eitaa logo
رِسانہ‌محـــــــله‌نوٓر
328 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️شخصی وصیت کرد رابااودفن کنندو...... ❤️ثواب نشرباهزاران صلوات تقدیم به آقا ابوفاضل وبه نیت ظهورحضرت ولیعصر« سلام الله وصلواته علیهما به عدد علمه » https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ ثواب‌ را در کیسه سوراخ نریز ... 🎥 آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) ✨__=صَــــدَقِہ جاریِہ https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺فرمانده گمنام صنعت موشکی که بود؟ از شنیدنش تعجب می‌کنید ـــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/Noorkariz
💠 وظیفه کسی که در اصل یا مقدار روزه قضای خود شک دارد 💬 کسی که نمی‌داند روزة قضا بر عهده دارد یا نه، اگر به نیت ‌آنچه که وظیفة اوست (اعم از روزة قضا و مستحبی)، روزه بگیرد و در واقع روزة قضا بر عهده‌اش باشد، به عنوان روزة قضا حساب می‌شود. 🔹 کسی که روزۀ قضا به ذمه دارد و نمی داند با وجود داشتن روزة قضا، روزة مستحبی صحیح نیست، اگر به نیت استحباب، روزه بگیرد، روزه اش باطل است و به جای روزة قضا هم حساب نمی‌شود. 📚آیت الله خامنه ای https://eitaa.com/Noorkariz
♦️زمان تعطیلی مدارس اعلام شد/ پیک نوروزی نداریم معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش درباره زمان تعطیلی مدارس: 🔹مدارس کشور تا ۲۸ اسفند به فعالیت خود ادامه می دهند. 🔹معلمان باید تا ۲۸ اسفند در مدارس حضور داشته باشند . 🔹امسال مانند سال‌های گذشته پیک نوروزی نداریم. https://eitaa.com/Noorkariz
♦️شناورشدن ساعات کاری کارکنان اداره‌ها در ماه رمضان سخنگوی دولت: 🔹با توجه به آغاز ماه مبارک رمضان و با تصویب هیئت وزیران، از روز سه‌شنبه (۲۲ اسفند) ساعت آغاز به کار ادارات در تمامی استان‌ها، به استثنای واحدهای عملیاتی خدمت‌رسان، آموزشی و بهداشت به صورت شناور، از ساعت ۷:۰۰ الی ۹:۰۰ است. 🔹ساعت شروع به کار در روزهای بعد از شب‌های قدر، ساعت ۹:۰۰ صبح و پایان آن مطابق با قوانین و مقررات مربوط است. https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۰ 🎬: سوار هواپیما شدیم به مقصد ایران_تهران,داخل هواپیما بچه ها مدام حرف از حاج قاسم میزدند,انگار مطمین بودند که دست عباس ,برادرشان بامعجزه ی دستان حاج قاسم در دستشان قرارمیگیرد,حسن وحسین مدام از شکل وشمایل حاج قاسم میپرسیدندومن عکس سردار را که مثل گنجی گرانبها داخل گوشیم نگهداری میکردم را نشان آنها دادم,یکدفعه حسن وحسین با دیدن عکس باهم گفتند:من هم ازاین لباسها میخوام.... علی به هردوشان چشمکی زد وگفت:ای به چشم...سربازان کوچک امام زمان...