✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هشتم: «خطبه عقد من و فاطمه و یک ماه انتظار»
🔻خطبه عقد در مراسمی علنی در مسجد توسط من (حضرت علی علیه السلام) خوانده شد. خطبه ای که ابتدایش با حمد و ثنای الهی نسبت به پرودگار و صلوات بر پیامبر شروع شد و با تعیین مهریه حضرت زهرا به مبلغ چهارصد درهم و دینار در حضور شاهدان ادامه یافت. در پایان نیز رسول خدا سخنان مرا تأیید کردند و اصحاب به پیامبر تبریک گفتند.
🔻یک ماه گذشت و من هر روز به حضور رسول خدا می رسیدم و نماز جماعت را با آن حضرت می خواندم بدون اینکه درباره فاطمه سخنی با ایشان مطرح کنم. تا اینکه به پیشنهاد همسران پیامبر علاقه من به برگزاری ازدواج به پیامبر مطرح شد.
ام ایمن به حضرت عرض کرد: ای رسول خدا اگر خدیجه زنده بود، چشمانش با ازدواج فاطمه روشن می شد. اکنون علی دوست دارد فاطمه را به خانه خود ببرد و زندگی شان را آغاز کنند. شما هم چشم فاطمه را به دیدار همسرش علی روشن کنید.
🔻...رسول خدا به ام سلمه و بانوان دیگر عرض کردند اتاقی (اتاق ام سلمه) را برای آنها آماده کنند و فاطمه را برای رفتن به خانه بخت آماده کنند و مقدمات عروسی را فراهم سازند.
✳️ خرید جهیزیه و اثاث منزل
رسول خدا به من فرمودند: اکنون تو نیز برخیز و زره خود را بفروش. من زره خود را فروختم و پول آن را در مقابل پیامبر قرار دادم. ایشان از من نپرسیدند که پول ها چه مقدار است و من نیز چیزی نگفتم. ایشان بخشی از پول را برای خرید عطر برای فاطمه به بلال دادند و بخشی دیگر را به ابوبکر دادند و فرمودند برای فاطمه لباس مناسب و اثاث منزل تهیه کن، که عبارت بود از 16 قلم شامل یک لباس و روسری برای فاطمه و لوازم ضروری آغاز زندگی.
🔻 هنگامی که خرید لوازم انجام شد، اصحاب اثاث را به منزل رسول خدا آوردند. حضرت با دیدن لوازم در حالی که آنها را جا به جا می کردند، فرمودند: خدا این ها را برای اهل بیت من مبارک قرار دهد.
🔻... بخدا سوگند، در طول زندگی مشترک من با فاطمه، تا هنگامی که از دنیا رحلت کرد، وی را هیچگاه ناراحت و عصبانی نکردم و او را به کاری برخلاف میلش وادار نساختم. او نیز در این مدت، مرا ناراحت وعصبانی نکرد و در هیچ کاری برخلاف خواست من گامی برنداشت!
🌹 روابط ما آنچنان صمیمی بود که هرگاه محزون و اندوهگین می شدم، فقط تماشای چهره فاطمه می توانست اندوه از قلبم بزداید و با نگاه به رخسار فاطمه بود که غم ها را از یاد می بردم!
۱. کشف الغمه جلد 1 صفحه 363
📘 کتاب علی از زبان علی
↩️ ادامه دارد....
#نهج_البلاغه
#خاطرات_ امیرالمومنین _علیه السلام
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
کانال بصیرتی پایگاه:
@BasiranhazratMasoumeh
کانال اطلاع رسانی پایگاه:
@basiran_313
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت دهم: «هفتاد یادگار از احد برتنم»
🔻[پس از شکست اهل مکه در جنگ بدر]
اهل مکه با تمام قوا و امکانات به سوی ما حرکت کردند تا انتقام کشته شدگان جنگ بدر را از ما بگیرند. جبرئیل به رسول خدا اطلاع داد و آن حضرت با یارانشان خارج از مدینه و در کنار کوه احد اردوگاه زدند.
🔻مشرکان یکباره بر ما یورش آوردند و ما را زیر ضربات شدید خود قرار دادند، تا اینکه بسیاری از مسلمانان به شهادت رسیدند و باقی گریختند. اما من در کنار رسول خدا استقامت ورزیدم؛ ولی مهاجران و انصار به سوی مدینه بازگشتند و می گفتند پیامبر و یارانش همگی کشته شده اند. اما خداوند متعال مارا یاری کرد و مانع از پیروزی قطعی مشرکان شد.
🔻در این جنگ هفتادواندی زخم بر تنم نشست.... در آن روز کاری انجام دادم که پاداش آن فقط با خداست.
