🖤﷽🖤
🥀عاقبت زین دار فانی پر کشیدم یا حسین
🥀مهر تو عشق علی در سینه دارم یا حسین
🥀چون در این وادی غریبم جان زهرا مادرت
🥀هر شب جمعه گذر کن بر مزارم یا حسین
🖤به پاس گرامیداشت خدمات و زحمات مداحان اهل بیت حاج علی و کربلایی عزیزالله قاسمی مراسمی یادبودی جمعه 4 اسفند1402 از ساعت 8:30 الی 10:30 صبح در حسینیه اعظم شهر کهریزسنگ برگزار می گردد.
🔰حضور همشهریان قدرشناس باعث شادی روح این ذاکرین اهل بیت و تسلی خاطر بازماندگان خواهد بود.
🖤به همراه پخش کلیپ های ماندگار از مرحومین.
••✦•┈┈┈••❅✾❅••┈┈┈•✦••
🔹کانال حسینیه اعظم شهر کهریزسنگ
🆔https://eitaa.com/hosainie_Azam_kahrizsang
هدایت شده از رِسانہمحـــــــلهنوٓر
شیرینی عیدت رو خودت بپز!😍
دوره آموزشی شیرینی های مدرن ویژه نوروز ۱۴۰۳
این دوره شامل موارد زیر است:
✅شیرینی ارده و خرما
✅ شیرینی دهان باز مارمالادی
✅ شیرینی چیز رول دارچینی
✅ شیرینی زنجبیلی
✅کوکی برنجی
✅همراه با جزوه کامل و نکات کلیدی هر شیرینی که داخل جزوه ذکر شده🥰
🎁آموزش رایگان شیرینی بادام درختی
"توی این دوره با تمام نکاتی که توی پخت شیرینی بهش نیاز داری آشنا میشی😍"
یه مارمالاد فوق خوشمزه و عالی هم قراره یاد بگیری تو این کلاس😋🍯
مربی این دوره:خانم براتی
🛑هزینه این دوره:📣📣📣📣📣
فقط وفقط ۳۵٠ هزار تومان
در طی ۲جلسه
تعداد ثبت نام محدود هست. پس هرچه سریع تر با شماره زیر تماس بگیر و ثبت نامت رو قطعی کن.
٠۹٠۱۴۲۷۲۲۷۸
یا به این آیدی پیام بدید
@Yamahdi_adrecnii
تاریخ برگزاری: ۸ و ۱٠ اسفند ماه
پایگاه نور
https://eitaa.com/Noorkariz
13.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باسلام و عرض ادب واحترام.
از محضر دوستان و محبین اهلبیت علیهم السلام تقاضای عاجزانه و ملتمسانه میشود که چند مرتبه این کلیپ را ببینید و برای هرکس که میشناسید از قوم و خویش و دوست آشنا گرفته تا افرادی که به هر جهتی نام اونها را در دفترچه تلفنتان دارید ارسال کنید و همین متن را هم کپی کرده و بفرستید.
ان شاء الله امید است فردای ظهور شرمنده امام زمان علیه السلام نشویم.
کانال رسمی سردار شهید مهدی زینالدین
#فرمانده_قلب_ها
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
سلام علیکم وقت شما بخیر
ببخشید با اشخاصی که رای نمیدن صحبت میکنیم فقط فقط دغدغه شون و گیرشون رو مسئله اقتصاده که الان جوان ما کار نداره پول نداره ازدواج کنه و ...دشمن از طریق اقتصاد میخواد مقبولیت نظامرو کم کنه
هرچقدر هم درباره دستاوردهای کشور صحبتمیکنیم اصلا قانع نمیشن
همش میگن دروغه
درمورد بحث اقتصاد چطوربا مثال و ادبیات ساده باهاشون صحبت کنیم ؟
متشکرم
جواب کوتاه و مفید در فایل صوتی زیر👇👇👇
3.71M
🔸 دو نکته مهم 👇
1⃣ امام خمینی فرمودند هر موقع دشمنان شما به یک شخص یا نهاد یا جریانی حمله کردند بدانید او حق است
🔸 الان تمام دشمنان علیه انتخابات ایران بسیج شده اند پس انتخابات ما حق است و باید رای بدهیم
2⃣ هیچکس نمیتواند بگوید رای نمیدهم
همه رای میدهند
🔸 رای به جمهوری اسلامی و شرکت در انتخابات
🔸 و رای به دشمنان جمهوری اسلامی...
