😈دام شیطانی😈
#قسمت ۲۰ 🎬
ازهمون اول واقعه که اتیش توچشمهای سلمانی دیدم تا اخرش, بیرون امدن جن از بدنم و...موبه مو نوشتم ودادم به اقای موسوی.
اقای موسوی برگه راگرفت وشروع به خواندن کرد,گاهی لبخندی رولبش مینشست وگاهی سرش راتکان میداد.درهمین هنگام دست سیاه وپشمالوی اون شیطان ,پرده راکنارمیزد اما من بدترازاین دیده بودم دیگه نمیترسیدم.
بالاخره مطالعه ی اقای موسوی تمام شد,سرش رابلند کردوگفت :باخواندن ونحوه ی اشناییت باسلمانی میتونم بگم ,این اشنایی اتفاقی نبوده واونها با برنامه ریزی پیش میرفتند ویکی ازمسترهای قدرتمندشون رافرستادندجلو تا توراجذب وآلوده کنند ,حتما چیزی درون شما هست که برای اونا باارزشه,اما چون روح شما پاک بوده درجلسه ی اول شیطانی بودن سلمانی راحس میکنی ,اما فی الواقع دست خودت نبوده ولی میتونستی ارتباط نگیری,تو اتصال دوم روح جن توسط دوتا مسترشون وارد بدن تومیشه .
مطمین باش اونا به ذهنشون خطور هم.نمیتونه بکنه که شمابتونی روح جن راازبدنت خارج کنی,تجربه نشون داده کسی که توسط اجنه تسخیرمیشه,عاقبتش جنون هست,اما روح شما بسیارقوی وحتما پاک ومعصوم بوده وصدالبته امدادغیبی به شما رسیده که توانستید جن راازکالبدخودتان بیرون کنید.
چون همچی کاری کردید مطمینا از اذیت اجنه وشیاطین درامان نخواهید ماند که نمونه اش همین نشان دادن جسد وسرخونین هست,شما باید با نمازودعا وقران روحتان راتطهیر وقوی ترنمایید اینجوری کم کم ان شاالله ,تکلم خودتان رابدست میاورید وازشر شیطانها هم درامان میمانید...
اشاره کردم به پنجره..
گفت:میدونم ,بهت خیره میشه سعی میکنه بترسونتت,اما تازمانی که ایات قران دراین اتاق باشه ,جرأت ورود ندارند...واینم گوشزد میکنم ,اجنه به هیچ وجه قادربه ضرر زدن به بدن مانیستند,فقط گاهی ممکنه باعث ترس ما بشوند که ان هم اگر روح قویی داشته باشیم نمیتوانند انجام دهند...
اقای موسوی اذکار مختلفی گفت که انجام دهم....
منم کلی روحیه گرفتم و برای مبارزه بااجنه وشیاطین مصمم ترشدم..
یک نکته ی دیگری که گوشزد کردند این بود که:اجنه هم مانند ما کافرومسلمان دارند,اجنه ی خبیث کافرند اما اجنه ی مسلمان یک فرقه ومذهب بیشتر نیستند,وآن هم شیعه ی اثنی عشریست ,زیرا سن اجنه گاهی قرنها وقرنها میباشد واکثر اجنه واقعه ی غدیر رادیدند وبا پیغمبر برای ولایت بلافصل امیرالمومنین علی ع بیعت کردند وهیچ زمان بیعتشان را زیرپانگذاشتندو مانند انسانهای فراموشکار,نشدند
موسوی گفت:از امام علی ع روایت داریم هروقت نیازمند کمک ماورایی شدید بگویید(یاصالح اغثنی) چون (صالح)نام جنی شیعه هست که به کمک ادمیان شیعه میاید
...خلاصه خیلی توصیه وسفارش نمود.
واما فرداوفرداهای من جالب تربود.
چندروز بعد بابا رفت دانشگاه وبرام یک ترم مرخصی گرفت ,اخه من قدرت تکلم نداشتم ونمیخواستم بقیه ی دانشجوها از وضعیتم اگاه بشوند.
سرکارمحمدی چندبار خواسته بود من راببینه اما من بااین وضعیت نمیخواستم باکسی روبه رو شوم.