✳️“لاسیف الا ذوالفقار لافتی الا علی"
🔻 در احد و هنگامی که مسلمانان از میدان نبرد فرار کرده بودند؛ چنان حالتی به من دست داد که تا آن روز تجربه نکرده بودم. چنان برای آن حضرت بی تاب شدم و با تمام توان پیشاپیش ایشان شمشیر زدم که لحظه ای برگشتم و حضرت را ندیدم! با خود گفتم پیامبر کسی نیست که از میدان فرار کند. در میان کشته ها هم نبود؛ پس شاید خداوند او را از میان ما برده و در آسمان جای داده است.
🔻پس غلاف شمشیر شکستم تا شهید شوم و با تمام توان به دشمن حمله کردم، آنها از مقابل من گریختند و راه باز شد که ناگاه دیدم رسول خدا بر اثر زخم های فراوان بی حال بر زمین افتاده اند.... از من پرسیدند: مردم چه کردند: عرض کردم آنان به دشمن پشت کردند و فرار را بر قرار ترجیح دادند.
🔻در این هنگام گروهی قصد جان پیامبر را داشتند. پیامبر به آنها اشاره کردند و فرمودند: یاعلی! حمله آن ها را پاسخ بده. من نیز آن قدر شمیر زدم تا جمع آنها از هم پاشید و گریختند.
رسول خدا فرمودند: یاعلی! آیا صدای فرشتگان را می شنوی زبان به مدح و ثنای تو گشوده اند و فرشته ای به نام رضوان ندا سرداده است «لاسیف الا ذوالفقار لا فتی الا علی»
اشک شوق از چشمانم جاری شد و خداوند را بر این نعمت شکر گزاردم.
1. الخصال جلد2 صفحه 368
2. الاختصاص صفحه 167
3. ارشاد القلوب جلد 2 صفحه 346
4. مسند ابی یعلی الموصلی جلد 1 صفحه 278
5. نهج البلاغه خطبه 156
📘 منبع: کتاب علی از زبان علی
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#خاطرات_ امیرالمومنین _علیه السلام
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
کانال بصیرتی پایگاه:
@BasiranhazratMasoumeh
کانال اطلاع رسانی پایگاه:
@basiran_313
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت دوازدهم: «فتح خیبر، پایانی بر افسانه یهود»
✳️ پرچم فتح در دست محبوب خدا و رسول
🔻[در جنگ خیبر، پس از آنکه مسلمانان قلعه های یهود را به محاصره در آوردند] رسول خدا دستور حمله را صادر کردند و در روز اول پرچم لشکر را به دست ابوبکر و در روز دوم به دست عمر دادند و آنها را با گروهی روانه میدان کردند، اما هر دو با تحمل شکست بازگشتند. بعد از این دو شکست رسول خدا فرمودند: «قسم به خداوندی که جانم در دست اوست فردا پرچم را به دست مردی خواهم سپرد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. وی هرگز از میدان جنگ فرار نمی کند و خداوند به دست او پیروزی را نصیب ما خواهد کرد».
🔻[بعد از انتظار همگان در روز سوم] رسول خدا کسی را پی من فرستادند و من با وجود چشم در شدید نزد ایشان رفتم. ایشان دست بر چشمان من نهادند و برای من دعا کردند و درد چشم من برطرف شد.
✳️ فتح خیبر با نیروی الهی
🔻مردان و پهلوانان جنگجوی یهود از قریش و غیر قریش با ساز و برگ کامل همچون کوه در دژهای محکمشان در برابر ما ایستاده بودند. هرکدام از همراهان من که به نبرد رفت نتیجه ای نگرفت تا اینکه همگی می گفتند: ای ابو الحسن برخیز!
پیامبر مأموریت فتح خیبر را به من واگذار کردند. من هر جنگجویی را که از قلعه خارج شد و به نبردم آمد کشتم و هر قهرمانی را زمین گیر کردم. چونان شیری بر آنها یورش بردم تا همگی به قلعه گریختند. در قلعه خیبر را با دست خود از جا کندم و به تنهایی وارد قلعه شدم. هر کس عرض اندام کرد کشته شد و بقیه به اسارت در آمدند. در آن حال، جز خدا کسی یاور من نبود.
🔻به خدا سوگند، آن نیرو و توانی که با آن در قلعه خیبر را از جا کندم و چهل ذراع پشت سر خود انداختم، نیروی بدنی در اثر خوردن غذا نبود. آن نیرو از قدرت ملکوتی و جانی نشأت می گرفت که از نور خدا و رسولش روشن شده بود.
پس از فتح خیبر خدمت رسول خدا رسیدم و ایشان با گرمی از من استقبال کردند و سخنانی فرمودند و گفتند اگر از امتم نمی ترسیدم که همانند مسیحیان درباره عیسی که کفرآمیز و اغراق آمیز سخن گفتند مطالبی درباره فضیلت تو می گفتم که پس از آن بر هر جمعی وارد شوی خاک پای تو و قطرات وضوی تو را برای شفا و تبرک ببرند! .....
