کوچشم دلی؟
ای عاشق استاد بگو یک اثرش را
از آنهمه فریاد بگو مختصرش را
دریاب که بوده ست وچه گفته ست از آن پس
فریاد بزن ناله ی مرغ سحرش را
دریاب که جمعیت کفتار مرامی
کُشتند به پای هوس خود هنرش را
کرکس صفتان تا پر پرواز بگیرند
چیدند به هر حیله ی خود بال وپرش را
تاپله ی آمال شود زود شکستند
زیر تبر منفعت خود کمرش را
آنانکه پی مُرده خوری طعمه نمودند
استادی و فرزانگی و زیب و فَرَ ش را
شک نیست که اومرد هنر بود دریغا
دادند به یغما هنر معتبرش را
حق، باطل و باطل شده حق، دوره فتنه ست
کو چشم دلی راه برد چشم سرش را؟!
باسنگ درآمیزد ودرخاک نشیند
هرکس نشناسد به درستی گهرش را
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🌴🌴💎🌹💎🌴🌴
صلی الله علیک یارسول الله
حدیث اشک
یک عالم از داغ پیمبر اشک می ریخت
هفت آسمان ازغم سراسراشک می ریخت
درواپسین ساعات دیدارش زمین داشت
از خاک خود می ریخت برسر اشک می ریخت
بی او بهشت از خاک گویی رخت می بست
از این جدایی داشت کوثر اشک می ریخت
از روضه ی تنهایی دنیا وزهرا(س)
چشم پدرمی خواند ودختراشک می ریخت
گلهای باغش داشت پرپر می شد ازغم
بادیدن گلهای پرپر اشک می ریخت
زیرفشار غصه گلزار محمد(ص)
مثل گلاب ناب قمصر اشک می ریخت
می دید در یک گوشه ی خانه حسینش
برزانوی ماتم زده سر اشک می ریخت
آه جگر هر دم کلام مجتبی بود
با دیدن اشک برادر اشک می ریخت
با اشکهای چشم زهرا وپیمبر
درگوشه ای آرام حیدر اشک می ریخت
بابا به زهرایش نظر می کرد وآرام
از ماجرای آتش ودر اشک می ریخت
می دید افتاده ست روی خاک کوچه
با چادری افتاده از سر اشک می ریخت
ام ابیها پاره ی جان پدر داشت
حالا به جای چشم مادر اشک می ریخت
خودکار دیگر از نوشتن ماند وقتی
برصفحه ی خود داشت دفتراشک می ریخت
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🌴🌴💎🍁💎🌴🌴
صلی الله علیک یا امام حسن مجتبی
یاکریم
درسینه اش غم هست وغمخواری ندارد
دردی به جان دارد پرستاری ندارد
در خانه یاری دارد اما دشمن اوست
مولای ما در خانه هم یاری ندارد
از گندم مهر کریم حق چشیده
افسوس که یک جو وفاداری ندارد
وقتی که می بیند امام افتاده حتی
انگار اصلا نیت یاری ندارد
محصور بین خارها شد این گلی که
با اینهمه گل بودنش خاری ندارد
این گل که بین اینهمه نامردمی ها
غیر از محبت هیچ رفتاری ندارد
گلخون شکفت از پیکرش با زخمه ی تیر
این پیکر بی جان که آزاری ندارد
فردا حریمی می شودگسترده، پرنور
صحنی که جز از ظلم آثاری ندارد
من خوب می دانم که با دست کریمان
کاری که افتاده است دشواری ندارد
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🌴🌴🍁🌴🌴
صلی الله علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی
کربلای مشهد
در سینه ام حال وهوای مشهد توست
تصویری از صحن وسرای مشهدتوست
آری مدار ما در این منظومه ی عشق
بامرکز گنبد طلای مشهد توست
دستم گره در پنجره فولاد خورده
وقتی غزلهایم برای مشهد توست
آقا غریبی و غریبان را پناهی
سلطانی وعالم گدای مشهدتوست
دیگر غریبی بهر او معنا ندارد
هرکس که از جان آشنای مشهد توست
عمریست ماهمسایه ی خاک بهشتیم
وقتی بهشت ما صفای مشهدتوست
با خاطرات گرم وپرشور زیارت
قلبم میان صحن های مشهد توست
دلهایمان با یادتان نقاره خانه ست
درگوش مان عمری نوای مشهد توست
هرکس برات کربلایش شد فراهم
گفته فقط حاجت روای مشهدتوست
مانند زینب حضرت معصومه باصبر
غم پرورت در ماجرای مشهد توست
چشمت به در دنبال دیدار جواد است
وقت گریز روضه های مشهد توست
در مقتلی و حضرت زهرا (س) دوباره
خونین جگر درکربلای مشهد توست
دلخسته از فصل بلا وابتلاییم
امید ما دارالشفای مشهدتوست
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🌴🌴💎🏴💎🌴🌴
شبیه حیدر...
