به آخرین پنجشنبه سال رسیدیم
باز جای خالی مسافران بهشتی
ًثانیـهها بوی دلتنگی میدهد
یادشان بخیر! عزیزانی که با ما زیستند و دیگر در کنار ما نیستند
برای درگذشتگان فاتحهای بخونیم و مرهم دل بازماندگان باشیم
🌴💎🇮🇷💎🌴
چوپانى به مقام وزارت رسید.
هر روز بامداد بر مىخاست و كلید بر مىداشت و درب خانه پیشین خود باز مىكرد و ساعتى را در خانه چوپانى خود مىگذراند. سپس از آنجا بیرون مىآمد و به نزد امیر مىرفت.
شاه را خبر دادند كه وزیر هر روز صبح به خلوتى مىرود و هیچ كس را از كار او آگاهى نیست.
امیر را میل بر آن شد تا بداند كه در آن خانه چیست.
روزى ناگاه از پس وزیر بدان خانه در آمد. وزیر را دید كه پوستین چوپانى بر تن كرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مىخواند.
امیر گفت: «اى وزیر! این چیست كه مىبینم؟»
وزیر گفت: «هر روز بدین جا مىآیم تا ابتداى خویش را فراموش نكنم و به غلط نیفتم، كه هر كه روزگار ضعف به یاد آرد، در وقت توانگرى، به غرور نغلتد.»
امیر، انگشترى خود از انگشت بیرون كرد و گفت: «بگیر و در انگشت كن؛ تاكنون وزیر بودى، اكنون امیرى!»
🌴💎🌹💎🌴
*وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ
و قطعا همه آنان در پيشگاه ما احضار خواهند شد .
🌴💎🌴💎🌴
به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
🌴💎🕯💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_خدا
ای که به هر که دوستش
دارد نزدیک است..💙
🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*داستان دکتر کمونیست اهل یوگسلاوی که با آشنا شدن با نهجالبلاغه ، شیعه و طلبه در قم شد و....*
🌴💎🌹💎🌴
قلبت را آرام کن..
یک وقتهایی بنشین و خلوت کن با تمام سکوت هایت…
نگاه کن به اطرافت…
به خوشبختى هایت…
به کسانی که میدانی دوستت دارند…
به وجود آدم هایی که برایت اهمیت دارند…
و به خدایی که تنهایت نخواهد گذاشت…
گاهی یک جای دنج انتخاب کن…
گاهی یک جای شلوغ…
آرامش را در هر دو پیدا کن…
هم درکنار شلوغی آدم ها…
هم درکنار پنجره ای چوبی و تنها…
دلمشغولی ها را گاهی ساده تر حس کن…
باران را بی چتر بشناس…
خوشحالی را فریاد بزن…
و بدان که تو" بهترینى"...
ظهر پنجشنبه تون بخیر و به میل
🌴💎💢💎🌴
فقط خداست که میشود با
دهانِبسته صدایش کرد،
میشود با پای شکسته هم به
سراغش رفت
تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد،
تنها کسی است که وقتیهمه
رفتند او میماند...
🌴💎🌹💎🌴
#تمثیل
🔸مثل چوب صاف
🏞توی باغ ، توی باغچه ، توی گلدان ها
گل ها را به یک چوب صاف و راست می
بندند.📌
چرا ⁉️
تا صاف بالا بروند ، مستقیم بالا بروند.🏝
🌷💫مثل گل می مانی خودت را به آدم
های خوب ببند📌
آنها تکبه گاه صافی هستند برای تو✅
خودت را به آنها ببند تو هم خوب می شوی.💯
🔆امیر المومنین "ع" فرمود:
🔅"قارن اهل الخیر تکن منهم"🔅
با خوب ها بنشین؛ 👥
تو هم خوب می شوی.💯
💯✅💯✅💯
🌴💎🌸💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨جـــــــادوی دلار
💵 #دلار ؛ ابزار صدور تورم آمریکا به سایر کشورها
🔺فیلم بالا را ببینید تا بفهمید آمریکا چطور با دلارش در جهان دزدی سیستماتیک می کند!!!
حالا شاید متوجه شوید که چرا رهبر معظم انقلاب فرمودهاند : آقایی دلار را بشکنید.
#⃣#جهاد_تبیین
🅱#ویتامین_ب (بصیرت)
روزهای آخر ماه شعبان این فراز را زیاد بخوانید:
اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ
خدایا اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته ما را نیامرزیدهاى در آن قسمت که از این ماه مانده بیامرزمان
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُم
به حق امام حسین، الهی العفو...