نزدیک چهل روزفقط,عبادت خدا کردم واز خانه خارج نشدم,قران میخوندم به معنایش دقت میکردم,باکمک صوتهایی ازقاریان مطرح که پدرم تهیه میکرد,تونستم دراین مدت دو جز قران راحفظ کنم,تصمیم گرفته بودم تا حافظ کل قران بشوم ومطمین بودم باحافظه ای که دارم ازپسش برمیام
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
#دام شیطانی
#قسمت ۲۱ 🎬
نزدیک اربعین بود,درونم ولوله ای برپااست. یک نیرویی به من میگفت به زیارت بروم ومطمین بودم این نیرو,ازسمت شیاطین واجنه نیست چون,یکی ازاعتقادات عرفانهای کاذب این است که زیارت رفتن یک امرناپسندومطرودمی باشد.
برای بابا نوشتم,دلم هوای حرم کرده..بابا صورتم رابوسید اشک درچشماش حلقه زدوگفت:اگر آقا سعادت حضور بدهند من چکاره ام...وازخانه بیرون رفت.
بابا دیرکرده بود ,من ومامان نگران شده بودیم,حتی گوشیش هم نبرده بود.i
مدام ذکرمیگفتم که طوریش نشده باشه,ازپنجره بیرون رانگاه کردم اون شیطان خبیث هنوز همونجا خیره به من بود اما چیزجالبی که شاهدش بودم اینه که هر روز کوچک وکوچک تر میشد ,وانگارمیفهمید من ازش نمیترسم,برخی اوقات که نماز میخوندم صداش رامیشنیدم که فحشهای رکیکی میده.
شب شد وبالاخره بابا خسته وکوفته از راه رسید وگفت:بیایین اینجا کارتون دارم,ازصبح تاحالا صدتا دفترکاروان زیارتی راسرزدم,بالاخره اسممون را جز یکی از کاروانها نوشتم.
برین اماده بشین دوروز دیگه به سمت نجف پرواز داریم😭
بابا گفت,ازهمون روز عاشورا که این اتفاق افتاد نیت کردم برای شفای هما بریم کربلا وپیگیر کارها بودم تااینکه امروز با چیزی که هما برام نوشت ,فهمیدم الان وقتشه..
باورم نمیشد,من......حرم ارباب....اربعین.....
در آغوش مادرم بی صدا گریه کردم وبه اینهمه مهربانی ارباب افتخار....😭
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
#دام شیطانی
قسمت۲۲ 🎬
روز سفر فرا رسید ازخوشحالی درپوست خودنمیگنجیدم...
راهی فرودگاه شدیم,هرچه اطرافم رانگاه کردم,ازاون ابلیس خبیث خبری نبود,گمان کردم دیگر نبینمش,اما اشتباه فکرمیکردم ,دریافته بود ماانسانها باخواست خودمون این ابلیسها رابه زندگیمان راه میدهیم وتا انسان ابلیس صفت باشد ,رد پای این شیاطین هم هست.
رسیدیم به شهرنجف,
شهرگوهروصدف,
شهراعتباروشرف,
شهرعشاق وهدف,
شهرملایک صف به صف...
نه تنها حال من بلکه حال پدرومادرم هم قابل گفتن نبود لحظه شماری میکردیم برای رسیدن به حرم .....
نزدیک اذان ظهر حرکت کردیم به سمت حرم برای زیارت ونماز...
گنبدی طلایی چشمم رامینواخت,پابه صحن حرم که گذاشتیم,درون غلغله ی جمعیت این چشم بود که شیرین زبانیها میکرد واین اشک بود که اظهاروجود مینمود,مهری عجیب بردلم حس میکردم,مهری ازپدری مهربان برفرزندگنهکارش,احساسم قابل گفتن نبود....گریه کردم برغربت مولایم علی ع ,برظلم هایی که به آل طه شد,برغربت مذهبم شیعه ,برظلمهایی که توسط خناثان درلباس دین به مذهب سراسرنورم وارد میشود,گریه کردم برای گناهانم.وبرای رهایی از دست ناپاکیها....
زیارت ونماز باحالی معنوی به اتمام رسید چون نیت کرده بودیم ازنجف تاکربلا پیاده برویم ,باید به همین زیارت کوتاه ودل انگیز بسنده میکردیم....
قادربه خداحافظی نبودم,روکردم به گنبد طلایی مولا وبازبان بی زبانی گفتم:حال بچه ای دارم که به زور از پدرش جدایش میکنند
مولای عزیزم به جان مادرم زهراس قسمت میدهم, مرا بار دیگر به این مکان فراخوان......
اشک درچشم سفرعشق راشروع کردیم....
به به چه سفری بود وچه حلاوتی بروجودمان مستولی شده بود...
