- دلم یه دختر می خواد که صدام کنه بابا، منم بگم جونِ بابا.. نفسِ بابا
بغض به گلویم آویزان شده.
چشم می بندم.
حامد اما هنوز اینجاست.
- می دونم عزیزم ولی موقعیتش رو نداریم الان. من دارم درس می خونم می رم دانشگاه. می فهمی چی می گم؟
حامد اما از یک حسرت بزرگ حرف می زند.
از یک حسرت مشترک.
نفسم ذره ذره بالا می آید.
جایی وسط سینه ام می سوزد انگار
از لای در سرک می کشم.
به آشپزخانه می روم.
آبِ کتری جوش آمده و چای دم می کنم.
بیرون می آیم و روی بچه ها را می پوشانم.
صدای الهه می آید.
کمی بیشتر از حد معمول بالا می رود.
یک لحظه پایم سست می شود.
- نه مامان... نه. این دفعه دیگه نه
زری خانم آهسته حرف می زند.
با این حال صدایش را می شنوم.
- خبه خبه.. معلوم هست چی داری می گی!
#پارت_64
نام رمان :#به_تو_عاشقانه_باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz
- داداش بهم گفت به حرفش گوش نکردی. یه زن بیوه رو برداشتی آوردی اینجا که چی مثلاً! که اول از همه کِس و کار خودمون پشتمون حرف بزنن و..
زری وسط حرفش می نشیند.
- غلط می کنن. به اونا چه! خونه ی خودمه اختیارش و دارم. خیلی ادعادشون می شه می خواست وقتی حاج صادق عذر این بچه رو خواست یکی شون دستش و می گرفت .
حالام هر کی حرف زد خودم جوابش و می دم. خوب شد.. راضی شدی!؟
به آنی نکشیده رنگ عوض می کند انگار.
لحنش ملایم تر است.
- مامان جان اون دختر بیوه س. بیوه ی حامد، پسر حاج صادق. شما که حاجی رو بهتر از من می شناسی. بعدِ این همه سال هنوز منتظر یه فرصته تا زهرش رو بریزه
ابروهایم بالا می پرد.
انگار یک راز مگو هست این وسط.
- هر چی بود مالِ گذشته س. گذشته رو که هم نمی زنن مادر.
بعدشم اون دختر به من پناه آورده. تا هر وقت بخواد اینجا می مونه. حالا می خواد زن حامد باشه یا هر کی دیگه
#پارت_65
نام رمان :#به_تو_عاشقانه_باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz
- زنِ حامد نه، بیوه ی حامد
حرفش را با تاکید می زند.
برای یک لحظه یخ می کنم.
اشک هایم سرازیر می شود.
لبم را به دندان می گیرم و هق هقم را ساکت می کنم.
جوری از بیوه بودنم حرف می زند انگار می ترسد از منی که هنوز با خاطرات حامد نفس می کشم.
- باشه مامان جان هر چی شما بگید نه نمی گم. ولی می گم حواستون باشه بعداً پشیمون نشی
پاهای لرزان را روی زمین می کشم، به زحمت.
نمی دانم کجای قلبم آتش گرفته و می سوزد.
در را می بندم و روی زمین آوار می شوم.
زانوهای تا کرده ام را بغل می گیرم.
چشم می بندم و آه می کشم.
- می بینی حامد! می بینی به چه روزی افتادم. داری می بینی.. نه؟
این سکوت لعنتی حالم را بدتر می کند.
صدایش نمی آید.
خاموش شده.. تا ابد.
#پارت_66
نام رمان :#به_تو_عاشقانه_باختم
📍 کپی با ذکر صلوات برای ظهور و نام نویسنده
https://eitaa.com/Noorkariz
رِسانہمحـــــــلهنوٓر
❇️ شعارهای جهانی، فطری، درخشان و همیشهزندهی انقلاب اسلامی 🔸برای همهچیز میتوان طول عمر مفید و تار
دفاع ابدی از نظریهی نظام انقلابی
❇️ انقلاب اسلامی همچون پدیدهای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آمادهی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست.
💢 به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بیعمل میشمارد، امّا به هیچ بهانهای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد.
✅ انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّهی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.