1. مسنداحمدحنبل جلد1 صفحه 99
2 . خصایص النسایی صفحه 52
3 . العقدالفرید جلد4 صفحه 312
4 . فرائدالسمطین صفحه 264
📗 منبع: کتاب علی از زبان علی
#نهج_البلاغه
#خاطرات_ امیرالمومنین_ علیه السلام
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
کانال بصیرتی پایگاه:
@BasiranhazratMasoumeh
کانال اطلاع رسانی پایگاه:
@basiran_313
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت پانزدهم: « نگرانی های رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم»
🔻 به همراه رسول خدا در اطراف شهر مدینه راه می رفتم به باغی رسیدیم گفتم چه باغ زیبایی است! ایشان فرمودند: «در بهشت برای تو زیباتر از این هست». پس به باغ دیگر رسیدیم عرض کردم:« یا رسول الله این باغ چقدر زیباست»! ایشان فرمودند:« ولی برای تو در بهشت زیباتر از این هست». تا آن که از هفت باغ گذشتیم، فرمودند:« در بهشت برای تو زیبا تر از این است»، وقتی راه خلوت شد مرا در آغوش گرفتند و با گریه شدید فرمودند:«پدرم فدای بی یاور شهید». عرض کردم چرا گریه میکنید؟ فرمودند: «کینههای انباشته ای در دل برخی افراد است که آنها را بعد از وفات من بر تو آشکار می کنند این کینه ها از جنگ بدر و احد در دلها باقی مانده است». عرض کردم: «آیا در آن هنگام دین من سالم خواهد بود»؟
🔻 فرمودند: «آری ای علی بشارت باد تو را ! زیرا در این دنیا همراه من و در آخرت نیز با من خواهی بود؛ تو برادر و جانشین من هستی تو انتخاب شده من، وزیر، وارث و ادا کننده تعهدات من هستی، تو طبق سنت من با ناکثین، قاسطین و مارقین از امت من می جنگی رابطه تو با من همانند رابطه هارون با موسی است. هارون الگوی مناسب و زیبایی برای توست. آن هنگام که قومش او را ضعیف شمردند و تا مرز کشتن او پیش رفتند پس تو نیز بر ستم قریش و همدستی آنان در برابر خود، صبر پیشه کن. چرا که تو چونان هارون نسبت به موسی و پیروانش هستی و آنان همچون گوساله سامری و پیروانش هستند.
🔻علی جان خداوند هر پیامبری را که مبعوث کرد گروهی با اختیار و علاقه و گروهی دیگر بدون خواست قلبی تسلیم او شدند. بعد از پیامبران در بین آن دو گروه درگیری پدید آمد آنان که بدون علاقه قلبی تسلیم شده بودند بر گروه اول مسلط شدند و حتی به قتل آنها اقدام کردند و موجب بیشتر شدن اجر و پاداش آنان شدند.
امت ما نیز همانند امت های گذشته اند و خداوند در این امت نیز راه تفرقه و اختلاف را باز گذاشته است البته اگر خدا می خواست در همین دنیا از ظالمان انتقام می گرفت و نعمتش را از آنها دریغ می کرد اما تقدیر الهی این است که دنیا محلی برای انجام اعمال و آخرت محل و صحنه جزا و پاداش باشد: خدا در قران میفرماید:
(تا آنکه بد کردند به سبب عملشان جزا داده شوند آنان که نیکی کردند به نیکی جزا داده شوند) »
🔻 پس از شنیدن سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردم: خداوند را به خاطر نعمتهایش شکر می گذارم و در برابر آزمونهای او صبر می کنم و به تقدیرات او راضی هستم.
📚منابع:
۱. قرآن کریم سوره نجم آیه ۳۱
۲. تاریخ بغداد جلد ۱۲ صفحه ۳۹۸
۳. الریاض النضره جلد ۳ صفحه ۱۸۴
۴. مجمع الزوائد جلد ۹ صفحه ۱۱۸
📗 کتاب علی از زبان علی
↩️ ادامه دارد....