♦️ هرکس در انتخابات شرکت نکند قطعا به نفع دشمنان نظام اسلامی رای داده
🔹 قطعا مشکلات اقتصادی و...نباید عاملی شود که ما با رای ندادنمان
به دشمنان رای دهیم
🔸 قطعا باید پاسخگوی خون شهدا باشیم
▪️خداوند شما را اجر صابرین دهد که حضرتش فرمود :
"و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون"
وفات حاج محمد علی قربانی را از صمیم قلب به شما و خانواده آن مرحوم تسلیت گفته و برای بازماندگان صبر جمیل و برای آن مرحوم علو درجات الهی را آرزومندم. روحشان شاد🖤
🏴|https://eitaa.com/Noorkariz
🌙 زمین سراسر، زمان سراسر، جهان سراسر علیّ اکبر
به قلب لشکر بزن که آمد علیّ دیگر، علیّ اکبر
بلند بالا، بلند همّت، بلند اختر، بلند رتبت
چه ماه سیما، چه ماه طلعت، چه ماه منظر علیّ اکبر...
🎊ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام مبارک باد 🎊
https://eitaa.com/Noorkariz
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔸درمان سرفه های سرماخوردگی 💚🍎
بفرست برای اونی که زیاد سرما میخوره🤌
❌ناشتا مصرف کنی مثل اب رو اتیشه و سرفه هات کاملاااا خوب میشن😍🌿
https://eitaa.com/Noorkariz
🦋ای در دام🕷
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۷۳🎬
نزدیک اردوگاه رسیدیم..
ناریه:یا الله...اینجا چه خبره؟!چرا نگهبانها اینقدزیاد شدن؟
با دیدن ورودی اردوگاه وتعداد داعشیها,قلبم به شدت میتپید واگر کسی میتونست روبنده ام را بالا بزنه وچهره ام راببینه میفهمید که کار کارخودمن است,اهسته نگاهی به عقب وبه فیصل وعمادکردم,میترسیدم که فیصل حرفی بزنه وکارها خراب بشه اما وقتی دیدم,فیصل درحال چرت زدنه خیالم راحت شد.
میخواستیم داخل اردوگاه بشیم که یکی ازداعشیا امدجلو,ناریه روبنده اش را داد بالا وگفت:سلام برادر چه خبره؟
داعشی:سلام ام فیصل...شما کی از اردوگاه خارج شدید؟
ام فیصل:من ظهر بعدازنهار رفتم,الانم ازجشن میام,طوری شده؟؟
داعشی:آهان پس شما درجریان نیستید,عصر سه تا اسیررافضی را اوردند وقراربود فردا قربانیشون کنیم که امشب فرارکردند.
ناریه:عجبببب ,خیالتون راحت حتما داخل اردوگاه هستند ,بااینهمه نگهبانی که اطراف اردوگاه هست,محاله توانسته باشند,خارج بشن...
داعشی:خودمان هم همین را حدس میزنیم,مجاهدان دارن همه جا رامیگردندوراه راباز کرد تا ما داخل برویم.
خداراشکر کردم که ناریه نگفت که ما غروب باماشینش رفتیم وگرنه شاید به من مشکوک میشدند...
نفس راحتی کشیدم که از دست اینا جستم اما نمیدانستم ،من در چنگ عقربی کشنده وماری خوش خط وخال هستم وخودم خبرندارم...
#ادامه دارد....
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/Noorkariz
پروانه ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت ۷۴ 🎬
وارد کانکس شدیم سریع رفتم طرف تشکها تا خودم پهنشون کنم وناریه از نبودن اسلحه ,باخبرنشه...
ناریه مشکوکانه نگاهم کرد وگفت:میخواستیم یه قهوه درست کنیم وبخوریم,کلی حرف دارم برات بزنم.
من:بچه ها خوابشونه,بخوابند ,من وتوتاصبح بیدارمیمونیم😊
بچه ها خیلی زود خوابیدند ومنم قهوه به دست امدم کنار ناریه که دوباره توفکربود,قهوه را گرفتم طرفش که گفت:سلما,یه سوال ازت میپرسم دوست دارم راستش رابگی,برام خیلی مهمه خیلی...اصلا هم نترس ,من نه جاسوسم که میزان ارادتت به داعش راگزارش کنم ونه اینکه اگه بفهمم از داعش نفرت داری,بخوام کلکت رابکنم ,من فقط میخوام واقعیت رابگی...
بانگرانی گفتم:بپرس جواب میدم..
