فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از کودکی عاشقت بوده ام 💔😭
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
💎واجب فراموش شده (37) ✅راه سعادت و عاقبت به خیری شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: کسی که به زی
💎واجب فراموش شده (38)
✅زیارت امام حسین علیه السلام «افضل اعمال» است
امام صادق علیه السلام فرمودند: زیارت امام حسین بن علی علیه السلام برترین اعمال است.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «إِنَّ زِیَارَةَ الحسین علیه السلام أَفْضَلُ مَا یَکُونُ مِنَ الْأَعْمَالِ. » (کامل الزیارات، ص ۱۴۶)
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
💎واجب فراموش شده (38) ✅زیارت امام حسین علیه السلام «افضل اعمال» است امام صادق علیه السلام فرمودند:
سلام جناب خوش اومدین دوباره به کانال خودتون🌺(:
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
سلام جناب خوش اومدین دوباره به کانال خودتون🌺(:
سلام خیلی ممنون ازشما
ممنون ک این لیاقت و ب بنده دادین .
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
سلام خیلی ممنون ازشما ممنون ک این لیاقت و ب بنده دادین .
من کاره ای نیستم کانال اربابه و شما خادمش بودین و هستید
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
دوای دل بی قرارم
این دلم آرام و قرار ندارد.
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
این دلم آرام و قرار ندارد.
کی میرسه زمان قرار این دل ؟
کی آرام میگیرد
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
کی میرسه زمان قرار این دل ؟ کی آرام میگیرد
میدونی که جز حرم دلم دلیلی برای آرمی ندارد.
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
میدونی که جز حرم دلم دلیلی برای آرمی ندارد.
قرار دل بی قرارم شو ای بهترین دنیا
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
قرار دل بی قرارم شو ای بهترین دنیا
حسین جان خستم میشه بغلم کنی؟💔
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
حسین جان خستم میشه بغلم کنی؟💔
آقا جون قلبم طاقت اینهمه دوریو نداره💔
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
آقا جون قلبم طاقت اینهمه دوریو نداره💔
میشه منو بخری ببری به حرم.؟
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
میشه منو بخری ببری به حرم.؟
آقا جون جوری شدم که دیه هیچ چیزی جز دوری از تورو حس نمی کنم💔
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
آقا جون جوری شدم که دیه هیچ چیزی جز دوری از تورو حس نمی کنم💔
شدم مث یه جسد که فقط نفس میکشه 💔
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
شدم مث یه جسد که فقط نفس میکشه 💔
قلبم میخواد وایسه چون طاقتش داره تموم میشه💔
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
قلبم میخواد وایسه چون طاقتش داره تموم میشه💔
میگن هرچی از دل اید به گوشی آدمی خوش اید💔
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
میگن هرچی از دل اید به گوشی آدمی خوش اید💔
آقا حالم خیلی خرابه😭حالمو خریدار نیستی ؟
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
آقا حالم خیلی خرابه😭حالمو خریدار نیستی ؟
ندیدم کسی رو تو دنیاکه حالمو بخره آرومش کنه تو که میتونی نمیخوای؟😭
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
ندیدم کسی رو تو دنیاکه حالمو بخره آرومش کنه تو که میتونی نمیخوای؟😭
جونم فدای مهربونیات ارباب 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 فراقامامزمان عجلاللہتعالےفرجہالشریف
#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
📝 فراقامامزمان عجلاللہتعالےفرجہالشریف #السݪامعلیڪیابقیةاللہ
ای گل نرگس تو که میدانی رنگ این روزگار بی رنگ فقط خودتی پس چرا نمیایی؟💔
باید دنیا از این بد تر شه؟
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
🌸🍃رمـــان #من_با_تو... 🌸🍃 قسمت #پنجاه_و_ششم سهیلے ڪمے اون طرف تر داشت با چندتا از دانشجوها صحبت م
🌸🍃رمـــان #من_با_تو... 🌸🍃
قسمت #پنجاه_و_هفتم
لبم رو بہ دندون گرفتم،
رو بہ روے سهیلے ایستادہ بود و تند تند چیزهایے میگفت سهیلے هم با اخم زل زدہ بود بہ زمین.همونطور ڪہ با سهیلے صحبت مے ڪرد نگاهے بہ من انداخت و با چشم و ابرو بهم اشارہ ڪرد!
نفسم رو بیرون دادم
و یڪ قدم برداشتم اما نتونستم جلوتر برم! ایستادم، بهار با حرص دندون هاش روے هم فشار داد، سهیلے ڪمے بہ سمت من برگشت چند لحظہ تو همون حالت بود دستے بہ ریشش ڪشید و بہ سمت در دانشگاہ رفت!
بهار با عجلہ اومد سمتم:
_هانے بدو الان میرہ ها!
ڪلافہ گفتم:
_نمیتونم!
با اخم زل زد بهم و لب هاش رو جمع ڪرد. آروم قدم برداشتم، چند قدم ازش دور شدہ بودم ڪہ گفت:
_مسابقہ ے لاڪ پشت ها نیستا هرڪے دیرتر برسہ! بجنب دختر!