#نهج_البلاغه
#خاطرات_ امیرالمومنین_ علیه السلام
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
کانال بصیرتی پایگاه:
@BasiranhazratMasoumeh
کانال اطلاع رسانی پایگاه:
@basiran_313
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت پانزدهم: « نگرانی های رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم»
🔻 به همراه رسول خدا در اطراف شهر مدینه راه می رفتم به باغی رسیدیم گفتم چه باغ زیبایی است! ایشان فرمودند: «در بهشت برای تو زیباتر از این هست». پس به باغ دیگر رسیدیم عرض کردم:« یا رسول الله این باغ چقدر زیباست»! ایشان فرمودند:« ولی برای تو در بهشت زیباتر از این هست». تا آن که از هفت باغ گذشتیم، فرمودند:« در بهشت برای تو زیبا تر از این است»، وقتی راه خلوت شد مرا در آغوش گرفتند و با گریه شدید فرمودند:«پدرم فدای بی یاور شهید». عرض کردم چرا گریه میکنید؟ فرمودند: «کینههای انباشته ای در دل برخی افراد است که آنها را بعد از وفات من بر تو آشکار می کنند این کینه ها از جنگ بدر و احد در دلها باقی مانده است». عرض کردم: «آیا در آن هنگام دین من سالم خواهد بود»؟
🔻 فرمودند: «آری ای علی بشارت باد تو را ! زیرا در این دنیا همراه من و در آخرت نیز با من خواهی بود؛ تو برادر و جانشین من هستی تو انتخاب شده من، وزیر، وارث و ادا کننده تعهدات من هستی، تو طبق سنت من با ناکثین، قاسطین و مارقین از امت من می جنگی رابطه تو با من همانند رابطه هارون با موسی است. هارون الگوی مناسب و زیبایی برای توست. آن هنگام که قومش او را ضعیف شمردند و تا مرز کشتن او پیش رفتند پس تو نیز بر ستم قریش و همدستی آنان در برابر خود، صبر پیشه کن. چرا که تو چونان هارون نسبت به موسی و پیروانش هستی و آنان همچون گوساله سامری و پیروانش هستند.
🔻علی جان خداوند هر پیامبری را که مبعوث کرد گروهی با اختیار و علاقه و گروهی دیگر بدون خواست قلبی تسلیم او شدند. بعد از پیامبران در بین آن دو گروه درگیری پدید آمد آنان که بدون علاقه قلبی تسلیم شده بودند بر گروه اول مسلط شدند و حتی به قتل آنها اقدام کردند و موجب بیشتر شدن اجر و پاداش آنان شدند.
امت ما نیز همانند امت های گذشته اند و خداوند در این امت نیز راه تفرقه و اختلاف را باز گذاشته است البته اگر خدا می خواست در همین دنیا از ظالمان انتقام می گرفت و نعمتش را از آنها دریغ می کرد اما تقدیر الهی این است که دنیا محلی برای انجام اعمال و آخرت محل و صحنه جزا و پاداش باشد: خدا در قران میفرماید:
(تا آنکه بد کردند به سبب عملشان جزا داده شوند آنان که نیکی کردند به نیکی جزا داده شوند) »
🔻 پس از شنیدن سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردم: خداوند را به خاطر نعمتهایش شکر می گذارم و در برابر آزمونهای او صبر می کنم و به تقدیرات او راضی هستم.
📚منابع:
۱. قرآن کریم سوره نجم آیه ۳۱
۲. تاریخ بغداد جلد ۱۲ صفحه ۳۹۸
۳. الریاض النضره جلد ۳ صفحه ۱۸۴
۴. مجمع الزوائد جلد ۹ صفحه ۱۱۸
📗 کتاب علی از زبان علی
↩️ ادامه دارد....
#نهج_البلاغه
#خاطرات_ امیر المومنین_ علیه السلام
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
کانال بصیرتی پایگاه:
@BasiranhazratMasoumeh
کانال اطلاع رسانی پایگاه:
@basiran_313
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت شانزدهم: «خضاب محاسن با خون سر»
🔻بعد از اتمام خطبه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله که در آخرین جمعه ماه شعبان و در آستانه ماه مبارک رمضان خواندند، من برخاستم و پرسیدم: « ای رسول خدا! در این ماه بهترین و با فضیلت ترین عمل چیست»؟
🔻فرمودند: «بهترین عمل در ماه رمضان اجتناب از حرام های الهی است».
سپس اشک از چشمانشان سرازیر شد عرض کردم: «چرا گریه می کنید ای رسول خدا»؟
فرمودند: «برای حادثه ای که در چنین ماهی برای تو اتفاق خواهد افتاد! گویا می بینم که تو در حال نماز هستی و بدبخت ترین فرد امت، شمشیر را بر سر تو فرود می آورد و محاسنت را با خون سرت خضاب می کند».
✳️ آیا دینم سالم است؟
عرض کردم: «آیا در این حال دین من سالم است»؟
فرمودند: «آری با سلامت همراه است.
علی جان آن کس که تو را به قتل برساند گویی مرا به قتل رسانده است زیرا تو برای من همانند جان هستی و جان تو از جان من و سرشت تو از سرشت من است. خداوند من و تو را باهم آفریده است و هر دوی ما را انتخاب کرده است. کسانی که امامت تو را انکار کنند نبوت مرا نیز انکار کرده اند.
سوگند به آن خدایی که مرا به نبوت مبعوث و در میان خلق خویش برترین قرار داده است، تو حجت خدا بر خلق او و جانشین خدا در میان بندگانش هستی».
