eitaa logo
گلچین نکته های ناب
1.8هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
17.1هزار ویدیو
76 فایل
خوش آمدید بزرگواران نشر صدقه جاریه🌴💎🌹💎🌴 #آقا_تنهاست کانال شعرمون @Yas8488 خادم @Yasamanha @YaAbootorab8488
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی طوفان میشه ، اگه جلوی یک درخت ایستاده باشی ... اگه به شاخه هاش نگاه کنی مطمئنی که سقوط میکنه ؛ اما اگه به تنش نگاه کنی ، استواریش رو میبینی 🌴💎🌹💎🌴
✅ عشق داریم تا عشق✅ 💠 عاشق بودن و احساساتی شدن، انسان را واقع بینی و تعادل خارج نمی‌کند، 💢 بستگی دارد عاشق چه چیزی شده باشی 👌 و برای چه احساساتی شده باشی. 🔰 اگر عاشق مرکز عالم شده باشی، او خود با جاذبه و دافعه ی متعادلش تو را در مسیری صحیح قرار می دهد؛ ♻️ مانند خورشید که می داند چگونه زمین را دور سر خود بچرخاند. ✅ 🌴 علیرضا پناهیان 🌴 🌴💎🌹💎🌴
🎈 لذت دنیا داشتن کسی‌ است که دوست داشتنش حواسی برای آدم نمی‌گذارد...🎼 @Noktehhayehnab
من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده ... یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !!! زیاد گفتند بی دریغ باش مثل باران... اما کسی ،هرگز نگفت: "بی دریـــــــغ باش مثل خــــــدا!" 🌴💎🌹💎🌴 @Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎀 اگر درمان تویی دردم فزون باد...🍃 @Noktehhayehnab
🌙 ماهِ من! در چشم عاشق آب هست و خواب نیست..!✨ @Noktehhayehnab
🪞آنچه در یادش نمانده یاد ماست...🍂 @Noktehhayehnab
🏺مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم...🏮 @Noktehhayehnab
Alireza Ghorbani - Booye Gisoo 320.mp3
11.11M
(っ◔◡◔)っ ♥ 𝑀𝓊𝓈𝒾𝒸 ♥ •━━━━━━●─────• ♬♬♬ ⇄ ❚❚ ◁ ↻ ◁ 🎙 🎻 بوی گیسو @Noktehhayehnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔮 تنگه هایقر، از مهم‌ترین ژرف دره‌های کشورمان در دل رشته کوه زاگرس این تنگه بین دو کوه فاصله انداخته تا بستری باشد برای رودخانه قره آقاج که از میانش می‌گذرد...🎈 🇮🇷❤️ @Noktehhayehnab
دلم هوای خونه های قدیمی حی‌ قدیمی ی اشپزی قدیمی ی مادربزرگ یه حیاط قدیمی ی حال و هوای قدیمی یه شب قدیمی یه بوی خوش قدیمی کرده☹️💔 @Noktehhayehnab گلچین ناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کافه شعر و ادب
دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آید دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم 🌴🕯🌴 مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم 🌴💎🌴 قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم تحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂ 🌴🌼🌴
«إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ» با فضیلت‌ترینِ شما نزد خدا، با شماست.👤 - حجرات/١٣ خدایا ما رو ببخش که تقوامون با یه تَق، وا میره!😢💙 🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شاعر میگه: "هر جا هوا مطابق میلت نشد، برو فرق تو با درخت، همین پای رفتن است!" ولی من از شما میپرسم... مگه ریشه آدم پاهاشه که بتونه راحت بره؟ ریشه آدم دلشه 🌴🌾🌴🌾🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📙 ✍یڪی از شهدای جوان دفاع از حریم اهل بیت (ع) است. ڪه ماجرای تا تنها ۴ماه به طول انجامید تا یڪی از شهدای نامی این جنگ باشد. متولد ۳۰ مرداد ۱۳۶۹ و تڪ پسر خانواده است. مجید از ڪودڪی دوست داشت برادر داشته باشد تا همبازی و شریڪ شیطنت‌هایش باشد؛ اما خدا در ۶ سالگی به او یڪ خواهر داد. خانم قربان‌خانی درباره به دنیا آمدن «عطیه» خواهر ڪوچڪ مجید می‌گوید: «مجید خیلی داداش دوست داشت. به بچه‌هایی هم ڪه برادر داشتند خیلی حسودی می‌ڪرد و می‌گفت چرا من برادر