eitaa logo
نکات ارزشمند(مسجد فاطمه زهراسلام‌الله‌علیها)
151 دنبال‌کننده
7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
64 فایل
اطلاع رسانی برنامه‌ها وکلاسها
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅═༅﷽༅═┅┄ ◈ اراده کردن خدا به این معناست که وسایل و اسباب عادی پیش آمده یا نیامده؛ اگر با اراده‌ی شما، با خواست شما وسایل و علل عادی، پیش آمده برای انجام گرفتن این معلول، این‌جا خدا خواسته، اگر چنانچه شما نخواستید، پیداست که خدا نخواسته؛ نه اینکه نخواستن خدا موجب بشود شما اراده نکنید، نه، شما در اراده کردن آزادید. خدا نخواسته یعنی علت لازم مترتّب نشده، این معنی خدا نخواسته. ▫️مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
48.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚زائران عرش الهی 💚زائر کربلا ،زائر آسمان # مداحی محمد الجنامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگویید جا مانده‌ایم! کسی که ‎قلب و روحش رفته جامانده نیست. جامانده کسی است که عشق و شور و طلب زیارت ‎ به ذهنش هم نمی‌رسد و علاقه‌ای ندارد. اگر به هر دلیلی اشتیاق رفتن هست و شرایطش نیست، خیری بوده و ثواب نیت را برده‌اید. شاکر باشید و نگویید جامانده ایم. ✍️آیت الله جوادی آملی
🟩 *معانی«اُمّ» 💠 مُدَبّر ✴️ به مادر، «ام» می گویند؛ زیرا عهده‌دار اداره و تدبیر زندگی است. 🍃 فاطمه سلام‌الله‌علیها مدبّر‌ امورِ پیامبر اکرم، علی علیه‌السلام و همۀ معصومین علیهم‌السلام است و مدبّر امور همه امّت. ✴️ هر کس برای تدبیر امور زندگی خویش باید به مدبّر عالم توسل جوید و در محضر او تعلیم بیند. ✨ *به سامانی رسان یارا دل سودایی ما را* ✳️ *سر و سامان زندگی ما با فاطمه سلام‌الله علیهاست.* ✅ *مدبّر نمی‌گذارد هیچ کاری ناقص بماند. هرکاری را مدیریت و تدبیر می‌کند.* ◀️ *اگر می‌خواهیم امور باطنی و ظاهری و اخلاقی ما تدبیر شود، باید نزد فاطمه سلام ‌الله‌علیها زانوی تلّمذ زمین بزنیم و از او کسب معرفت کنیم.* ✴️ برای درخشش در همۀ امور اعم از علمی و عبادی و اجتماعی باید نزد بانوی دو عالم رفت. او رابطۀ فرد با خدا و اولیاء خدا و اطرافیان را سامان می‌دهد. 📚 «از بیانات استاد زهره بروجردی»
این نظافتچی داوطلب ایرانی در مسیر اربعین، یک پروفسور نخبه بود 🔹پروفسور امینی، رئیس دانشکده مهندسی کامپیوتر و نرم‌افزار دانشگاه تربیت معلم، که در مسیر زائرین در نجف خدمت می‌کرد، هنگام ملاقات با دخترش به گریه افتاد.
.حاج آقای ‍ قرائتی فرمود: پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد  راز گریستن خودش را برای من  اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم  گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان  پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت  الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره  پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده  زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا  چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا  امام حسین  علیه السلام  است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز  پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که  زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده  دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء  بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته  هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است  ..... اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره اگر لذت بردید به اشتراک بگذاريد!🌷🌷🌷🌷🌷🌷با ذکرصلواتی هدیه به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها🍃🌸🍃