اینجا فقط عشق بود وعشق بود وعشق...
اینجا مردمانش همه ی داروندارشان را فدایی خون خدامیکردند,یکی بالیوانی آب,یکی با ماهیهایی که ازشط صید کرده بود,یکی با گوشت گوسفندان گله اش,یکی با حلوایی که ازتنها درخت نخل خانه اش درست کرده بودو....پیرمردی رادیدم که از مال دنیا بهره ای نداشت اما سوزن به دست باکوک برکفشهای زایران حسین ع توشه ی آخرت جمع میکرد...
پیرزنی تنها اتاق زندگیش رامیهمانخانه ی زوار کرده بود تا دمی درآن بیاسایند وازاین میهمانخانه ,آسایش عقبا رابرای خود میخرید...
هرچه میدیدی عشق بود وعشق بود....ازهرطرف نوای لبیک یاحسین بر آسمان بلند میشد...
پدرم هرازگاهی برمن نگاهی میافکند تا ببیند از هرم عشق این عشاق ,زبان الکن من بازشده یانه...پدرم بااعتقادی محکم میگفت:هما من تورااز حسین ع دارم ومطمینم شفایت هم ازارباب میگیرم😭
سفرعشق به اخرین قدمهایش میرسید,نزدیکیهای کربلا بودم که صدای خنده ی کریه ان ابلیس درگوشم پیچید ,به اطراف نگاه کردم,وااای خدای من درنقطه ای دورتر جمع ابلیسان جمع بود...میخواستم ببینم انجا چه خبراست؟
دست مادر رارها کردم وباسرعت به ان طرف حرکت نمودم..
پدرومادرم دوان دوان پشت سرم میامدند...
رسیدم به اون هاله ی سیاه رنگ ,دوتا زن محجبه بودند دستشان کاغذی بود برای تبلیغ چیزی,اطرافشان مملواز شیاطین کریه المنظر ,روی کاغذ راخواندم
واااای خدای من تبلیغ برای کلاسهای عرفان حلقه.....توپیاده روی اربعین؟!!😳
چقدددد اینها شیاطین انسان نمای کثیفی هستند ....ازاعتقادات پاک ومذهبی مردم سواستفاده میکنند....
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
✴️❤️صبحمون رو با سلام
✴️❤️به چهارده معصوم متبرڪ میڪنیم
✴️❤️السلامعلیڪیارسولالله
✴️❤️السلامعلیڪیاامیرالمؤمنین
✴️❤️السلامعلیڪیافاطمهالزهرا
✴️❤️السلامعلیڪیاحسنِبنعلے
✴️❤️السلامعلیڪیاحسینِبنعلے
✴️❤️السلامعلیڪیاعلےبنالحسین
✴️❤️السلامعلیڪیامحمدبنعلے
✴️❤️السلامعلیڪیاجعفربنمحمد
✴️❤️السلامعلیڪیاموسےبنجعفر
✴️❤️السلامعلیڪیاعلےبنموسی الرضا
✴️❤️السلامعلیڪیامحمدبن علےِالجواد
✴️❤️السلامعلیڪیاعلےبنمحمد الهادی
✴️❤️السلامعلیڪیاحسنبنعلیِ العسکری
✴️❤️السلامعلیڪیاصاحبالزمان
✴️❤️اللَّهُمَّ صَلِّ
✴️❤️عَلَى مُحَمَّدٍ
✴️❤️وآلِ مُحَمَّدٍ
✴️❤️وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقامجتبی تهرانی: خداوند در آسمان هفتم فرشتهای قرار داده که نامش داعی است. این فرشته در #ماه_رجب هر شب تا صبح ندا میدهد: خوشا به حال کسانی که خدا را یاد میکنند.
https://eitaa.com/Noorkariz
🍃🥀🍃🥀🍃
💫کوچه کوچه نسیم سامرّا
عطر غــم از عـراق آورده
بوی باران و بوی دلتنگی
باز بـوی فــراق آورده...
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
در سومین روز از ماه رجب، غم بزرگی بر قلب مسلمانان سراسر جهان نشسته است. امروز، مومنان سوگوار خاموشی دهمین فروغ آسمان ولایت و امامت، حضرت امام علی النقی(ع) میشوند. او که وارث علم و حکمت و معرفت پدران خود بود.
