☘🌻🌿🌺🌹🌱
🌱باز در هر خانه کوچه باغ دشت
نو عروس فصل زیبای بهار
🌱چادری کرده است از گل ها به سر
جامه ای سرسبز بر هر شاخسار
🎀 یاد آن عیدی گرفتن ها به خیر
کفش نو با جامه هایی رنگ رنگ 👞
🎀قصه ی دیدارهای قوم و خویش
زیر سقف خانه ای از خشت و سنگ
❣بوسه ی تبریک باد عمه ها
با پدر یا خنده های خان عمو
❣خنده و تعریف های خاله جان
پیش مادر ؛ هر دو گرم گفتگو
☘کودکی بودم سراپا جنب و جوش
مثل آب چشمه سرگردان جوی
☘مثل رقص شاخه ای در دست باد
عاشق و دل زنده و پر های و هوی
🍃گاه در آغوش گرم کوهسار
بود پژواگ صدا هم بازیم
🍃سختی غلطاندن سنگی بزرگ
قصه ای بود از غرور و شادیم
🦋گاه هم با بچه های کوچه مان
خاک را با آب می آمیختیم
🦋بر گل آماده از رنگ خیال
نقش ها بر پیکرش میریختیم
🌺 آرزو ها را گل از ما میگرفت
خانه ای می ساخت در دستانمان
🌺 این چنین از ابتدای کودکی
بود شوق زندگی در جانمان
🌻بامدادان شادمان در باغ ها
گاه چون گنجشک ها سر میزیدیم
🌻از درختانی رها از چنگ خاک
برگ میچیدیم و بر سر میزدیم
🎏بازی هفتسنگی و شش خانه ای
بازی الک دو لک یادش به خیر
🎏یا که قایم موشک و یک قل دو قل
با سبیل مال و کتک یادش به خیر
🌷گاه با یک آجر و یک مشت خاک
جاده میساختیم در شهر خیال
🌷گاه با سنگ و کلوخ از راه دور
سخت می شد بینمان جنگ و جدال
💫گاه بی تاب از نسیم صبحگاه
تاب می بستیم بر شاخ چنار
💫تاب می دادیم و میخوردیم تاب
یک به یک نوبت به نوبت تا نهار
🌧گاه باران بهاری می گرفت
بوم و بام و کوه و صحرا را به چنگ
🌧طبل می زد آسمان با دست ابر
غلط می زد آب بر دامان سنگ
🌊 رودخانه در کنار روستا
باز باران با ترانه می سرود
🌊 لرزه می افتاد بر اندام من.
از صدای دلکش باران و رود
✨ یاد آن عیدی گرفتن ها به خیر
کفش نو با جامه هایی رنگ رنگ
✨قصه ی دیدارهای قوم و خویش
زیر سقف خانه ای از خشت و سنگ
#شاعرجناب_مسعود_اسدی
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri