کبوترانه دلم در هوای رستن بود
ولیکن از تو چه پنهان
تنم زمینگیر ست
#ر_عمران
دوستی فلسفه ی ساده برگی و گلی ست
این همه مصطلحات آمد و جایش دل شد
#ر_عمران
شرافتش بس اگر یاد بوتراب کنند
به نام ابن ابی طالبش خطاب کنند
کتابهاست نوشتند از کراماتش
نشد که وصف خصالش به یک کتاب کنند
پدر نداشت پیمبر پدر برایش بود
مباد آنکه یتیمی ورا حساب کنند
شبیه کووه و پشت و پناه پیغمبر...
چگونه می شود او را به یک نقاب کنند
زبان به کام و قلم در کفم نمی گنجند
بگو چگونه چنین مدح آفتاب کنند
بدون شرح... اگر بر مقامش آگاهی
که هیچ ؛ اگر نه عزیزم! تو را جواب کنند
کسی که حمزه به پایش غلام دربار ست
#ر_عمران
آنانکه بی قرار تو بودند... رفته اند
ما که نداشتیم دلی بی قرار هم
#ر_عمران
چشمان خود به بارگهت تا که دوختم
از بی لیاقتی خودم باز سوختم
#ر_عمران
🔶🔹🌴🌹💎🌹🌴🔹🔶
🔷🔸🌴🌹💎💎💎🌹🌴🔸🔷
کسی هست بیدار باشد کسی هست
چو قلبم گرفتار باشد کسی هست
بخواهد که تنهایی ام را بکاهد
که شمع شب تار باشد کسی هست
زمستان بی برگ و بارم برایم
چو تلمیح اشعار باشد کسی هست
گل از عطر ابیاتش آشوب گردد
که چون عطر عطار باشد کسی هست
کسی هست از عشق از ماجرای
دل من خبردار باشد کسی هست
برایش بگویم برایش بخوانم
کسی هست بیدار باشد کسی هست
بداهه سرودم ندیدم کسی را
که حالش چو من زار باشد کسی هست
#ر_عمران
🔷🔸🌴🌹💎💎💎🌹🌴🔸🔷
کودکی هایم خیالی ساده بود
قصه ای دور اجاقی ساده بود
خانه ی ما در محلی دور بود
انتهای کوچه ای ناجور بود
خانه ای با سیصد و اندی زمین
دو اتاق و آشپزخانه .... همین
سیزده اصل درخت پرتقال
چند تا خواهر برادر... قیل و قال
مسجدی و نانوایی دکه ای
آیدین ها در ازای سکه ای
چند باری گم شدم تا مدرسه
چند باری رفته ام تا مخمسه
نمره هایم را نگو ... هر روز بیست
بیست تر از من نبود و نیست نیست
در کلاس هفتمم عالی ستم
وزن تا ۶۰ ست کمتر نیستم
شیطنت هایم که مرد افکن بود
رستمی بشنیده ای چون من بوَد
این دو سال قبل بود آبی که جوش
ریخت بر پای من و من در خروش
جای آن تا حال در پای من ست
چون مدالی که به روی گردن ست
نفت را با دبّه ها پر میکنیم
نان جیب خویش آجر می کنیم
در زمستانی .. چه گویم برف خیز
سرد وسرد و باز سرد و سرد نیز
عکسهایش هست .. برفش برف هست
در میان حالِ ما یه ظرف هست
سقف هم این بار نازی می کند
با نداری عشق بازی میکند
چشم بد دور آه از من دور نیست
غم برایم وصله ای ناجور نیست
آسمانم آبی و گاهی ترست
گاه با در گاه بی در پیکرست
شانه ها بر سر سرآمد گشته اند
مویم اما پنبه هایی رشته اند
دون کیشوت را خوانده ای؟
من خوانده ام
مثل او هم خسته هم جا مانده ام
بینوا این "بینوایان" داغ شد
حیف اوراقش ز من اوراق شد
"خاطرات خانه ی اموات"ی ام
#ر_عمران
🔷🔸🌴🌹💎🌹🌴🔸🔷
188.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حال ما حال غریبی ست ... تو را می خواهد
چو کویری که به پهنای خودش جیحون را....
#ر_عمران
💙🌴🌹💎🌹🌴💙