📚منابع:
1. الامالی شیخ صدوق صفحه 93
2 . عیون اخبارالرضا علیه السلام جلد 1 صفحه 297
3 . فضایل الاشهرالثلاثه صفحه 79
4 . روضه الواعظين جلد 2 صفحه 346
📗 کتاب علی از زبان علی
↩️ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#خاطرات_ امیرالمومنین_ علیه السلام
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
کانال بصیرتی پایگاه:
@BasiranhazratMasoumeh
کانال اطلاع رسانی پایگاه:
@basiran_313
🌿💐🌿💐🌿💐🌿
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هفدهم: «ارتحال رسول خدا صلی الله علیه و آله»
🔻 رسول خدا در بستر بیماری آرمیده بودند همان بیماری که به ارتحال آن حضرت انجامید در آن روزها پیامبر به صورت سری و دور از چشم دیگران هزار باب دانش را به روی من گشودند که از هر باب آن هزار باب دیگر به روی من گشوده می شد. اگر مسلمانان پس از وفات آن حضرت از من پیروی می کردند و رهنمودهای مرا می پذیرفتند، از آسمان و زمین برکات الهی بر آنان نازل میشد و از نعمتهای آسمان و زمین بهره ها می بردند.
🔻 یک روز قبل از اینکه از دنیا بروند سر مبارکشان را به سینه ام گرفته بودم آن حضرت فرمودند علی جان به این آیه قرآن توجه کردهای: «آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترین مردم هستند». آیا می دانی بهترین مردم چه کسانی هستند؟ عرض کردم خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمودند: «مقصود از این افراد شیعیان و یاران تو هستند وعده من با آنان کنار حوض کوثر است در آن شرایط سخت روز قیامت منادیان الهی تو و شیعیان تو را فرا می خواند و شما با چهره ای نورانی و غرق در سرور و شادی بهره مند از کرامتهای الهی پاسخ میدهید و به بارگاه خداوند حاضر میشوید».
🔻علی جان به این آیه نیز توجه کن:
« آنان که از اهل کتاب و مشرکان کافر شدند در آتش جهنم جاودان خواهند بود آنان بدترین مردم هستند. مقصود از این افراد یهود و بنی امیه و پیروان آنها هستند روز قیامت با بدبختی و در شدت گرسنگی و روسیاهی مبعوث می شوند».
🔻رسول خدا در حالی که سر بر سینه من داشتند جان به جان آفرین تسلیم کردند مسئولیت غسل ایشان با من بود با کمک ملائکه آن حضرت را غسل دادم گویی در و دیوار با من هم ناله و هم نوا بودند. فرشتگان گروه گروه فرود می آمدند گوش من پر بود از صدای آهسته ملائکه که بر آن حضرت نماز می خواندند تا آنگاه که او را به خاک سپردیم.
🔻در میان همه مسلمانان مونسی جز رسول خدا صلی الله علیه وآله نداشتم با رحلت ایشان آنچنان غم و غصه بر سر من فرو ریخت که اگر آن همه بر کوه ها فرود می آمد تحمل از دست می دادند.
بدن مبارکشان را به خاک سپردم و سپس به دستور آن حضرت گردآوری آیات و سوره های قرآن را پی گرفتم همراه با اشک های فراوان و ناله های جانسوز آنچه به من فرمان داده بودند به پایان رساندم و با بردباری و دوراندیشی همه آنها را متحمل شدم.
📚منابع:
۱. الامالی شیخ مفید صفحه ۲۶۷
۲. مناقب آل ابی طالب جلسه ۱ صفحه ۲۷۲
۳. نهج البلاغه خطبه ۱۹۷
📗 کتاب علی از زبان علی
↩️ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#خاطرات_ امیرالمومنین_ علیه السلام
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
کانال بصیرتی پایگاه:
@BasiranhazratMasoumeh
کانال اطلاع رسانی پایگاه:
@basiran_313
🌿💐🌿💐🌿💐🌿
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هجدهم: «تغییر مسیر خلافت»
🔻رسول خدا صلی الله علیه و آله در طول حیات خود بارها مرا به زمامداری امت خود منصوب کردند و از همه کسانی که در حضور شان بودند برای من بیعت گرفتند و به همه حاضران دستور دادند این موضوع را به افراد غایب برسانند. موقعیت من به گونهای بود که گمان نمی کردم کسی در دوران حیات رسول خدا و همچنین بعد از وفات ایشان در مسئله زمامداری امت به مخالفت با من برخیزد و خود را در ردیف من قرار دهد.
🔻رسول خدا در روزهای پایانی عمرشان تدبیری اندیشیدند و دستور دادند لشکری به فرماندهی اسامه بن زید از مدینه خارج و به ماموریت اعزام شود و همه قریشیها و افراد قبیله اوس و خزرج و نیز کسانی که احتمال می رفت به دلیل کینه توزی در جنگها نسبت به من بیعت شکنی کنند را زیر پرچم اسامه جمع کردند تا از مدینه خارج شوند و فقط آن یک گروه از مردم پاکدل در حضورش بمانند که سخنان نابجا بر زبان نیاورند و مرا از خلافت امت پس از رسول خدا باز ندارند.
