد، «انسان را که آفرید؟» نه سوال می کند و نه جواب می دهد، «انسان برای چه خلق شد؟»، نه سوال می کند و نه جواب می دهد، این مثلث مثله شده ، یک مُرده ی سردخانه ای است و یک مُرده سردخانه ای، مشکل خودش را نمی تواند حل کند چه برسد به مشکل دیگران! ایشان بیان داشتند: دنیای کنونی با جهان، اینچنین برخورد می کند؛ خیلی چیزها را می فهمند اما مُرده شوی هستند، زمین مُرده را می فهمند، آسمان مُرده را می فهمند از زمین به آسمان سفر مُرده می کنند، اما نمی فهمد با دیگران چه باید کرد؟! 🔹 آیت الله العظمی جوادی آملی در پاسخ به سوال پروفسور مولیادی کارتانگارا در باره #اهمیت_فلسفه_در_جهان_معاصر اظهار داشتند: چون اصل فلسفه، جهان بینی است و ما جزئی از جهان هستیم، #معرفت_نفس جزء مسائل فلسفه است که من کی ام، از کجا آمده ام به کجا می روم و ره توشه من چیست، با ابدیت خودم کار دارم؛ مبدا را که هو الاول است، فلسفه تعیین می کند، معاد را که هو الآخر است فلسفه را تعیین می کند، بین آغاز و انجام وظیفه من چیست، فلسفه تعیین می کند، مسئله وحی و نوبت را فلسفه تعیین می کند، مسئله معاد را فلسفه تعیین می کند، مهم تر از همه رابطه بین انسان و جهان را که خدا تعیین کرد را هم فلسفه تعیین می کند؛ اما فلسفه را از راه #قرآن باید یاد گرفت. 🔹 ایشان در پایان خطاب به این استاد دانشگاه کشور اندونزی بیان داشتند: پیشنهاد من این است که کشور شما قرآنی زندگی کند، با قرآن باشد این #قرآن با همه افراد در سطح آنها سخن می گوید، جهان را #زنده می داند، #هدفمند می داند، انسان را #پاینده می داند و می گوید هیچ چیزی از بین نخواهد رفت، دستی که خلاف کرد، رشوه داد یا رشوه گرفت وقتی وارد محکمه الهی شد در روز سوال و جواب وقتی خدا به وسیله پیامبران و ماموران الهی سوال می کند که چه کردی تا می رود انکار کند، این دست شهادت می دهد، اگر این شد، اگر این دیدگاه برای انسان شکل گرفت که دست زنده است و چیز می فهمد و حفظ می کند و در این حفظ امین است و در محکمه سخنگوی خداست، جمادات می فهمند، زمین شهادت می دهد، دست و پا شهادت می دهند، چنین انسانی نه بیراهه می رود و نه راه کسی را می بنند. #آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی 📚 دیدار تاریخ: 1401/09/06 @Nofoziha_ammariyon