ازاین لباسهاهم براتون میخرم. قرارشد به محض رسیدن به ایران به سمت قم حرکت کنیم,چون من خیلی دوست داشتم انجا زندگی کنم ,اخه تجربه ی چندسال زندگی دربین یهودیهای صهیون وترسی که یهودیا از ایران خصوصا مردم شهرقم داشتند باعث میشد که من برای زندگی درقم ترغیب بشوم. علی جوری برنامه ریزی کرده بود که ما درقم مشکلی نداشته باشیم ویک خانه قدیمی و ساخته شده به سبک ایرانی اسلامی,برایمان فراهم کرد وحتی برای همه مان شناسنامه ایرانی هم گرفت ونام خانوادگی مارا گذاشت ,نجفی, اخه ما ساکن نجف بودیم دیگه.... یک هفته ای طول کشید تا درخانه جدیدمان مستقر شدیم,هرشب تا صبح خواب به چشمام نمیامد وتا چشم روی هم میگذاشتم,مدام صدای کودکی درتاریکی رامیشنیدم که من را صدا میزد ومیگفت:مامان.... یک روز دم دمهای عصر علی با دودست لباس پسرانه که شبیهه لباسهای مدافعان حرم ایرانی ,مثل لباسهای سردار سلیمانی به خانه امد,حسن وحسین باشوقی فراوان لباسها رابرتن کردند ویک دفعه زینب زد زیرگریه وباز بهانه ی عباس راگرفت,ناخوداگاه این گریه ,بغض همه مان راشکست,زهرا زینب رابه بغل میفشرد ودلداریش میداد که علی گفت: گریه نکنید بچه ها,یه خبرخوب دارم براتون,قرارشده همه مان باهم بریم پیش حاج قاسم و... با هیاهوی بچه ها ،علی نتوانست بقیه ی حرفش رابزند,برای بچه ها طوری جا افتاده بود که رفتن پیش حاج قاسم,مساوی است با پیدا شدن عباس... بچه ها توحال خودشان بودند,روکردم به علی وگفتم:راست راستی میریم پیش حاج قاسم؟!! دارد... 🖊به قلم.....ط_حسینی 💦🌧💦🌧💦🌧 https://eitaa.com/Noorkariz
🎬: علی با لبخندی برلباش گفت:اره دیگه,هماهنگی کردم قرارشده هفته اینده,یه روز بهمون خبر بدهند,تا بریم خدمت سردار,اخه الان سردار سوریه است وبعدشم عراق میرود وقراره بعداز اینکه از ماموریتش برگشت ,هماهنگی کنن وما بریم از نزدیک ببینیمش... دل توی دلم نبود ,تا به این فکر میکردم که قراره با چه انسان وارسته ای دیدارکنم,هول و ولا برم میداشت وگاهی دلشوره عجیبی به تنم مینشست... نمیدونستم این دلشوره برای چی هست؟اما بود... بچه ها هم ازشوق دیدار حاجی لبریز بودند,اخه خیلی وقتا من داستان دلاورمردیهای حاج قاسم و سربازانش را لالایی درگوششان میخواندم,برام مهم نبود که من عربم واوعجم ,برام مهم بودکه اوهم پهلوانیست مثل حضرت عباس ع,دلاورمردیست که به داد ناله ی مظلومان دنیا میرسد وبرایش مهم نیست این ناله از عراق باشد,یمن باشدسوریه باشد لبنان باشد و...او درخدمت به مظلومان پیش قدم بود وچشم امید تمام شیعیان زجرکشیده ی دنیا بود ,او علمداری ست که تن تمام یهودیان صهیونیست رامیلرزاند ..... کاش وای کاش این هفته به ساعتی مبدل میشد ودیدار نزدیک میگشت...... سحرگاه جمعه بود ,برای خواندن نماز اهسته,از جا بلند شدم,علی دررختخواب نبود,دیگه به این رفتنهای گاه وبیگاه وبی موقع علی عادت کرده بودم وهروقت اعتراض میکردم میگفت,یک سرباز امام زمان,روز وشبش یکیست وهمیشه باید اماده خدمت ودرحال خدمت باشد. زهرا رابیدار کردم وباهم نمازخواندیم. خوابم نمیبرد,دعای ندبه را برداشتم ومشغول خواندن شدم...دعا را که تمام کردم,دوباره دلشوره ای خوره وار به جانم افتاد. گوشی رابرداشتم وبه علی زنگ زدم,مشترک مورد نظر خاموش میباشد.... دلشوره ام بیشترشد...یعنی چی؟؟امکان نداره علی گوشیش خاموش باشه....اصلا اینموقع صبح کجا رفته؟؟ خداااا.... دارد ... 🖊به قلم.....ط_حسینی 💦🌧💦🌧💦🌧 https://eitaa.com/Noorkariz