🔻رسول خدا بسیار تأکید و سفارش فرمودند تا کسی از فرماندهی اسامه تخلف نکند اما متاسفانه با رحلتشان وضع غیرمنتظره ای پیش آمد همان مردان تحت فرماندهی اسامه اردوگاه های خود را رها نموده و آشکارا دستور پیامبر را ترک کردند و به سرعت به مدینه بازگشتند تا پیمان خلافت مرا نقض کنند و با هیاهو و داد و فریاد برای خود پیشوایی دیگر برگزینند.
🔻شگفت اینکه در انتخاب خلیفه نظر هیچ فردی از خاندان عبدالمطلب را جویا نشدند زیرا هدف اساسی آنان شکستن بیعت با من بود.
✳️ رها نکردن پیکر پیامبر به خاطر بدست آوردن خلافت
🔻برای من رها کردن پیکر مطهر رسول خدا و پرداختن به کاری دیگر برای حفظ خلافت روا نبود زیرا حفظ حرمت پیامبر و تکریم او بر هر کار دیگری مقدم بود.
این پیشامد شگفت و عهدشکنی تلخ قلبم را که از فراق رسول خدا مجروح بود به درد آورد، با این وجود باز هم شکیبایی ورزیدم.
✳️ آزمایش شدن مردم
🔻بعد از از دفن پیکر مطهر رسول خدا مشغول مسطح کردن مرقد آن حضرت بودم که برایم خبر آوردند مردم با ابوبکر بیعت کردهاند با شنیدن خبر، این آیات را تلاوت کردم: «بسم الله الرحمن الرحیم آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم. باید علم خدا درباره راستگویان و دروغگویان تحقق یابد آیا کسانی که اعمال ناروا انجام می دهند گمان می برند بر قدرت ما چیره می شوند چه بد داوری می کنند»!
📚منابع:
1 . قرآن کریم، سوره عنکبوت آیه 1تا 4
2 . ارشاد القلوب ، جلد2، صفحه 349
3 . الخصال، صفحه 371
4 . الاختصاص، صفحه 170
📗 کتاب علی از زبان علی
↩️ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#خاطرات_ امیر المومنین_ علیه السلام
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
کانال بصیرتی پایگاه:
@BasiranhazratMasoumeh
کانال اطلاع رسانی پایگاه:
@basiran_313
🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت نوزدهم : «جان گرفتن اختلافات بر سر جانشینی»
🔻سوگند به خدا به فکر کسی خطور نمی کرد که عرب خلافت را پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله از اهل بیت دریغ کند و عهد خود را بر سر خلافت من بشکند.
شتافتن جمعی از مردم از هر سو برای بیعت با ابوبکر واقعه ای بس شگفت و نگران کننده بود چه این که من خود را در میان مردم به جانشینی رسول خدا از هر کس دیگری شایسته تر می دیدم با این همه دست از خلافت باز کشیدم.
🔻قریش و انصار بدون توجه به پیمانی که رسول خدا از آنان گرفته بودند هردو گفتند امیر و حاکم باید فردی از میان ما باشد، قریش گفتند :چون محمد از قریش است ما به حکومت سزاوارتریم و انصار تسلیم شدند و این حق را برای آنان پذیرفتند. در صورتی که اگر استدلال قریش را درست بدانیم باید بپذیریم که نزدیکترین فرد به رسول خدا،شایسته ترین فرد برای خلافت است و در اینصورت، آیا کسی از من به رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیک تر بوده است؟!
🔻به هر حال این را می دانم که حق من زیر پا گذاشته شده است هرچند من آن را برای همانها وا گذاشتم و از خدا می خواهم از آنها بگذرد.
✳️ امتناع من از بیعت و اعتراض به حق الهی ام
🔻بعد از بیعت مردم با ابوبکر مرا نزد وی بردند و خواستند که با او بیعت کنم در پاسخ به آنان گفتم من از او به این مقام شایسته ترم و برای شما بهتر است که با من بیعت کنید...
من نیز با همان دلیل و برهانی که شما با انصار سخن گفتید با شما احتجاج می کنم من به رسول خدا چه در حال حیات آن حضرت و چه بعد از ارتحال ایشان از همه شما نزدیکترم، من وصی و وزیر اویم، اسرار و علوم او نزد من به ودیعت گذاشته شده است، من صدیق اکبر و فاروق اعظمم، من نخستین مومن به رسول خدا هستم.... در میدان جهاد من بیش از همه با مشرکان مبارزه کرده و سپر بلا شده ام من بیشتر از همه به کتاب خدا و سنت رسولش آگاهم. من به دین خدا و عواقب امور داناترم، زبان من گویاتر و دلم ثابت تر و قلبم آرام تر است. پس دیگر برای چه در مسئله خلافت با من منازعه میکنید؟! اگر در دل خود از مخالفت با خدا بیم دارید خودتان انصاف داشته باشید و با همان دلایل که انصار شما را سزاوارتر دیدند شما نیز حق و اولویتم را در نظر بگیرید وگرنه دیری نمی پاید که به ستمکاری تان اعتراف می کنید.
