eitaa logo
_نوارکاسِت
1.3هزار دنبال‌کننده
660 عکس
100 ویدیو
10 فایل
_ وقف امام حسین (ع) _ چیزهایی که باید بشنوید ؛ @vocal_document https://daigo.ir/secret/618123983 ناشناس‌ها توی لینک پاسخ داده میشه،چک کنید * کپی نوشته‌ها شرعا حلال نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی حلال کسانی که بدون فیلترشکن میرن اینستا و توییتر.
هرکس مبارز است ، هم دشمن دارد هم بدخواه. دغدغه نصیب هرکس نمیشود و همین موضوع ، حسادت‌ز‌ا است. - شهید‌بهشتی
خداحافظ ماه رجب ، ای ماه خوبِ خدا ! و سلام بر شعبان و مناجات‌های شعبانیه :)))))
وَ إِن أَدخَلتَنِی النَّارَ أَعلَمتُ أَهلَهَا أَنِّی أُحِبُّكَ‌ !
کانالِ‌خوب ! @fastaqem
_نوارکاسِت
موندنی‌ترین رفیق من امام حسین !
جديد_أقوى_لطميات_حسينيه_حزينه_وربي_الم_الم_شب_بيه_العمر_كضه_تاليه.mp3
8.27M
‏ مداحی هایی كه باهاشون گريه كردى،هیچ وقت از ذهنت پاک نخواهند شد.
_نوارکاسِت
‏ مداحی هایی كه باهاشون گريه كردى،هیچ وقت از ذهنت پاک نخواهند شد. #‌عربی #امام_زمان
و قلبی که با کوچک‌ترین چیزی دلتنگ میشه .. دلتنگِ اربعین و شب‌های مشایه :)))
هر روز و شب ؛ با بهونه‌های مختلف ، حتی با نشونه‌های کوچیک ، حتی با خوردنِ کباب‌ترکی تو دکه‌های‌ کنار خیابون ، حتی با گوش دادن به مداحی‌های عربی ، حتی با فکر کردن به اولین‌باری که دستام محتاجانه آویزون شیش‌گوشه شد ، حتی با نگاه کردن به کولۀ پشتیم یا حتی با نگاه کردن به انگشتر در‌نجفی که تموم مسیر دستم بود ، دیوانه‌وار دلتنگ میشم :)) !
_نوارکاسِت
فکر کنم فقط منم که به قهوه هیچ تعلق خاطری ندارم!
البته که قهوه‌های عراقی تافتۀ‌ جدا بافته محسوب میشن :)))
4_6032643143348785238.mp3
4.12M
اروپا آسیاییا ، قاره استرالیا حتی تو قلب آفریقا ، بگیر برو تا آمریکا .. اون سر دنیا چینیا ، تا قله هیمالیا .. شالیزار شمالیا ، نخلستون جنوبیا ، فقط حسین آی دنیا :)))))
_نوارکاسِت
بچه که بودیم بهمون یاد دادن که : ''هر بلایی سرت اومد برو در خونه‌ی پسر فاطمه خودش برات راست‌و‌ریستش میکنه'' گفتن : نگران نباشیا ، اگه کم آوردی، برو امام زاده محل دخیل ببند قسمش بده به ‌امام حسین گره از کارت باز میشه. این طوری شد که انس گرفتیم و تمام دلخوشی بچیگمون شد ابا‌عبدالله. دیدیم حل شدیم تو عشق ِکسی که میگن هزار و اندی سال ِ پیش تو صحرای کربلا شهید شده. آقای امام حسین ، شما به ما یاد دادید شخصیت ها در طول تاریخ منقضی نمیشن ، ریشه میکنن تو سلول به سلولِ ثانیه ها و خاطره ها ! خلاصه که خیلی مخلصیم آقایی که همیشه میشه روش حساب کرد. آقای روزای سخت ، تنها همراه همیشگیِ زندگی ما آدم معمولیا. لطفا بزار تا آخر در خونتون بمونیم چون میدونید که ، '' همه میرن و فقط شما میمونید برامون ! '' - شعبان ۱۴‌‌۴۴
روز پاسدار‌ رو باید به اون دسته‌ از جنتلمن‌های سبزپوشی که درواقع جنتلمن‌سبز‌پوش نیستن مخ‌زن هستن هم تبریک‌ بگیم.