اگر ز دور و یا در حرم برابر تان
رسیده عرض دل عاشقان به محضرتان
برای خانه ی ما عاشقان تان خورشید
طلوع می کند از مرقد منورتان
یقین که جلد به بام دگر نخواهم شد
منی که بوده دلم سالها کبوترتان
کدام عطرحرم چون حریم تان خوشبوست
تمام عطر حرمها شده معطرتان
یقین بهشت خدا را به مانشان داده است
رواقهای به حق از بهشت بهترتان
نشان جاده ی پرواز تا خداوند است
شکوه پرچم از آسمان فراترتان
به جبر خانه نشستن به جبر بر مسند
چقدر صبر نموده است مثل حیدرتان
نه زهر خوشه ی انگور، زهر این غمهاست
چنین نهاده اثر بر تمام پیکرتان
چقدر مشهدتان کربلاست درمقتل
چقدر باغم تان زینبی است خواهرتان
کنار مقتل تان لحظه های جان دادن
خداکند که نباشد نگاه مادرتان
خدا کند که نباشد پس از فراق شما
غم بزرگ اسارت برای دخترتان
ز درد ورنج اسارت جدا، خدا راشکر
نمی رود به خرابه برای او سر تان
گریز آخر این روضه جگرسوز است
جواد آمده وقت وداع آخرتان
به لطف کشورما را ز دردها برهان
نه دست لطف شما ای امام وکشورتان
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🌴🌴💎🏴💎🌴🌴
بستربیداری
جان را به کف در عرصه ایثار دارد
مردی که جانی از خدا سرشار دارد
در بستر جان در مسیر دوست دادن
خوابیده اما سینه ای بیدار دارد
بیدارتر از هرچه بیداراست حیدر
با کردگار خویشتن دیدار دارد
کی بیمی از شمشیرهای تشنه دارد
وقتی به هرحالی خدا را یار دارد
تاعاشقی چون حیدر ومعشوق حق است
این عشقبازی بارها تکرار دارد
دنبال فرصتهای ناب عشقبازی ست
تا عشق ناب خویش را اظهار دارد
حق بود و وقت فتنه همراهست باحق
در فتنه مردحق دلی هشیار دارد
حق بود ومرد اول وقت نبرد است
باهر که حقی را سر انکار دارد
نوراست وبرآیینه ی جان می نشیند
بی بهره آن آیینه که زنگار دارد
بسیارگفتند و کمی از او نگفتند
وصف علی ناگفته ها بسیار دارد
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🌴💎🍁🌹🍁💎🌴
کل🔒یدش
کرده همه ما را ز جهان خسته کلیدش🔒
یک بار به یک قفل چو ننشسته کلیدش🔒
بسیار از آن گفت ولی بهره نداده
جز ساختن مشکل پیوسته کلیدش🔒
قفلی که نشد باز ولی آنچه که دیدیم
هر قفل که وا بود کنون بسته کلیدش🔒
شیرینی در باز شدن هیچ که حالا
چون هسته ی خرما به گلو جسته کلیدش🔒
زد ضربه به فنآوری هسته ای وکرد
این صنعت ما صنعت بی هسته کلیدش🔒
در کشورمان خوب ببینید شده قفل
تاخورد به هر صنعت وهر رسته کلیدش🔒
در خلق نه در خانه ی خود نیز ندارد
یک عاشق دلداده و دلبسته کلیدش🔒
تنها به کلیدی شده این وضعیت ای وای
رو می شد اگر بهر وطن دسته کلیدش🔒
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🌴💎🍁🌹🍁💎🌴
صلی الله علیکِ یاسکینه بنت الحسین(ع)
یک عمر بود روضه ی مقتل برابرش
در کربلای زنده ی قلب مطهرش
چشمی به یاد کرب وبلا داشت اشکبار
خونین به یاد شام بلا چشم دیگرش
مثل سری که بود سر نیزه ها بلند
خون می چکید دم به دم از دیده ی ترش
با جان چشیده کرب وبلا را نفس نفس
با خون نوشته خاطره ها را به دفترش