✅🌷✅🌷✅🌷
#قسمت_چهارم
#بیانیه_گام_دوم_انقلاب
https://eitaa.com/Noorkariz
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
در چین باستان شاهزاده جوانی
تصمیم گرفت با تکهای عاج گران قیمت
چوب غذاخوری بسازد
پادشاه که مردی عاقل و فرزانه بود
به پسرش گفت: بهتر است این کار را نکنی
چون این چوبهای تجملی موجب زیان توست!
شاهزاده جوان دستپاچه شد
نمیدانست حرف پدرش جدی است
یا دارد او را مسخره میکند!
اما پدر در ادامه سخنانش گفت:
وقتی چوب غذاخوری از عاج گران قیمت
داشته باشی گمان میکنی که آنها به
ظرفهای گلی میز غذایمان نمیآیند
پس به فنجانها و کاسههایی از سنگ یشم
نیازمند میشوی در آن صورت خوب نیست
غذاهایی ساده را در کاسههایی یشمی با
چوب غذاخوری ساخته شده از عاج بخوری
آن وقت به سراغ غذاهای گران قیمت
و اشرافی میروی
کسی که به غذاهای اشرافی و گران قیمت
عادت میکند حاضر نمیشود لباسهای ساده
بپوشد و در خانهای بی زر و زیور زندگی کند
پس لباسهای ابریشمی میپوشی
و میخواهی قصری باشکوه داشته باشی
به این ترتیب به تمامی دارایی سلطنتی
نیاز پیدا میکنی و خواسته هایت
بی پایان میشود
در این حال زندگی تجملی و هزینههایت
بیحد و اندازه میشود و دیگر از این
گرفتاری خلاصی نداری
نتیجه این امر فقر و بدبختی و گسترش
ویرانی و غم و اندوه در قلمرو سلطنت ما
و سرانجام تباهی سرزمین خواهد بود
چوب غذاخوری گران قیمت تو
تَرَک باریکی بر در و دیوار خانهای است
که سرانجام ویرانی ساختمان را در پی دارد
شاهزاده جوان با شنیدن این سخنان
خواستهاش را فراموش کرد
سالها بعد که او به پادشاهی رسید
در میان همه به خردمندی و فرزانگی
شهرت یافت
حکایت نقل شده از فیلسوف چینی
«هان فه»
✍ نتیجه گیری
یک خواسته، خواسته دیگری را در پی
خود دارد و هر خواسته برآورده شدهای
غالباً خواستههای بزرگتر را به دنبال دارد
ما در جامعهای وسوسه کننده
و اغواگر زندگی میکنیم
در چنین جوامعی هدف رسانهها و تبلیغات
هميشه القای خواستههای تازه و البته اغلب
اوقات غیر ضروری و دستیابی به آنهاست
بیائیم خودمان را از این دور خارج کنیم
https://eitaa.com/Noorkariz
خدایا خلوت لحظههايم را
با ياد تو پر میکنم
و اميدوارم به لطف خداوندی ات
باشد که به دوستان و عزیزانم
در این شب زیبا
نظری از مهر داشته باشی
ای مهربانترین مهربانان
آنچه خداوند میدهد پایانی ندارد
و آنچه آدمی میدهد دوامی ندارد
زندگیتون پر از دادههای خداوند
شبتـ🌙ـون پر امید
و سرشار از آرامش الهی🌟
https://eitaa.com/Noorkariz
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام علیکم صباح الخیر روز جمعه تان مبارک با شروع ذکر صد صلوات بر محمد و آل محمد بخیرو شادی باشد وخداوند عاقبت ما و خانواده مان راختم بخیر گرداند قلبت را منورکن بنور قرآن با صلوات بر محمد وال محمد
https://eitaa.com/Noorkariz
#تلنگـــر
⛔️ نگذاریم
کمبود وقت
دوری مسیرها
و مشغله های فراوان
باعث دور شدنمان از افراد فامیل شود
حتی شده به اندازهی یک چای خوردن
برای یکدیگر وقت بگذاریم
همین دیدارهای کوتاه
موجب به وجود آمدن
احساسات مثبت عمیق و متقابل خواهد شد
🖊 در حدیث آمده است:
«صلوا ارحامكم ولو بالسلام»
با خویشاوندان پیوند برقرار كنید
هر چند با سلام گفتن
آدینه تون پر از شادی و آرامش
https://eitaa.com/Noorkariz