_نوارکاسِت
‏اصلا ومَاذا إِنّ قُلّتُ أشتَاقُك دورتون بگردم ؟
سخنرانی‌های شهید بهشتی راجب مسائل اقتصادی و مشکلات جامعه انقدر صریح و رک‌و‌راسته که هرکی ندونه فکر میکنه یه اپوزیسیون داره این حرفا رو میزنه. و خب انقلاب ما با سردمداری همین آدم‌ها به پیروزی رسید ، بعد یه‌سری متخصص تو ایتا دائم میگن که نه اگه از دولت انتقاد کنید یا مذهبی صورتی هستید یا از دین خارج شدین.
12-sardaran-12.mp3
13.16M
ساقی میکده از راه اومد بچه شیر اسد‌الله اومد💚
امشب دلم میخواد خودمو تو تک‌تک مصر‌اع‌های مداحی ''یه‌قلب‌مبتلا‌تو‌این‌سینه‌اس‌''غرق کنم.
_نوارکاسِت
گاهی که به خانه‌شان میرویم ، اگر حال و حوصله‌اش را داشته باشد ، دواستکان چای میریزم و میروم مینشینم کنار دستش ، خرماهای درشت تر را جدا میکنم و میگذارم روی نعلبکی و باز مثل همیشه دلم میخواهد یک خاطره مهمانم کند. او هم دست رد به سینه‌ام نمیزند و برایم میگوید. از شب‌های عملیات ، از دوش به دوش برادرهایش جنگیدن ، از خفقان‌‌ها و تنگی‌ها به وقتِ حملاتِ دم صبح ، از دلشوره‌ها وقتی میفهمید تهران بمباران شده. گاهی هم خاطره آن شبی را میگوید که پیکر نیمه‌جان برادرش را به آغوش کشید. از آن‌شب دیگر برنگشت ، دلش را همان‌جا میانِ ‌خاکریز‌ و‌ جعبه‌های‌ خا‌ک گرفته‌ مهمات جا گذاشت و آمد که مراقب بچه‌های قد و نیم قد برادرش باشد وقتی که غریبانه درکوچه‌های یک شهر مرزی زندگی میکردند. اما هیچ وقت ، از آن حادثه نگفت! راستش من هم نپرسیدم. نمیدانم ، شاید یک شب وقتی دوباره از درد شب‌گرد خانه شده و من نیم خیز از لای در اتاق نگاهش میکنم ، بروم دستانش را بگیرم و بخواهم از آن شب برایم بگوید. شاید وقتی در راه رفت‌وآمد چشم‌پزشکی است از او بپرسم که چه بلایی سر چشمانش آمده ؟ شاید هم شب‌ها موقع خواب ، وقتی به بهانه آب خوردن به آشپزخانه میروم و مثل همیشه میبینم که دارد پاهایش را از درد میبنند بنشینم کنارش و با تمام شجاعت از او بخواهم که بگویید. شاید هم این قسمت ماجرا را باید از زبان مادرجان بشنوم. از تمام شب ‌های تنهایی اش ، وقتی تازه از شهرستان به تهران آمده بودند و همسرش او و دو تا بچه کوچک را به امان خدا گذاشته بود و رفته بود جبهه زیرزمین خانه شده کلکسیون عکس‌های او و رفیقانش. عکس‌های به‌جا مانده از آن روزها و خاطراتی که هربار مرورش قلب او را به درد می‌آورد. حالا بعد گذشت این همه‌‌سال و متحمل شدن این همه درد ، نه استخدام جایی شده و نه حتی یک درصد جانبازی گرفته. شاید یک روز دلیلش را از او بپرسم ، اما شاید جواب را خودم هم بدانم ، میدانی که ؟ ماجرای عجیبی‌سیت این عاشقی !
شیر عرب عروسِ عَجم اختیار کرد ایرانی است یک رگۀ نُه امامِ ما 🤍
این روزا یه‌ جوری همه‌ چیز فرح‌ بخشه که‌ ای‌کاش‌ همیشه شعبان بود.
هدایت شده از کمددیواری.
کوریِ‌چشمِ‌حسودان،نامِ‌او‌هم‌شد‌علی :)