مثل کبوتریست پر از خاطرات زخم
خون می چکد زمان نوشتن ز هر پرش
گرچه سرش به نیزه نرفته به یاد آن
هرلحظه تیر می کشد این روزها سرش
درگوش وچشم اوست به جای صدای آب
لالایی رباب و لب خشک اصغرش
یک جسم قطعه قطعه به صحرای کربلاست
اما خدا کند که نباشد برادرش
امشب دوباره شام غریبان به سینه داشت
چشمش دویده بود به دنبال خواهرش
با ضرب تازیانه که از راه می رسید
پیچیده بود درد به هر بند پیکرش
کنج خرابه بود ورقیه که باز هم
بابا رسیده بود به دیدار دخترش
آرام نقش بسته به لبهای خشک او
لبیک یا حسین نفسهای آخرش
حالا بهشت بود و حسینی که دوست داشت
آن خانه ای که جای سکینه ست ومادرش
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🌴💎🌹💎🌴
صلی الله علیک یا امام حسن عسگری
لحظه ها بی قرار می گذرد
باغمی بی شمار می گذرد
چه غریبانه روزهای امام
در میان حصار می گذرد
خنجر کینه هاست بر جانش
همه ی سامراست زندانش
روضه ی کربلا ز چشمانش
ساعتی چندبار می گذرد
آشنایی در این غریبستان
مانده در تنگنای دژخیمان
سالها می شود در این زندان
عمربراین مدار می گذرد
گرچه شرح حصار سنگین است
تلخی راه وصل شیرین است
سخت اماحدیث عشق این است
سختی روزگار می گذرد
در حصار است عاشقی مظلوم
از رسیدن به حق خود محروم
باز در ذهن این قبیله ی شوم
کینه ی ذوالفقار می گذرد
با وجود هزار جوش وخروش
نشده آفتاب عشق خموش
کوچه ها را دوباره کیسه به دوش
مردشب زنده دارمی گذرد
فهم جمعی عنود سنگ پرست
لطف او را عجیب بی بهره ست
از سر دشمنان سنگ به دست
مرددریا تبار می گذرد
شرح عشق است این زمان در صبر
زندگی می کند ولی در جبر
از دل ازدحام اینهمه ابر
وه چه خورشید وار می گذرد
بین این دشمنان سردرگم
جمع بی بهره گان از این خُم
رحمت حق، امام یازدهم
آخر از این دیار می گذرد
خسته از راه های بسته شدیم
از غم این سالهاشکسته شدیم
از زمستان عجیب خسته شدیم
زندگی بی بهار می گذرد
پیچد آخر به گوش اهل جهان
بانگ لبیک یا امام زمان
می رسد آن امام مظلومان
آخر این شام تار می گذرد
ای پناه جهانیان بازآ
ای وجودت به دهر جان بازآ
حضرت صاحب الزمان بازآ
عمری از انتظار می گذرد
ای تو زیباترین غزل مهدی
عالم آرای بی مثل مهدی
جلوه بنمای ایها المهدی
زندگی در غبار می گذرد
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🌴💎🏴🌹🏴💎🌴
شرح فراق
صلی الله علیک یا صاحب الزمان(عج)
ما را فراق حضرت دلدار می کُشد
این روزهای خسته ز تکرار می کُشد
در روزگارحسرت دیدار روی دوست
ما را هجوم اینهمه دیوار می کُشد
هردم هوای دیدن گل زنده می کُند
جان را که رنج وسرزنش خار می کُشد
هربار زنده می شوم از شوق دیدنش
این شوق رافراق دگر بار می کُشد
آه این چراغ را که به راهت گرفته ام
دست سیاهکار شب تار می کُشد
جان بی تو از زمانه چه آزار می کِشد
جانها که این زمانه از آزار می کُشد
عجل علی ظهورک یاصاحب الزمان(عج)
مارا هوای دوری ات ای یار می کُشد
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🌴💎🌹💎🌴
پدر...