🔻بعد از این سخنان، عمر گفت: اکنون زمان این حرف ها گذشته است،
مردم با ابوبکر بیعت کرده اند و تو نیز تا بیعت نکنی، رهایی نخواهی یافت.
به او گفتم: شیر خلافت را بدوش؛ زیرا از آن، سهمی نیز به تو خواهد رسید، پافشاری امروز تو بهره ای است که فردا نصیبت خواهد شد. به خدا سوگند ... دوست ندارم با تو همنشین باشم و بیعت نیز نخواهم کرد.
📚منابع:
۱. الارشاد،جلد۱،صفحه۱۹۰
۲. الغارات،جلد۱،صفحه۲۰۲
۳. وقعه الصفین،صفحه۹۱
📗 کتاب علی از زبان علی
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#خاطرات_ امیر المومنین_ علیه السلام
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
کانال بصیرتی پایگاه:
@BasiranhazratMasoumeh
کانال اطلاع رسانی پایگاه:
@basiran_313
🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت بیستم «بهانه تراشی های اصحاب برای جانشینی من»
🔻پس از اینکه من به بیعت با ابوبکر رضایت ندادم او گفت اگر بیعت نکنی تو را به آن مجبور نخواهم کرد. ابوعبیده بن جراح از جا برخاست و گفت ما هرگز قصد انکار فضیلت های تو را نداریم قرابت و سابقه درخشان تو با رسول خدا و دانش سرشار تو در دین و یاری رسانی به مسلمانان جای انکار ندارد اما تو در مقابل ابوبکر که مردی جا افتاده و پر تجربه است فردی جوان هستی و او برای تحمل سنگینی مسئولیت خلافت تواناتر است . به علاوه این که کار تمام شده است و مردم با او بیعت کردهاند. در آینده اگر عمری برای تو باقی باشد خلافت را به تو واگذار می کنند چرا که تو شایسته آنی.
🔻در این جا بود که خطاب به آن جمع گفتم: ای گروه مهاجر و انصار شما را به خدا، خدا را در نظر بگیرید سفارش پیامبرتان را درباره من فراموش نکنید و اهل حق را از حق و جایگاهی که میان مردم دارند باز ندارید خداوند در مسئله خلافت تدبیر کرده و حکم را صادر نموده است و رسول خدا نیز به همه امور آگاهی داشتند... آیا در میان شما کسانی وجود دارند که عالم به کتاب خدا و دین شناس و آگاه به امور رعیت باشند به خدا سوگند جمع این ویژگی ها فقط در میان ما اهل بیت است. ای مردم آیا سزاوار بود که جنازه رسول خدا بر زمین باقی بماند و من بر سر خلافت منازعه میکردم. سعد بن عباده و فروه بن عمر انصاری نیز از کسانی بودند که با بیعت با ابوبکر مخالفت کردند.
✳️ فقط چهار نفر دعوتم را اجابت کردند
🔻جز ۴ نفر دعوتم را برای امر خلافت اجابت نکردند، بعد از خاکسپاری پیکر رسول خدا به همراهی فاطمه دست پسرانم را گرفتم و به خانه یکایک مجاهدان بدر و پیشگامان اسلام از مهاجران و انصار رفتم و آنان را درباره حقم به خدا سوگند دادم و به یاری خویش فرا خواندم ولی جز چهار نفر دعوت مرا پاسخ ندادند آن ۴ نفر سلمان و ابوذر و مقداد و زبیر بودند.
🔻در میان خاندانم نیز پشتیبانی نداشتم تا بتوانم حقم را بگیرم و من بین دو نفر که یکی فاقد توان و جایگاه لازم بود و دیگری تندخو بود مانده بودم یعنی عباس و عقیل که تازه به اسلام روی آورده بودند و باکفر فاصله اندکی داشتند. در چنین اوضاعی مرا به پذیرش بیعت مجبور کردند و من آن روز آیه را تلاوت کردم که هارون به برادرش گفت: «ای پسر مادرم این قوم مرا ضعیف شمردند و نزدیک بود مرا بکشند.»
📚 منابع:
1. قرآن کریم سوره نساء آیه 80
2 . ارشاد القلوب صفحه 394
3. کتاب سلیم بن قیس جلد2 صفحه 665
📗 کتاب علی از زبان علی
↩️ ادامه دارد ...
#نهج_البلاغه
#خاطرات_ امیر المومنین_ علیه السلام
🌿💐🌿💐💐🌿💐🌿💐
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت بیست و دوم: «نباء عظیم»
🔻... در پایان سخنرانی تذکر دادم بدانید که من در میان شما همانند هارونم در میان آل فرعون و همچون باب حطه در بنی اسرائیل و چونان کشتی نوح در قوم نوح. من نباء عظیم و صدیق اکبرم و در آینده ای نه چندان دور با وعده های الهی رو به رو خواهید شد.