#گلچین_نکته_های_ناب
🌴💎🌴
پيرى در روستايى هرروز براى نماز صبح از منزل خارج وبه مسجد مى رفت .
دريك روز بارانى پير ، صبح براى نماز از خانه بيرون امد ،چند قدمى كه رفت در چاله اي افتاد، خيس وگلى شد. به خانه بازگشت لباس راعوض كرد ودوباره برگشت ، پس از مسافتى براى بار دوم خيس و گلى شد برگشت لباس راعوض كرد ازخانه براى نماز خارج شد. ديد در جلوى در، جوانى چراغ به دست ايستاده است سلام كرد و راهي مسجد شدند، هنگام ورود به مسجد ديد جوان وارد مسجد نشد پرسيد اى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟
جوان گفت نه ،اى پير ،من شيطان هستم
براى بار اول كه بازگشتى خدابه فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشيدم
براى باردوم كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشيدم
ترسيدم اگر براى بار سوم در چاله بيفتى خداوند به فرشتگان بگويد تمام گناهان اهل روستا رابخشيدم كه من اين همه تلاش براى گمراهى انان داشتم
براى همين امدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى!!!✅
گر تو ان پیر خرابات باشی
فارغ ز بد و بنده ی الله باشی
شیطان به رهت همچو چراغی بشود
تا در محضر دوست همیشه حاضر باشی.
🌴💎🌹💎🌴
⚫️ شش نفر در تاریخ بسیار گریه کردهاند
1️⃣ حضرت آدم علیهالسلام برای قبولی توبهاش انقدر گریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد
2️⃣ حضرت یعقوب علیهالسلام به اندازهای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد.
3️⃣ حضرت یوسف علیهالسلام در فراق پدر انقدر گریه کرد که زندانیان گفتند یا شب گریه کن یا روز.
4️⃣ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در فراق پدر انقدر گریه کرد که بعضی گفتند ما را به تنگ اوردی با گریه هایت…یا شب گریه کن یا روز…
5️⃣ حضرت امام سجاد علیهالسلام بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش امام حسین علیهالسلام گریه کردند.
هر گاه اب و خوراکی برایش میاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد میاورم گریه گلویم را میفشارد
6️⃣ اما یک نفر خیلی گریه کرده و هنوز هم گریه می کند…
هر صبح و شام بر مصیبت حضرت امام حسین علیهالسلام و مردم روزگار...
من انتظار تو را بردهام ز یاد
با انتظارهای فراوانم از شما
برشوره زار معصیتم گریہ میکنید
جانم فدای دیده بارانے شما...
🌴💎🌹💎🌴
فال حافظ زدنت از پی دلتنگی کیست؟
من که هر لحظه به یاد تو و دلتنگ تو ام
هر ستاره یه نشان از غم و دلتنگی من
آسمان را بفرستم که بدانی همه جا یاد تو ام؟
🌴💎🌹💎🌴
°{{ دعای روز پنجشنبه }}°
💠 به نام خداوند بخشنده مهربان 💠
سپاس خداي را كه شب تاريك را با قدرت خود برد و روز روشن را به رحمتش آورد
و لباس پرفروغ آن را درحاليكه قرين نعمتش بودم بر تن من كرد،
خدايا!
همچنانكه مرا براي اين روز نگاه داشتي براي امثال آن نيز پابرجا بدار
و بر پيامبر اسلام محمّد و خاندان او درود فرست
و داغدارم مكن در ين روز و شبها و روزهاي ديگر به سبب دست زدن به كارهاي حرام
و فراهم آوردن گناهان
خير اين روز و و خير آنچه در آن است،
و خير بعد از اين روز را روزي ام گردان
و شرّ اين روز و شرّ آنچه در آن است و شرّ بعد از آن را از من دور ساز
خدايا!