زیارت جامعه کبیره
اعمال روز سوم رجب
او را «النقی» به معنای متخصص و «الهادی» به معنای راهنما میخوانند، زیرا با تعالیم و راهنماییهای خود ذهن و دل پیروان را روشن میکرد. ایشان در طول عمر پر برکت خود به تدریس رشتههای مختلف علوم قرآن، حدیث، فقه، اخلاق، تاریخ، فلسفه، نجوم، پزشکی و ریاضیات پرداخت و در این مسیر، شاگردان بسیاری تربیت کرد. چنان که ایشان را به دلیل دانش بسیار و فصاحت کلام، همواره مورد احترام و تحسین قرار میدادند.
امام هادی(ع) اسوه تقوا، بردباری، سخاوت و درایت، مدافع حقوق مستضعفان و مایه الهام و راهنمایی پیروان و یاران خود، و در تاریکی روزگارِ جهل، چراغ راه بود.
ایشان با سختیها و آزار و اذیت بسیار از جانب حکام عباسی که به اقتدار و نفوذ او حسادت میورزیدند، مواجه شد. وی توسط خلیفه عباسی، متوکل که به دشمنی با اهل بیت(ع) مشهور بود، از مدینه به سامرا فراخوانده شد و تا زمان شهادت، تحت نظارت و حبس خانگی قرار داشت. سرانجام پس از تحمل رنج و محنت بسیار از عباسیان، به زهر جهل و کین مسموم و توسط خلیفه عباسی، معتز به شهادت رسید.
از امام علی النقی(ع) گنجینههایی ارزشمند همچون زیارت جامعه کبیره به یادگار مانده است که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است. در فضیلت این زیارت همین بس که به تعبیر علامه مجلسی، زیارت جامعه کبیره از نظر سند و روایت از صحیحترین و قویترین زیارات ائمه(ع) است که در حرم هر یک از ائمه معصومین(ع) آن زیارت را میخوانیم.
بارالها!
بر امام هادی(ع) و خاندان پاک و مطهرش درود فرست و همانگونه که او را نوری قرار دادی تا مؤمنان از او فروغ گیرند، دلهای ما را به نور هدایت و معرفت روشن کن!
شهادت جانسوز و عروج مظلومانه دهمین مشعل فروزان آسمان هدایت، امام هادی(ع) تسلیت باد.🥀
https://eitaa.com/Noorkariz
🚫ارسال شکلک به نامحرم ممنوع🚫
#تلنـگر
خواهر من!
وقتے تو پاے نوشتہ هاے من شکلک میزنے✨
من دقیقا یکـ نفر را تصور میکنمـ که سرش را کج کرده خیره به من و دارد #لبخند میزند❗️
وقتے مےنویسے: مرسی
من یکـ نفر را #تصور مےکنم که عین بچه ها #لوس مےشود و دلنشین لبخند میزند!!🙃
وبا صداےنازکـ تشکرش را میریزد توے#قلبـ من.❤️
وقتے اواتارت سرکج کرده و خندیده طورےکه دندانهایش هم معلوم باشد.🤣
من همیشه قبل از اینکه مطالبت را بخوانم صدایتـ را ميشنوم🎶
که دارد رو به دوربین مےگوید سیب وبعد هم ریسه مےرود.
وقتی عکس دختر بچه مےگذارے و بالایش مےنویسے:👼🏻
عجیجم، نانازم، موش کوچولو، الهییییے، قربونش برم و...
من همین حرف هارا با اواتارت و صداےخیالےاتـ میسازم🦋
و از این همه ذوق کردنتـ لبخند مےزنم.😊
من مریض نیستم حتے قوه تخیلم هم بالا
نیست!
من #پسرم........
وتو
#دختر.............
من آهنم و تو اهن ربا☝️
من اتشم و تو پنبه
یادت نرود☝️❌
خصوصی ترین #رفتارت را عمومی نکنی✋❌
خواهرم یادت بمونه با #نامحرم فاصله ات رو حفظ کنی.
چه نیازی به ارسال #شکلک داری که حتما طرف مقابلت چهرات رو درک کنه؟؟!
یادت باشه شکلک ها برای روابط صمیمانه طراحی شده اند!!! 👌
یادت بماند ما باهم نامحرمیم⛔️
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج🍃
#عاشق_امام_زمان💕
#خانواده_مهدوی
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کن
#کپیباذکرصلواتبرایظهورآقاامامزمان
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥 لباس جدید پادشاه ، حکایت امروز داستان حجاب در ایران هست.
