eitaa logo
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
363 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
4 فایل
ابکی من فراق الحسین… آنقدر پشتِ درِ خانه تو می ایستم تاکه در باز شود بوسه زنم بر پایت یا اباعبدالله کپی آزاده ولی فروارد کنید ممنون میشم(: کانال وقف مولا حسینه❤️ خادم کانال: @ZZzzZZzzZZzzZZzzZZzzZZzzZZ @A_bahrami67 شروع نوکری ارباب ۱۴۰۱/۱۱/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
نوکران ارباب بی کفن{¹²⁸}
🌸🍃رمـــان #من_با_تو... 🌸🍃 قسمت #چهل_و_هشتم روے مبل لم دادہ بودم، ڪتاب رو ورق زدم و ڪمے از شیر ڪاڪ
🌸🍃رمـــان ... 🌸🍃 قسمت زن روے مبل نشستہ بود، با دیدن من لبخند زد و از روے مبل بلند شد! رفتم بہ سمتش و سلام ڪردم، جوابم رو داد و گرم دستم رو فشرد.مادرم رو بہ روش نشست و بہ من اشارہ ڪرد پذیرایے ڪنم. وارد آشپزخونہ شدم و با سلیقہ مشغول چیدن میوہ ها توے ظرف شدم،ظرف میوه رو برداشتم و بہ سمت مادرم و مادر حمیدے رفتم.بشقاب ها رو چیدم و میوہ تعارف ڪردم، مادر حمیدے با مهربونے گفت: _زحمت نڪش عزیزم. لبخندے زدم و گفتم: _زحمت چیہ؟ نشستم ڪنار مادرم، مادر حمیدے با لبخند نگاهم ڪرد،چادر مشڪے و روسرے مدل لبانے سبز رنگش صورتش رو قاب ڪردہ بود،صورت دلنشین و مهربونے داشت رو بہ من گفت: +من مادر یڪے از هم دانشگاهتیم.... سریع گفتم: _بلہ میدونم. +پس میدونے براے چے اینجام؟ سرم رو بہ نشونہ مثبت تڪون دادم و تڪرار ڪردم: _بلہ! نگاهے بہ مادرم انداخت و گفت: _با مادرت صحبت ڪردم و توضیح دادم، این پسر من یڪم خجالتیہ روش نشدہ با خودت صحبت ڪنہ با تعجب گفتم: _ولے دیروز بہ من گفتن! لبخندش پررنگتر شد: _پس گفتہ با من هماهنگ نڪردہ! آخہ انقدر خجالت میڪشید روش نشدہ آدرس بگیرہ تعقیبت ڪردہ. پیشونیم رو دادم بالا و گفتم: _تعقیبم ڪردن؟ سرش رو تڪون داد و گفت: _آرہ یڪم عجول برخورد ڪردہ بهش گفتم باید من میومدم دانشگاہ باهات صحبت مے ڪردم، جووناے امروزے اید دیگہ! دست هام رو بهم گرہ زدم،ادامہ داد: _در واقع امروز اومدم براے ڪسب اجازہ ڪہ یہ وقت مناسب با همسرم و پسرم بیایم براے آشنایے بیشتر! 🌸🍃ادامه دارد... ✍نویسنده:لیلے سلطانے با ما همـــراه باشیـــــن 😊👇 •~~[🌼 @romanmazhbi 🌼]~~•