من با گردن نهادن به دين اسلام به سوي تو وسيله ميجويم
و با حرمت نهادن به قران بر تو اعتماد ميكنم،
و دوستي محمّد،بنده برگزيده است كه(درود خدا بر او و خاندانش باد)نزد تو شفاعت ميطلبم،
پس بار خدايا پيماني كه روا شدن حاجتم را به آن اميد بسته ام به حساب اور،
{{°|اي مهربانترين مهربانان|°}}
بار خدايا در روز پنجشنبه پنج حاجت مرا برطرف نما، كه آنها را جز كرم تو گنجايش و جز نعمتهاي تو طاقت ندارد:
❄️ سلامتي كه با آن براي انجام طاعتت نيرو گيرم
❄️ و عبادتي كه با آن سزاوار پاداش فراوان تو گردم،
❄️ و گشايشي در حال من با روزي حلال
❄️ و اينكه به من با امن خويش در هنگامه هاي ترس امنيت دهي،
❄️ و از هر غم و اندوه كوبنده در دژ استوار خويش پناهم دهي،
بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست
و چاره جويي ام را بوسيله او شفيع سودمندي برايم در روز قيامت قرار ده،
به يقين تو مهربانترين مهرباناني.🙏
📚مفاتیحالجنان
💠🔹💎💠💎🔹💠
🌴❄️🌴
روزگاری در زدن هم اصولی داشت ، کوبه زنانه داشتیم و مردانه...
و وقتی در زده میشد صاحب خانه میدانست آنکه پشت در است زن است یا مرد و بر آن مبنا به استقبال او میرفت،
زندگی ها در عین سادگی در و پیکر و اصول داشت...
مردها کفشهای پاشنه تخم مرغی میپوشیدند تا از صدای آن از فاصله دور در کوچه پس کوچه های تو در تو خانمها بفهمند نامحرمی در حال عبور است...
منزلها بیرونی و اندرونی داشت و از ورود مهمان تا خروجش طوری منزل ساخته شده بود که متعلقات به تکلف نیفتند...
🌴❄️🌴آن روزگاران امنیت ناموسی چندین برابر این زمان بود،
نه سیستم امنیتی در منازل بود و نه شبکه های مجازی برای پاییدن همدیگر...
اطمینان و شرافت و وفاداری و نگه داشتن زندگی با چنگ و دندان و آبروداری زوجین اصل زندگی بود...
من هرگز بخاطر ندارم کسی مهریه ای اجرا بگذارد و دادسراها این همه پرونده طلاق و درخواست طلاق و فرزندان طلاق...
نه ال سی دی بود نه اسپیلت و لباسشویی،
صابون مراغه ای بود و دستان یخ زده مادر در زمستان که با گریسیلین ترکهایش را مداوا میکرد...
و پدری که سر شب دم غروب خونه بود و خیز برمیداشت زیر کرسی و مادر کاسه اناردون کرده روی کرسی میگذاشت و نصف بدنمان زیر کرسی و سر و کله کز کرده در بیرون آن،با لباسهای ضخیم...
پاییزی پر باران و زمستانی پر از برف داشتیم
یادش بخیر همه چکمه داشتیم و تا لبه چکمه برف می آمد،هم زمین برکت داشت هم آسمان...
سفره مان برنج بخودش کم میدید،اما صفا و سادگی داشت...
🌴🌾🌴
و پنج ریالی پدر در صبحگاه مدرسه میشد نصف نان بربری با پنیر...
آن روزها پشت این دربهای کوبه دار با هم حرف میزدند خیلی گرم و صمیمی...
تابستان ها چقدر روی تخت های چوبی ستاره شمردیم و لذت آسمان بی غبار را بردیم...
چه حرمتی داشت پدر و مادر...🌴💢🌴
و پولها و مالها چه برکتی...
چقدر دور هم حرف برای گفتن داشتیم،
و چقدر از خدا میترسیدیم...
کله صبح قمری ها(یاکریم ها) میخواندند ،
با دوچرخه درخونه ها نون تازه و عدسی و شیر می آوردند محال بود کسی یازده صبح بیدار شود...
🌴💎🌴
زود میخوابیدند و سحر بیدار میشدند و بهترین رزقها را دریافت میکردند،
زمستون برف وشیره میخوردیم و خیلی چیزی برای خوردن پیدا نمیشد و بهترین غذا را جمعه ها میخوردیم،
آنروزها مردم چقدر به یکدیگر رحم میکردند و مهربان بودند و گره گشا و اعصابها حرام ترافیک و ... نمیشد...
نفهمیدم چی شد ولی برف و کرسی و ستاره ها و کاسه بی تکلف انار و درب کوبه دار و دورهمی ها همه یکباره جمع شد...
حالا ما مانده ایم و دنیای بی خیر و برکت و دربهای ضدسرقت و آدمهایی که سخت فخر میفروشند و متکبرند گویی هرگز نمیمیرند و چنان دنیا دارند که گویی برای آن آفریده شده اند...
چقدر نعمتها از کف رفت و ما خواب خوابیم
🌴💎🌹💎🌴
به دقت بخوانید👆👆🙂