همواره در این قصه نصیبش خطر است
چون وقت بلا رسیده جانش سپر است
یک عمر رسانده است ما را به ثمر
هنگام ثمر که می رسد بی ثمر است
تنها خبری که هست با او ماییم
گاهی شده حتی زخودش بی خبر است
آن چیز که ما زندگی اش می نامیم
همواره برای یک پدر دردسر است
هر دردسری به جان خریده ست پدر
هرتلخی روزگار نزدش، شکر است
آرامش زندگیست مادر اما
سرمایه ی استوار بودن پدر است
چون کوه همیشه سبز لبخند زده
همواره شرار غصه اش بر جگر است
از دامن زن مرد به معراج رود
مردانه به معراج رسیدن هنر است
بر صورت او نظاره کن می دانی؟
از کعبه ی ثواب دیدنش بیشتر است
جوری که از او گفته خدا شک کردم
انگار که فرموده؛ پدر را بِپَرست
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🌴💎❄️🌹❄️💎🌴
حضرت بهار
سبزه ها را گره زدیم اما
گرهی وا نشد ز کار جهان
بی تو اصلا بهار یعنی چه؟
تو بیا حضرت بهار جهان
تو بیا گل کند تمام حیات
پرشود در جهان ما برکات
بفرستیم دم به دم صلوات
تو بیا نازنین نگار جهان
غصه در جان ماست آقاجان
دوره ی درد هاست آقاجان
مثل فصل بلاست آقاجان
بی حضور تو روزگار جهان
در پی ات اشکهای جاری ماست
دوره چشم انتظاری ماست
زندگی فصل بیقراری ماست
کی میایی ز ره قرار جهان
بی کس و دلشکسته ایم آقا
در هوایت نشسته ایم آقا
دل به مهر تو بسته ایم آقا
سحرِ شامهای تار جهان
از بلا صبرمان سر آمده است
اشکهامان به دفتر آمده است
زیر این غصه ها درآمده است
بی تو این روزها دمار جهان
رنجهامان که رد شده ز عدد
شده این روزگار حبس ابد
توبیاتا که باز سکه شود
بانگاه تو کار وبار جهان
زندگی بی تو مرگ کم کم ماست
شادی و شورآن فقط غم ماست
العجل نغمه ی دمادم ماست
زانکه با توست اعتبار جهان
ای پناه جهانیان بازآ
به جهان ده دوباره جان بازآ
حضرت صاحب الزمان بازآ
تاشود نور تو نثارجهان
ای برای جهان ما فرجام
بی تو در غصه است این ایام
می چکد وقت ندبه ها آرام
اشک چشم امیدوار جهان
غم ما را نظاره کن آقا
غصه ها را تو چاره کن آقا
با نگاهی اشاره کن آقا
پُرِهستی شود دوباره جهان
می رسی جمعه ای به خوش عهدی
گل کند نغمه ی اناالمهدی
می شود با نگات ختم به خیر
شرح یک عمر انتظار جهان
اللهم عجل لولیک الفرج
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🌴💎🌹💎🌴