✳️ ارزش حکومت
🔻 به راستی این حکومت چه ارزشی دارد؟! آیا مدت و لذتش بیش از یک دم لیسیدن غذا و یک لحظه چشیدن نوشیدنی و اندکی استراحت و چرت زدن است و البته در پس این لحظه های کوتاه گرفتاری های طولانی و هلاکت های وحشتناک دامنگیر سرکشان خواهد شد.
🔻اندکی از این گرفتاری ها مصیبت هایی است که در دنیا شاهد آن خواهند بود اما اصل گرفتاری در آخرت است که عذاب سخت الهی را خواهند چشید و بدیهی است که خداوند از هیچ یک از اعمال آنها غافل نیست. آنان سراب را آب پنداشتند نعمت را به عذاب، خوشبختی را به نگون بختی و خوشی را به تلخی مبدل ساختند و همه امور را در هم آمیختند. آن نگونبختان به من گفتند حق را اگر میتوانی بگیر و اگر تو را از آن محروم کردند صبر کن یا با اندوه و حسرت بمیر!!!
✳️ خار در گلو
🔻به اطرافم نگریستم دیدم که نه یاوری دارم و نه کسی از من دفاع می کند، جز اهل بیتم که اگر مرا یاری می کردند کشته میشدند و من مایل نبودم جانشان به خطر افتد پس با خار در چشم، دیده بر هم نهادم و با استخوان در گلو جام تلخ را جرعه جرعه نوشیدم و در عین حال خشمی را که تلخ تر از گیاه حنظل و دردناک تر از فرو رفتن تیغ برنده در دل بود فرو خوردم و بر آن شکیبایی ورزیدم.
📚 منابع:
۱. نهج البلاغه خطبه ۲۱۷
۲. الجمل صفحه ۱۱۹
۳. کشف المحجه صفحه ۲۴۹
📗 کتاب علی از زبان علی
↩️ ادامه دارد....
#نهج_البلاغه
#خاطرات_ أمیر المومنین_ علیه السلام
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
کانال بصیرتی پایگاه:
@BasiranhazratMasoumeh
کانال اطلاع رسانی پایگاه:
@basiran_313
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت بیست و سوم
✳️ اگر به تعداد رزمندگان بدر یاور داشتم
🔻در همان روزها در شهر مدینه و بین اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله سخنرانی کردم و مطالبی را به آنها گوشزد کردم و گفتم سوگند به خدایی که دانه را شکافت و خلق را آفرید اگر به سراغ اهل بیت می آمدید و دانش را از معدن علم کسب میکردید، راه ها در برابرتان آشکار و هموار و نشانه های هدایت در برابرتان پدیدار می شد، نعمت ها فراوان می شد و با خوشی زندگی می کردید.
🔻اما افسوس که شما راه تیره و تاری را انتخاب کردید؛ در نتیجه جهان با همه گستردگی اش بر شما تاریک شد و درهای علم و دانش به روی شما بسته شد. امامان به حق را رها کردیم و آنها نیز شما را رها کردند اندکی صبر کنید به زودی محصول آنچه کاشته اید را درو خواهید کرد و با عواقب جرایمی که مرتکب شده اید رو به رو خواهید شد.
✳️ منم پیشوای شما
🔻به خدا سوگند به خوبی می دانید که منم امام و پیشوای شما، منم آن کسی که باید فرمان او را بپذیرید منم دانشمند و عالم شما که با دانش او میتوان شما را نجات بخشید، منم جانشین پیامبرتان، برگزیده پروردگار شما، زبان قرآن شما و آگاه به مصالح شما.
🔻اندکی صبر کنید به زودی وعده های خدا بر شما فرود خواهد آمد همانند امت های گذشته؛ گرفتاریها شما را درهم خواهد پیچید.
✳️ درباره امامانتان سوال خواهدشد!
🔻 به زودی خداوند از شما درباره امامانتان سوال خواهد کرد و با آن محشور می شوید و در درگاه خداوندی حضور پیدا خواهید کرد.
✳️ به تعداد رزمندگان بدر
🔻به خدا سوگند اگر به شماره یاران طالوت یا به تعداد رزمندگان در جنگ بدر یاور داشتم حتماً شمشیر می کشیدم و با شما مقابله می کردم، به سوی حق بازگردید و در نتیجه شکافها و اختلافات پدید آمده از میانتان رخت بر می بندد، رفاقت و صمیمیت در بین شما حاکم می شود.
خداوندا تو میان ما به حق حکم فرما که بهترین داوری.
📚 منبع:
کافی جلد ۸ صفحه ۳۲
📗 کتاب علی از زبان علی
↩️ادامه دارد....
#نهج_البلاغه
#خاطرات_ امیرالمومنین_ علیه السلام
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
کانال بصیرتی پایگاه:
@BasiranhazratMasoumeh
کانال اطلاع رسانی پایگاه:
@basiran_313