🔺 یک ترفند تکراری و قدیمی برای حذف خوبی های یک جامعه...
https://eitaa.com/Noorkariz
#لطیفه😁
سوار تاکسی شده بودم
راننده گفت :
متأسفانه این روزا خیلیا وقتی به مقصد میرسن،
کرایه نمیدن و فرار میکنن
اینا واقعا خیلی #گوسفندن
یه کم جلوتر راننده پرسید :
حالا شما کجا پیاده میشی؟
گفتم : بعععع بعععع بعععع🐑😂
#خنده_حلال
😂😅😅
🌷🌹🌷🌹🌹🌹🌷🌷
ـ⛈🌧⛈
#احکــــام
#احکامشرعی🌷🌹🌷🌷🌹
✍.. بعضی از تاکسیرانان بیدلیل پولی بیش از کرایه واقعی از مسافران میگیرن، که معمولاً با نارضایتی مسافران همراه است.
❗️درحالیکه این پول اضافه #حرامه
😨
👈 مسافر هم میتواند همان نرخ مشخص را به راننده بدهد و چیزی بدهکار نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❓آیا رانندگان تاکسی و وانتبار میتوانند سهمیه بنزین خودشون را بفروشند؟🤔
✅مراجع عظام تقلید #امامخامنـهای، #شبیریزنجانی، #نوریهمدانی :
اینگونه امور تابع قوانین و مقررات مربوطه است و تخلف از آن جایز نیست.❌
✅ آیتالله العظمی #مکارم شیرازی :
درصورتیکه #سهمیه_شخصی باشد، فروش آن مانعی ندارد.
ولی اگر برای خدمات حملونقل عمومی باشد جایز نیست.❌
https://eitaa.com/Noorkariz
🔹جشنی به وسعت یک شهر🎉
🔹شهری به گرمی دستان مادر و به زیبایی لبخند پدر😍
💚جشن بزرگ علوی شهر کهریزسنگ 💚
🎙با مجریگری محسن دلیران(مجری برتر صداوسیما )
همراه با:
📌مراسم تکریم از پدران و مادران شهید شهر کهریزسنگ 🇮🇷
🎙با شعرخوانی زیبای عباس براتی
📌 تقدیر از قهرمانان شهر💪
📌اجرای گروه سرود ريحانة النبی(س)
📌اجرای زیبای آموزشگاه موسیقی ملودی شهر🪕
📌گزارشی از گروه جهادی امام علی(ع) 《احیاگران قنات کهریزسنگ》
📌گزارشی از عملکرد پویش مهر ماندگار(سیستم صوت شهر)
زمان:پنجشنبه ۵بهمن ۱۴۰۲(مصادف با شام ولادت حضرت امیرالمؤمنین(ع) و روز پدر)
⏰از ساعت ۱۸
مکان: باشگاه تلاش کهریزسنگ
‼️راستی تنقلات فراموشتون نشه که کلی قراره خوش بگذرونیم 😉
دام شیطانی
قسمت۲۳ 🎬
این نامردهاازحساسات پاک ودینی مردم سواستفاده میکنند وبه اسم عرفان وخداشناسی مردم ساده را به اوج شیطان پرستی آلوده میکنند...
خونم به جوش امد...اختیارازکف دادم وبه طرف یکی ازمبلغین حمله کردم ...زدم وزدم باتمام توانم ضربه میزدم.
پدرومادرم به خیال اینکه باز جنی ودیوانه شده ام ,دستهام راگرفتندواز داخل جمعیتی که دورمان راگرفته بودند ,بیرونم کشیدند.
بااشاره به طرف ان دوتا زن صداهای نامفهومی ازگلوم خارج میشد اما نمیتونستم منظورم رابه اطرافیان بگویم.
تا خودکربلا ,پدرومادرم دوطرفم راگرفته بودند.
رسیدیم
به وادی نینوا
به آن دشت بلا
به مأمن شهدا
به عطری آشنا
به آرزوی عاشقا
به شهرگریه ودعا
به سرزمین پاک کربلا....
چشمم به گنبد آقا افتاد ,بابا زد توسرش گفت ارباب گدا اوردم گدا...دختری مجنون اوردم برای شفا...
یک لحظه محوگنبدشدم,نوری عجیب بربدنم نشست,دستم راگذاشتم روسینه ام وگفتم:السلام علیک یا ثارالله,السلام علیک یا مظلوم,السلام علیک یا غریب...