ندارم. دختر دومم «عطیه» نهم مهرماه به دنیا آمد. مجید نمی‌دانست دختر است و علیرضا صدایش می‌ڪرد. ما هم به خاطر مجید علیرضا صدایش می‌کردیم؛ اما نمی‌شد ڪه اسم پسر روی بچه بماند. شاید باورتان نشود. مجید وقتی فهمید بچه دختر است. دیگر مدرسه نرفت. همیشه هم به شوخی می‌گفت «عطیه» تو را از پرورشگاه آوردند. ولی خیلی باهم جور بودند حتی گاهی داداش صدایش می‌زد. آخرش هم‌ڪلاس اول نخواند. مجبور شدیم سال بعد دوباره او را ڪلاس اول بفرستیم. بشدت به من وابسته بود. طوری ڪه از اول دبستان تا پایان اول دبیرستان با او به مدرسه رفتم و در حیاط می‌نشستم تا درس بخواند؛ اما از سال بعد گفتم مجید من واقعاً خجالت می‌ڪشم به مدرسه بیایم. همین شد که دیگر مدرسه را هم گذاشت و نرفت؛ اما ذهنش خیلی خوب بود. هیچ شماره‌ای درگوشی ذخیره نڪرده بود. شماره هرڪی را می‌خواست از حفظ می‌گرفت.» 👈شهید مجید قربانخانی 💐 🌴📚🌼📚🌴
گلچین نکته های ناب
📙 #داستـــــان_شب #خالڪوبی_تا_شهـادت #قسمت_اول ✍یڪی از شهدای جوان دفاع از حریم اهل بیت (ع) است. ڪ
🌴📚🌴 📙 ✍مجید پسر شروشور محله است ڪه دوست دارد پلیس شود. دوست دارد بی‌سیم داشته باشد. دوست دارد قوی باشد تا هوای خانواده، محله و رفقایش را داشته باشد. مادر مجید می‌گوید: «همیشه دوست داشت پلیس شود. یڪ تابستان ڪلاس ڪاراته فرستادمش. وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت خانم تو را به خدا نگذارید برود تمام بچه‌ها را تڪه‌تڪه کرده است. می‌گوید من ڪاراته می‌روم باید همه‌تان را بزنم. عشق پلیس بودن و قوی بودن باعث شده بود هر جا می‌رود پز دایی‌های بسیجی‌اش را می داد .  چون تفنگ و بی‌سیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود. بعدها هم ڪه پایش به بسیج باز شد یڪی از دوستانش می‌گوید آن‌قدر عشق بی‌سیم بودڪه آخر یڪ بی‌سیم به مجید دادیم و گفتیم. این را بگیر دست از سر ما بردار (خنده) در بسیج هم از شوخی و شیطنت دست‌بردار نبود.» 👈شهید مجید قربانخانی 💐 🌴📚🌹📚🌴
گلچین نکته های ناب
🌴📚🌴 📙 #داستـــــان_شب #خالڪوبی_تا_شهـادت #قسمت_دومـــ ✍مجید پسر شروشور محله است ڪه دوست دارد پلیس
🌴💎🌼💎🌴 📙 ✍سربازی رفتنش هم مثل مدرسه رفتنش عجیب بود همه اهل خانه مجید را داداش صدا می‌ڪنند. پدر، مادر، خواهرها وقتی می‌خواهند از مجید بگویند پسوند «داداش» را با تمام حسرتشان به نام مجید می‌چسبانند و خاطراتش را مرور می‌ڪنند. خاطرات روزهایی ڪه باید دفترچه سربازی را پر می‌ڪرد اما نمی‌خواست سربازی برود. مادر داداش مجید داستان جالبی از روزهای سربازی مجید دارد: «با بدبختی مجید را به سربازی فرستادیم. گفتم نمی‌شود ڪه سربازی نرود. فرداڪه خواست ازدواج ڪند، حداقل سربازی رفته باشد. وقتی دید دفترچه سربازی را گرفته‌ام. گفت برای خودت گرفته‌ای! من نمی‌روم. با یڪ مصیبتی اطلاعاتش را از زبانش بیرون ڪشیدیم و فرستادیم؛ اما مجید واقعاً خوش‌شانس بود. از شانس خوبش سربازی افتاد ڪهریزڪ ڪه یڪی از آشناهایمان هم آنجا مسئول بود. مدرسه ڪم بود هرروز پادگان هم می‌رفتم. مجید ڪه نبود ڪلاً بی‌قرار می‌شدم. من حتی برای تولد مجید ڪیڪ تولد پادگان بردم. انگار نه انگار که سربازی است. آموزشی ڪه تمام شد دوباره نگران بودیم. دوباره از شانس خوبش «پرند» افتاد ڪه به خانه نزدیڪ بود. مجید هر جا می‌رفت همه‌چیز را روی سرش می‌گذاشت. مهر تائید مرخصی آنجا را گیر آورده بود یڪ ڪپی از آن برای خودش گرفته بود پدرش هرروز ڪه مجید را پادگان می‌رساند وقتی یڪ دور می‌زد وبرمی گشت خانه می‌دید ڪه پوتین‌های مجید دم خانه است شاڪی می‌شدڪه من خودم تو را رساندم پادگان تو چطور زودتر برگشتی. مجید می‌خندید و می‌گفت: خب مرخصی رد ڪردم!» 👈شهید مجید قربانخانی 💐 ⏪ ... 🌴📚🌼📚🌴