پوفے ڪردم و سرعتم رو بیشتر ڪردم،
از دانشگاہ خارج شدم،سهیلے آروم راہ مے رفت.مردد صداش ڪردم:
_استاد!
ایستاد اما بہ سمتم برنگشت،
نباید مڪث مے ڪرد وقتے من صداش ڪردم فقط منظورم خودش بودہ!رفتم بہ سمتش، چهار پنج قدم باهاش فاصلہ داشتم.
صورتش جدے بود آروم گفت:
_امرتون؟
چیزے نگفتم،بند ڪیفش رو روے دوشش جا بہ جا ڪرد:
_مثل اینڪہ ڪارے ندارید!
خواست قدم بردارہ اما برگشت سمتم:
_ڪار دیشبتون اصلا جالب نبود بدترین توهینو بہ من و خانوادم ڪردید!
خجالت زدہ زل زدم بہ زمین. با صدایے ڪہ انگار از تہ چاہ مے اومد گفتم:
_قصدم بے احترامے نبود! اصلا توقع نداشتم شما بیاید خواستگارے فڪر مے ڪردم آقاے حمیدے....
ادامہ ندادم،گریہ م گرفتہ بود!
سهیلے هم ساڪت بود،دوبارہ شروع ڪردم:
_دیروز ڪہ اون حرف ها رو زدم شوخے مے ڪردم اصلا فڪر نمے ڪردم مادر شما باشن شبم ڪہ شما رو دیدم مغزم قفل ڪرد،ڪارم خیلے بد بود میدونم حاضرم بیام از پدر و مادرتونم عذرخواهے ڪنم،توضیح میدم!
بغضم داشت سر باز مے ڪرد،
با تمام وجود معنے ضرب المثل چرا عاقل ڪند ڪارے ڪہ باز آرد پشیمانے رو فهمیدم!
_حلال ڪنید.
🌸🍃ادامه دارد...
✍نویسنده:لیلے سلطانی
با ما همـــراه باشیـــــن 😊👇
•~~[🌼 @romanmazhbi 🌼]~~•
🌸🍃رمـــان #من_با_تو... 🌸🍃
قسمت #پنجاه_و_هشتم
همونطور که لبم رو به دندون گرفته بودم به کمد لباس هام زل زدم،نگاهی به لباس ها انداختم در کمد رو بستم و از اتاق خارج شدم.
مادر و پدرم با اخم روی مبل نشسته بودن،
لبم رو کج کردم و آروم گفتم:
_مامان چی بپوشم؟
مادرم سرش رو به سمتم برگردوند،
نگاهی بهم انداخت همونطور که سرش رو به سمت دیگه می چرخوند گفت:
_منو بپوش!
مثل دفعه ی اول استرس نداشت! جدی و ناراضی نشسته بود کنار پدرم.اخم های پدرم توی هم بود،ساکت زل زده بود به تلویزیون!
هشت روز از ماجرای اون شب میگذشت،
خانواده ها به زور برای خواستگاری دوباره رضایت دادن! پدر و مادر من ناراضی تر بودن، چون احساس میکردن هنوز همون هانیه ی سابقم!
نفس بلندی کشیدم و دوباره برگشتم توی اتاقم،در رو بستم.دوباره در کمد رو باز کردم، نگاهم رو به ساعت کوچیک کنار تخت انداختم، هفت و نیم!نیم ساعت دیگه می اومدن! نگاهم رو از ساعت گرفتم،با استرس لبم رو می جویدم.
پیراهن بلند سفید رنگی با زمینه ی گل های ریز آبی کم رنگ برداشتم،گرفتمش جلوی بدنم و مشغول تماشا توی آینه شدم.سری تکون دادم و پیراهن رو گذاشتم روی تخت، روسری نیلی رنگی برداشتم و گذاشتم کنارش.نگاهی به پیراهن و روسری کنار هم انداختم.
پیراهن رو برداشتم
و سریع تن کردم،دوباره نگاهم رو به ساعت دوختم،هفت و چهل دقیقه!
چرا احساس میکردم زمان دیر میگذره؟ چرا دلشوره داشتم؟زیر لب صلواتی فرستادم و روسریم رو برداشتم.
روسریم رو مدل لبنانی سر کردم و چادر نمازم رو از روی ریخت آویز پشت در برداشتم.
باز نگاهم رفت سمت ساعت،هفت و چهل و پنج دقیقه!
همونطور که چادرم رو روی شونه هام مینداختم در رو باز کردم و وارد پذیرایی شدم.
رو به مادرم گفتم:
_مامان اینا خوبه؟
چادرم رو کنار زدم تا لباسم رو ببینه، مادرم نگاهی سرسری به پیراهنم انداخت و گفت:
_آره!
پدرم آروم گفت:
_چطور تو روشون نگاه کنیم؟
حرف هاشون بیشتر شرمنده م میکرد!
🌸🍃ادامه دارد....
نویسنده :لیلی سلطانی
با ما همـــراه باشیـــــن 😊👇
•~~[🌼 @romanmazhbi 🌼]~~•