eitaa logo
نکته های کلیدی زندگی
546 دنبال‌کننده
111 عکس
24 ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یک استاد دانشگاه می‌گفت: یک بار داشتم برگه‌های امتحان را تصحیح می‌کردم. به برگه‌ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگه‌ها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا می‌کنم. تصحیح کردم و ۱۷/۵ گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش می‌آید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم ۱۵ گرفت. برگه‌ها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم، اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم. 🔘 اغلب ما انسان‌ها نسبت به دیگران سخت‌گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضى وقت‌ها اگر خودمان را تصحيح كنيم، می‌بينيم به آن خوبی هم كه فكر می‌كنيم، نیستیم. https://eitaa.com/joinchat/2877882710C4bc1f05e66 @Noktehaye_kelidii_Moshaver
روزی سلطان محمود به دیوانه خانه رفت، دیوانه ای زنجیری را دید که بسیار می خندید. گفت: ای دیوانه! برای چه می خندی؟ دیوانه گفت: به تو می خندم که به پادشاهیت مغروری و از راه راست و ادب دور هستی! محمود گفت: هیچ آرزویی داری؟ گفت: مقداری دنبه خام می خواهم که بخورم. محمود دستور داد تا پاره ای تُرُب آوردند و به او دادند. دیوانه تُرُب را می خورد و سرش را تکان می داد. محمود با تعجب پرسید: برای چه سرت را تکان می دهی؟ گفت: از زمانی که پادشاه شده ای، از دنبه ها چربی رفته است! https://eitaa.com/joinchat/2877882710C4bc1f05e66 @Noktehaye_kelidii_Moshaver
مثل دانه‌های قهوه باش زن جوانی پیش مادر خود می‌رود و از مشکلات زندگی خود برای او می‌گوید و اینکه او از تلاش و جنگ مداوم برای حل کردن مشکلاتش خسته شده است‌. مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید، سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد. سپس توی اولی هویچ ریخت در دومی تخم‌مرغ و در سومی دانه‌های قهوه. بعداز ۲۰ دقیقه که اب کاملا جوشیده بود، گازها را خاموش کرد. اول هویچ‌ها را در ظرفی گذاشت، سپس تخم‌مرغ‌ها را هم در ظرف گذاشت و قهوه را هم در ظرفی ریخت و جلوی دخترش گذاشت سپس از دخترش پرسید که چه می‌بینی؟ دخترش پاسخ داد: هویچ، تخم‌مرغ، قهوه. مادر از او خواست که هویچ‌ها را لمس کند و بگوید که چگونه‌اند؟ او اینکار را کرد و گفت: نرم‌اند. بعد از او خواست تخم‌مرغ‌ها را بشکند، بعد از اینکه پوسته آن را جدا کرد، تخم‌مرغِ سفت شده را دید و در آخر از او خواست که قهوه را بچشد. دختر از مادرش پرسید که مفهوم اینها چیه؟ مادر بهش پاسخ داد: هر سه این مواد در شرایط سخت و یکسان بوده است، آب جوشان، اما هر کدام عکس‌العمل متفاوتی نشان داده‌اند. هویچ در ابتدا بسیار سخت و محکم به نظر میرسد، اما وقتی در آب‌جوشان قرار گرفت، به راحتی نرم و ضعیف شد. تخم‌مرغ که در ابتدا شکننده بود و پوسته بیرونی آن از مایع درونی آن محافظت می کرد، وقتی در آب‌جوش قرار گرفت، مایع درونی آن سفت و محکم شد. دانه‌های قهوه که یکتا بودند، بعد از قرار گرفتن در آب جوشان، آب را تغییر دادند. مادر از دخترش پرسید: تو کدام یک از این مواد هستی؟ وقتی شرایط بد و سختی پیش می‌آید، تو چگونه عمل می‌کنی؟ تو هویچ، تخم‌مرغ یا دانه‌های قهوه هستی؟ به این فکر کن که من چه هستم؟ آیا من هویچ هستم که به نظر محکم می‌آیم، اما در سختی‌ها خم می‌شوم و مقاومت خود را از دست می‌دهم؟ آیا من تخم‌مرغ هستم که با یک قلب نرم شروع می‌کند، اما با حرارت محکم می‌شود؟ یا من دانه‌ قهوه هستم که آب داغ را تغییر داد؟ وقتی آب داغ شد، آن دانه بوی خوش و طعم دلپذیری را آزاد کرد. اگر تو مانند دانه‌های قهوه باشی، هرچه شرایط بدتر می‌شوند، تو بهتر می‌شوی و شرایط را به نفع خودت تغییر می‌دهی. https://eitaa.com/joinchat/2877882710C4bc1f05e66 @Noktehaye_kelidii_Moshaver