ناریه:توبه دولت اسلامی اعتقاد داری؟؟بهشون وفاداری یا از سرناچاری یاترس و.. بهشون معتقدی؟؟
با خودم فکر کردم احتمالا ناریه برام فیلم بازی کرده که ازفرار اسیرا خبرنداره,الانم بهش گفتن که به من مشکوکن واین میخوادبااین سوال از زیرزبونم یه چیزایی بکشه بیرون بنابراین مصلحت دیدم و خیلی مطمین گفتم:ببین ناریه جان ،شوهر من از شهدای دولت هست گرچه من مثل شما در دولت اسلامی فعال نبودم اما ادامه دهنده راه ابوعماد هستم ودوست دارم مثل شما ترقی کنم وخدمت بنمایم...
ناریه متفکرانه سرش راتکان دادوگفت:که اینطور....منم تورا مثل خودم میکنم،اصلا یه ام فیصل دیگه....به زودی......
ازاین حرفش احساس بدی بهم دست داد ویک حس ناشناخته بهم میگفت همین الان ازناریه دور بشم.
ناریه:بزار بقیه ی سرگذشتم رابرات بگم ,حاضری؟
من:بله.. بله...البته.
ناریه:تااونجا گفتم که عدنان باحمله ی انتحاری خودش راکشت ,فرداصبحش پدرم به من زنگ زد وگفت که ابوعدنان کلی خط ونشان کشیده وگفته تاخون ناریه رانریزد ارام نمینشیند,چون پیوستنش به داعش رااز چشم تومیدانند وازاین بدتر فکرمیکنند که توترغیبش کردی تا کمربند انفجاری به خودش ببندد.....پدرم خیلی سفارش کرد که مراقب خودم باشم وهشدار داد که احتمال قوی ابوعدنان افرادی را میفرستد تا من رابکشند.
درست ازوقت مردن عدنان انگار ارامش من هم مرد مدام میترسیدم که کسی تعقیبم کند واینقدرهول هراس داشتم که حتی ازسایه ی خودم هم میترسیدم تااینکه...
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/Noorkariz
🦋ای دردام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۷۵🎬
تااینکه یک روز ازماموریت امربه معروف برمیگشتم ،به من حمله شد منتها,حمله شان نافرجام بود وتیرازبغل گوشم رد شد ومجاهدینی که همراهم بودند ,سریع ازمهلکه دورم کردند واین اتفاق همزمان با ورود داعش به عراق برام افتاد،من ازترس اینکه دوباره مورد حمله قراربگیرم,مجبورشدم تقاضای انتقال ازسوریه به عراق بدهم,فکرمیکردم که دراینجا درامنیت هستم ولی متوجه شدم ابوعدنان تا جسم بی جان من رانبینه وخون من رانریزه آرام نمینشینه.من همه ی اینها را ازچشم داعش میدونم,لعنت به دولت اسلامی عراق وشام,لعنت به مولویهای داعشی,لعنت به من که چشم بسته خودم راانداختم داخل اتش....اهی کشید وگفت:بهترین راه رفتن ازاین مهلکه است,ترک این دولت خبیث است,دیگه طاقت ندارم....
چندوقت پیش مدارک جعلی برای خودم وفیصل جورکردم،اینقدر پول از دولت اسلامی به جیب زدم وخون بهای عدنان هم روش که تااخرعمر خودم وفیصل راحت میتونیم زندگی کنیم.
چندروز پیش بهم خبردادند که یک هلیکوپتربزرگ برای جابه جای افراد، قراره از موصل به سمت ترکیه پرواز کند واینقدر این درو ان در زدم تا یه جاهم برای من فیصل بازکنند وما باگذرنامه ومدارک جعلی ونام مستعارازاینجا فرارمیکنیم وارزوی کشتن خودم رابردل ابوعدنان میگذارم وبا دستش زد روی شانه ام وگفت:سلما جان گفتم مهمونتم،فردا شب این موقع من اینجا نیستم ,طوری برنامه ریختم که.....هیچی بماند...
ذهنم درگیرشد,اگر ناریه برود من چکارکنم؟قول داده بود برام مدارک شناسایی جورکند,کاش باطارق رفته بودم فوقش کشته میشدم امااینجا......
ناریه:چیه سلما,رفتی توفکر؟ناراحت شدی که من میرم؟
من:اره خیلی,اخه من تنها چکارکنم؟؟
ناریه خنده ای بلندکردوگفت:فکر توهم کردم،فردا قبل از رفتن مدارک تووعماد را توبغلت میزارم ,اول تورا راهی میکنم وبعدخودم میرم..
باخودم فکرکردم,من را راهی میکنه؟؟!!اخه کجا؟؟منظورش چیه؟؟؟
ناریه بلند شد وگفت:برو بخواب من هم میرم ببینم اسرای فراری را گرفتند یانه؟
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/Noorkariz