سلام اقای خوبیها,اقا بااین همه عاشق ,مثل پدربزرگوارتان علی ع هنوز غریبید,
اقا اسلام غریب شده,
اقا مذهب شیعه که به خاطرش خونتان رافداکردید غریب شده,
آقا پیغمبر غریب شده,
آقا به خداااا,, خدا غریب شده وغربت مهرحک شده ایست برجبین شیعه و تاظهور منتقم کربلا,مولای دنیا,حامی ضعفا,مهدی زهراس باقیست
پدرومادرم از شیرین زبانی دخترک لالشان متعجب شده بودند وناگاه هردوبه سجده ی شکر افتاند...
دوسال از زمانی که گرفتارعرفان حلقه شدم وسپس خود را آزاد نمودم میگذرد....
شکرخداقدرت تکلم خودم رابدست آوردم وترم بعدازن موضوع ,سردرس ودانشگاه برگشتم ولی به خاطر اتفاقات گذشته,یک جور حساسیت به دیدن خون پیداکرده بودم,پس رشته ی تحصیلی ام وحتی دانشگاهم را عوض کردم چون رتبه ی تک رقمی کنکور را آورده بود درتغییررشته کمی آزادتر بودم پس رشته ی,شیمی هسته ای را انتخاب نمودم .
درطول این دوسال قران را به طورکامل حفظ کردم ونیروی روحی خودم راتقویت نمودم ,آقای موسوی که خیلی ازموفقیتهام رادراین زمینه مدیون اوهستم,بسیار تعریف وتمجیدمیکند ومیگویید درزمینه ی مسایل معنوی برای خودت استادی شدی دخترم...😊
#ادامه_دارد ...
💦⛈💦⛈💦⛈
#دام شیطانی
#قسمت۲۴ 🎬
بعداز برگشتن از سفرمعنوی و پربرکت کربلا,اقای محمدی,باهام تماس گرفت وقرارحضوری گذاشتیم.
اقای محمدی گفت:روز عاشورابه محل اجتماع مسترها حمله میکنند,تعدادی فرار وتعدادی به دام میافتند,بیژن سلمانی هم جز دستگیرشدگان بوده,مثل اینکه ازمسترهای اصلی این حلقه میباشد وفریبهای برنامه ریزی شده راکه براانجمنشان مهم قلمداد میشده ,توسط این ادم ابلیس صفت صورت میگرفته,وکارهای,ساده تر رامسترهای نوپا انجام میدادند.
اقای محمدی گفت :هرچه درباره ی سر رشته ی انجمنشان سوال میکردیم ,جواب نمیدادند,جلسه ی دوم بازجویی که قراربود بازپرس زبده ی پلیس از سلمانی بازجویی کند,متاسفانه قبل ازبازجویی خودش را حلقه اویزمیکند وبه درک واصل میشه واین نشان دهنده ی این است که سلمانی اطلاعات مهمی داشته که برای,لو نرفتن ان دست به خودکشی زده...
اقای محمدی به من تاکید کرد :چون شما از طرف انجمنشان انتخاب شدید احتمالا دوباره به سراغتان خواهند آمد وسفارش کرد به محض اینکه احساس کردی کسی مشکوک است به مااطلاع دهید.
تا الان که هیچ برخورد مشکوکی باکسی نداشتم,امیدوارم بعدازاین هم نداشته باشم.
امروز دوتا فرمول جدید که بوسیله ی ان میشود دوتا داروی شیمیایی ومورد نیاز بیماران راتولید کرد,تمام نمودم,مدتها بود روی این دو فرمول کارمیکردم ,امروز میخواهم به یکی ازاساتید به نام ابراهیمی ,ارایه دهم...
دل تو دلم نیست ,امیدوارم زحمتهام مثمر ثمر باشد....
فرمولها رابردم اتاق استاد ابراهیمی,سلام استاد...
وااای خدای من این کیه دیگه؟استادابراهیمی نبود درهمین حین از پشت سرم صدای استاد امد سلام خانم سعادت ,بفرمایید
گفتم :استاد این فرمولها خیلی روشون زحمت کشیدم ,استاد یک نگاهی به من ویک نگاه به برگه کردوگفت:خانم سعادت ,احسنتم نشان دادی که از تبار ابن سینایی😊
وادامه داد:من اینارا بررسی میکنم ,(به طرف اون اقاهه که داخل اتاقش بوداشاره کرد)درضمن آقای معینی تازه ازخارج تشریف اوردند ودراینجورموارد مهارت خاصی دارند.
