همسر شهید:
یه روز نگاه ڪردم بہ چشمهای حاجی
گفتم:
حاج همت خیلی چشمهاتون زیباست!🌱
خدا هم ڪہ زیبا پسند ، نمیذاره چیزهای زیبا تو این دنیا بمونہ و اونو برای خودش برمیداره...
همان طور هم شد :)
پیڪرش ڪہ آمد..
سر بود،
گوش بود..!
اما چشم نبود!...
زیبایی چشمهایت حاصل اشڪهای شبانہ تو دربارگاه احدیت بود..
حاصل آن بود ڪہ راهی برای خود بہ دنیا و مافی باز نڪرد..
پاڪ بودی ،پاڪ زیستی وپاڪ رفتی..
۱۷ اسفند سالروز شهادت محمد ابراهیم همت🍃
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
@Noura_story
معجزه تولد شهید همت 🌱
مرحوم علی اکبر همت [پدر شهید همت] میگوید:
«پاییز سال ۱۳۳۳ به همراه جمعی از همشهریها برای زیارت حرم امام حسین علیه السلام راهی کربلا شدیم. آن روزها سفر به کربلا خیلی سخت و طاقتفرسا بود. مخصوصاً برای همسر من که باردار هم بود. راه پر از دستانداز باعث شد تا حال همسرم بد شود. پرسان پرسان بردیمش پیش یک دکتر عراقی. معاینهاش کرد و گفت: بچه صددرصد سقط شده!
برگشتنی با درشکه آمدیم، تا چشم مادرش افتاد به حرم طاقت نیاورد. گریه کرد و گفت: ۲ هزار کیلومتر راه آمدهام، بیایم خدمت امام برسم، نه اینکه بروم یک گوشه بنشینم. هرچه اصرار کردم که حالش خوب نیست و باید مدارا کند افاقه نکرد. مجبور شدم ببرمش حرم.
مادرشهید همت می گوید « گفتم: الان میروم پیش دکتر واقعی. رفتم حرم، نمیتوانستم روی پاها بایستم. همانجا پای ضریح نشستم.
سر گذاشتم روی شبکههای ضریح گفتم: یا امام حسین! من از خودم نمیترسم که بروم. به حرف هیچکس هم گوش نمیدهم. فقط میترسم من قاتل این بچه بشوم. نگذار همچنین بلایی سرم بیاید. گریه میکردم، زیارت میکردم، حرف میزدم. برگشتم خانه و خوابیدم.
خواب دیدم نشستهام پای ضریح دارم به این خانمهای قدبلندی نگاه میکنم که روبندهی عربی دارند. به خودم میگفتم چه باحیا هستند اینها که یکی از آنها آمد پیش من گفت خانم! گفتم: بله.
دست کرد از زیر چادرش یک بچه قشنگ درآورد داد به من. چادرم را هی میکشید روی صورتش میگفت: بچهات که از دست رفت ولی برای اینکه دست خالی برنگردی این را بگیر با خودت ببر. به کسی هم نشانش نده. فقط یادت باشه اسمش را بگذار محمد ابراهیم. او از ماست و پیش ما هم برمیگرده.
« صبح بلند شدیم رفتیم پیش همان دکتر، معاینهاش که تمام شد، ماتش برد. همینطور نگاهمان میکرد. میگفت: قابل باور نیست. شما دیشب رفتید پیش کی؟
دکتر گفت: یعنی هیچ دوا و درمانی نکردی؟ بیمارستان و جایی نرفتید؟ گفتم: نه. گفت: همان اصل کاری. به من گفت: مگر نرفتید حرم؟ گفتم: چرا. خندید و گفت: کار ارباب خودمان است پس. دکتر تا شنید چی شده و کجا رفتهایم هر چی پول ویزیت و نسخه داده بودیم را به ما برگرداند. گفت: خیلی مواظبشان باشید. هردویشان از خطر جستند، بچه بیشتر.
۴ ماه کربلا ماندیم و برگشتیم. نیمه بهمن رسیدیم شهرضا. بچه صبح روز سیزدهم فروردین ۱۳۳۴ به دنیا آمد. اسمش را به خاطر آن خواب گذاشتیم محمد ابراهیم.»🍃
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
@Noura_story
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قول میدم مثل حاج همت،
منم محبوب خدا بشم 🌱
۱۲ فروردین سالروز تولد سردار خیبرشکن،محمد ابراهیم همت مبارک❤️
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
@Noura_story
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به جوانان بگویید:
امروز چشم شهیدان به شماست،بپاخیزید؛
اسلام و خود را دریابید🌱
۱۷ اسفند ماه سالروز شهادت سردار رشید اسلام حاج ابراهیم همت🍃
#شهیدانه
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
@Noura_story
امام صحبتی دارند که آن را نوشتهام
و همیشه آن را توی جیب خودم دارم میفرمایند:
هر کس که بیشتر برای خدا کار کرد
بیشتر باید فحش بشنود.ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم.
برای تحمّل تهمت و افتراء و دروغ!
چون ما اگر تحمّل نکنیم،
باید میدان را خالی کنیم.....
#شهیدانه
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
@Noura_story