نگاهم افتاد سمت اقای معینی وااای بلابه دور,توچشماش آتیش دیدم, درست مثل دوسال پیش زمانی که سلمانی رادیدم,ناخوداگاه زیر لبم شروع کردم به خواندن ایت الکرسی...
چهره ی معینی درهم ودرهم میشد...
امد نزدیکم وگفت:علیک سلام خانم سعادت!!!
من سلام نکرده بودم ,سرم راانداختم پایین وگفتم:ببخشید یه کم هل شدم,سلام استاد..
معینی امد نزدیکتروگفت:امیدوارم کشفیاتتان مثل خودتون دافعه نداشته باشه.
خدااای من یعنی واقعا اینم حس کرده قران خوندن من را...
دیگه مطمین شدم ,اینم یه جورایی به شیطان پرستان ربط دارد.
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
#دام شیطانی
#قسمت۲۵ 🎬
از دوسال پیش ,گاهی اوقات شبحی از,اجنه اطراف بعضی اشخاص میدیدم وفقط به اقای موسوی این حالتها را گفته بودم.اقای موسوی میگفت:این خیلی طبیعی شما وارد این حلقه شدید بعدش موفق به تهذیب نفس وعرفان واقعی شدید ,اگر چهره ی واقعی افرادهم ببینید کار شاقی نیست...
البته من چهره ی واقعی افراد رانمیدیدم ,حاج اقا موسوی به من لطف داشتند .
از اتاق استادابراهیمی امدم بیرون وراهی خانه شدم.
دم در دانشگاه دیدم کسی پشت سرم صدام میزنه..
برگشتم .....وااای اینکه معینی هست...یعنی چکار داره؟؟
برگشتم با غرور خاص خودم گفتم:بله ,بفرمایید؟؟!
معینی:ببخشیدمزاحمتون شدم,حقیقتش یه موضوع را میخواستم خدمتتون عرض کنم.
من:بفرمایید؟!
معینی:راستش ما یک انجمن داریم که همه ی اعضاشون جز نخبه های دنیا هستند,نه تنها از ایران ,بلکه از تمام دنیا ,نخبه ها رادورهم جمع کردیم اگر شما مایل باشید ,میتونم عضوتون کنم؟
خداییش وقتی حرف میزد چندشم میشد ازش یه جورایی شیطان درونش ,مرا دفع میکرد...
بهش گفتم:ببخشید من یه کم غافلگیر شدم اگر امکان داره برای تصمیم گیری یک چندروز به من فرصت بدهید.
معینی:بله,بله,حتما ,این کارت منه ,اگر تصمیمتون مثبت بود مرا مطلع کنید,فقط خانم سعادت این موضوع بین خودمون باشه...اشکال نداره؟؟
گفتم:مگه چیزه مخفی هست که بین خودمون باشه؟
با خنده خداحافظی کردگفت: من به شما اطمینان دارم.
رسیدم خانه,مامان رفته بود سرکارش,باباهم که نبود.
این موضوع برام خیلی مشکوک بود...انجمن ...نخبه.....دنیا....ومهم تراز,همه اون اتیش چشماش.
شماره ی سرکار محمدی راپیدا کردم وگرفتمش...
_:الو بفرمایید؟
من:الو ,سلام,آقای محمدی؟؟
_:بله بفرمایید شما؟
من:خانم سعادت هستم ,دوسال پیش برا خاطرعرفان ....
محمدی:بله,بله,یادم آمد,حالتون چطوره؟
بفرمایید امرتون؟
من:ببخشید اقای محمدی ,امروز بایکی برخورد کردم که فک میکنم مشکوک بود ,گفتم شما رادرجریان بگذارم.
اقای محمدی با یک شوق خاصی توصداش گفت:راست میگی؟؟چه عالی,لطفا اگر میشه حضوری تشریف بیارید...بعدش یه لحظه مکث کردوگفت:نه ,نه شما نیایید اینجا شاید تحت نظر باشید,تمام چیزی راکه دیدی روی کاغذ بنویس وبده دست پدرتون ماخودمون یه جوری از دست ایشون میگیریم.
من:چشم ,حتما..
خدانگهدار...
محمدی:خداحافظ ...
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
#حکایت
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه ای افتاد.
او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه خشکش زد. فریاد زد: ''خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟''
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد.
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟
آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم.
وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید خودمان را ببازیم و از رحمت خدا ناامید شویم.
به یاد داشته باش ، در زندگی اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خداوند را به کمک می خواند...
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️خدا چقدر قشنگ میگه:
«اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ» :
«من از هر سختی و اندوهی نجاتت میدم»☺️
فقط صبور باش خدا هست......
شبتون پُر امید و بدور از غم و اندوه😇
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهاد دانلود❗️
دختر خارجی :یالله حبیبی
زودتر مسلمون شو خیلی حال میده!
زنان سوئدی از زبان خانم ایرانی که سالها در سوئد زندگی کرده
https://eitaa.com/madar_salamaty
سـ❄️ـلام
روزتون پراز خیر و برکت💐
🗓 امروز سه شنبه
☀️ ٢٦ دی ١۴٠٢ ه. ش
🌙 ۴ رجب ١۴۴۵ ه.ق
🌲 ١٦ ژانویه ٢٠٢۴ ميلادی
https://eitaa.com/Noorkariz
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️امروز هر کی ازت پرسید حالت چطوره، بگو عالی هستم👌🏻
سلام عالی ام یعنی فرمان به زمین و زمان، به همه دنیا ، که ای آسمون، ای زمین، حال من باید عالی باشه ،
حتی اگه بد بدم هستی بگو عالی ام.
عالی ام دروغ به خودت نیست، فریب نیست، این یعنی چند ثانیه بعدش عالی میشی☺
قانون اندیشه ها یه قانون بسیار بسیار قدرتمنده ،
فکر ما زندگی مارو تغییر میده ،
فکرهای خوب و مثبت داشته باشید🌹
https://eitaa.com/Noorkariz
🔥 شلیک موشک های سپاه به سمت پایگاه های تروریست های موساد و آمریکا در عراق و سوریه
منم که اهل ایرانم حریفت منم
حزب الله لبنانم حریفت منم
از عراق راه افتادم حریفت منم
به شاه نجف دل دادم حریفت منم
شبیه هر فلسطینی حریفت منم
انی احامی عن دینی
https://eitaa.com/Noorkariz
دعای مرزداران صحیفه سجادیه را بدرقه رزمندگان جبهه #مقاومت کنیم ...
https://eitaa.com/Noorkariz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کمک اشتباه پدر و مادر در تحصیل فرزندان
https://eitaa.com/Noorkariz
#لطیفه😁
بچه ای از مادرش پرسید :
تو چه سنی می تونم، بدون اینکه اجازه بگیرم از خونه برم بیرون؟ ☺️
#مادرش گفت :
#بابات هم هنوز به این مرحله نرسیده !😂
✋😁 شاااااااااااااادبااااااااااشین
🌷🌹🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌷
#احکامشرعی🌷🌷🌹🌷🌷
❓مسئله : آیا #بوسیدن و بغل کردن #دختر بچه جایز است؟ 🤔
✅پاسخ: 👇
🌸همه مراجع معظم تقلید(به جز آیتاللّه سیستانى) :
✍..اگر به #6سالگى رسیده باشد، بنابر احتیاط واجب #بوسیدن او (هر چند بدون قصد لذت) جایز نیست.❌
🌸آیتاللّه سیستانى : بدون قصد لذت اشکال ندارد؛ ولى احتیاط مستحب آن است که از #بوسیدن او خوددارى شود.
🌷🌹🌷🌹🌷
#لطیفه😁
میگن تو بهشت
یه ظرف بزرگ سیب زمینی سرخ کرده میزارن جلوت 🍟
هربار که بر میداری 🍟
یه #فرشته دستتو نوازش میکنه میگه
زیاد درست کردم، واسه خورشت هم نیس
با خیااااااااااال راحت بخور 😊😘
🌸🌺🌸🌸
🍒🥒🎂🌽🍍🍑🍓🍋🍞🌭🥗🌮🌯🥩🥓🥞🍛🍲🍜🍧🍨🍡🍭🍫🥜🌰🍪🍩🍼🍵🥤🍶🍹🥃🍺🍯🥛🍫🍮
🌷🌹🌹🌹🌷🌷🌷🌹
#احکامشرعی
احکام خوردنی ها
✅ خوردن مال کسى بدون اجازه صاحبش #حرام است؛❌
اما به تصريح قرآن کريم (سوره نور آیه مبارکه ۶۱)خوردن از خانه پدر، #مادر،❤️ #خواهر، برادر، عمو، عمه، دایی، #خاله، دوست و کسى که کليد🔑 خانهاش دردست انسان است، جایز مىباشد، به شرط آنکه #علم به عدم رضایت آنان نداشته باشد.🌹
https://eitaa.com/Noorkariz