eitaa logo
_نوارکاسِت
1.3هزار دنبال‌کننده
660 عکس
100 ویدیو
10 فایل
_ وقف امام حسین (ع) _ چیزهایی که باید بشنوید ؛ @vocal_document https://daigo.ir/secret/618123983 ناشناس‌ها توی لینک پاسخ داده میشه،چک کنید * کپی نوشته‌ها شرعا حلال نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
شیر عرب عروسِ عَجم اختیار کرد ایرانی است یک رگۀ نُه امامِ ما 🤍
این روزا یه‌ جوری همه‌ چیز فرح‌ بخشه که‌ ای‌کاش‌ همیشه شعبان بود.
هدایت شده از کمددیواری.
کوریِ‌چشمِ‌حسودان،نامِ‌او‌هم‌شد‌علی :)
‏اگر حسین‌بن‌علی بود ، می‌گفت اگر میخواهی برای من عزاداری کنی ، برای من سینه و زنجیر بزنی ، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمر ۱‌۳‌۰۰ سال پیش مرد ، شمر امروز را بشناس! - شهید‌مطهری.
حالا باز چفیه یه‌چیزی ولی خداوکیلی لباس چریکی پوشیدن دخترا مثل پیرهن گلگلی پوشیدن پسرا میمونه.
کاش فاطمه معتمد آریا باز یه ویدیو از خودش بده بیرون یکم بخندیم.
هدایت شده از - تَعَشُـق -
به یادتون .. حرمِ‌شاهِ‌نجف :) وَ ممبرایِ جونِ‌دلِ تعشق 💙. اگه کسی و یادم رفت کاملاً عذرخواهم چون عجله‌ای بود و ذهنِ ماهم فَرار ..
_نوارکاسِت
خدایا به ما حلاوت و توان مبارزه بده
خدایا در راه امام‌حسین توان یک مبارزه دائمی و بدون خستگی رو به ما عطا کن!
اگه فقط یکم دیدتون مثبت باشه متوجه میشید که حتی گرونی هم برنامه ریزی‌شده‌ست اینطوری که مثلا وقتی طلا و سکه گرون شده دیگه کسی توان پرداخت مهریه رو نداره ، درنتیجه آمار طلاقم میاد پایین و دولت اینطوری به استحکام خانواده کمک میکنه. پس لطفا این مورد هم به دستاورد‌های دولت جدید اضافه کنید. باتشکر 😂
هدایت شده از - ضاقَ‌صَدری -
دلم انقد امام رضا میخواد؛ که فقط خدای امام رضا می‌دونه!
وقتی حجم درسام خیلی زیاد میشه و میبینم نمیرسم همشو بخونم ، کتابو میبندم پامیشم میرم فیلم میبینم :)))))))
Hamed Tari - Monajat.mp3
9.4M
اون کیمیا که همه دنبالشن ؟ .. !
شخصی از اميرمومنان‌علی(ع) سوال كرد ؛ شما چگونه به اين مقام رسيديد؟ حضرت فرمودند ؛ جلوی در خانۀ دل نشستم و غير خدا را راه ندادم :) !
_نوارکاسِت
اون کیمیا که همه دنبالشن ؟ .. #پیشنهادی !
دوست داشتنِ واسۀ خدا ! یعنی هرکی رو خدا دوست داره توام دوس داشته باشی ، یعنی ترازوی دلت بشه خدا !
هدایت شده از ترخون
سم سم سم سم سم سمممممممم
_نوارکاسِت
سم سم سم سم سم سمممممممم
+ چرا محجبه ای ؟ - برای زمین نخوردن پسران سرزمینم.
https://eitaa.com/Fadehh/212 ممنونم ، زیارتتون قبول 💚
به میزانی که سمت گناه می‌رویم علی اکبرهای درخت محبت نبوت [ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ ]رودر درونمون به قتلگاه می‌بریم..
_نوارکاسِت
هوا گرم بود و من طفل ۶ سالۀ بی‌طاقتی که مادرش از سر ناچاری او را با خودش آورده‌بود کشور غریب. بچه بودم ، نمیفهمیدم ! فقط از سفر خارجی خاطرات خوبی نداشتم. اولین‌بار ، چهارساله بودم که رفتیم سوریه. برای به یا‌د آوردن خاطرات ، زیادی بچه بودم. بچه بودم و نمیدانستم کربلا چیست ؟ نجف چیست ؟ عراق چیست ؟ فقط یادم می‌آید وقتی خیابان‌های منتهی به حرم را یکی یکی طی میکردیم ، بوی قیمه نجفی آزارم میداد. بچه بودم ، نمیفهمیدم! اولین‌بار وقتی وارد حرم شدیم ، مامان از همان اول شروع کرد به گریه ! پیش خودم میگفتم مگر گریه دارد ؟ بچه بودم ، نمیفهمیدم! دستم را محکم گرفت و در آن ازدحام باهم جلو رفتیم. هرچقدر جلوتر میرفتیم شلوغ‌تر میشد و نفس کشیدن هم سخت‌تر. گریه‌ام داشت درمی‌آمد و هی به مامان غر میزدم. تقریبا نزدیک ضریح شده بودیم که یکی دستم را کشید و من هم با او همراه شدم. خادم بود ، صورتش را یادم نمی‌آید ، اما میتوانم لبخندش را پشت تصورات محو ذهنم ببینم. پشت سرش ، یک کنجِ خالی بود که یک طرفش ضریح و آن‌طرفش دیوار بود. دستم را رها کرد و به عربی چیزی گفت که نفهمیدم. اما شاید میخواست بگوید اینجا امن است. من هم فقط زل زده بودم به ضریح و یک نگاهم به مامان بود که مشبک هارا چسبیده و حواسش به تک دختر غرغرویش نیست. از همان بدو تولد ، سالی یک بار را به مشهد میرفتیم اما هیچ وقت مامان نمیزاشت جلو بروم و مشبک‌ها را توی دستم بگیرم. میگفت زیر دست و پا له میشوم. اما حالا من بودم و یک کنج خالی برای خودم. خودِ خودم. میتوانستم هرچقدر که دلم میخواهد با مشبک‌ها بازی کنم. بازی ؟ بچه بودم ، نمیفهمیدم! دستم را بالا بردم و مشبک ها را گرفتم توی دستم. پاهایم را گذاشتم روی سنگ‌های مرمر و تا آنجا که توانستم بالا رفتم ، میخواستم داخل ضریح را ببینم .. یک نگاهم سمت خانوم‌ها بود که بلند بلند گریه میکردند و زیر لب دعا میخواندند و یک نگاهم به داخل ضریح خیره شده بود. پاهایم درد گرفته بود. پایین آمدم. مامان زیارتش تمام شده بود و میخواست که برویم. آن زمان بچه بودم ، نمیفهمیدم! اما حالا هروقت نگاهم گره میخورد به طرح انگور روی ضریح دلم پر میکشد به آن روزها. همان روزهایی که مولا یک کنج برایم در حرمش کنار گذاشته بود تا به قول قدیمی‌ها در آن غلغه و ازدحام یک وقت النگوهایم نشکند. - وقتی که شش سالم بود !
فردا سلام فرماندۀ۲ منتشر میشه و ما با فصل جدیدی از فشاری شدن مخالفین مواجهیم و اره دیگه قراره کلی خوش‌بگذره.
چه رمزی میزنید که امسال همتون یا رفتید راهیان نور یا قراره برید ؟
_نوارکاسِت
گفتی هرکی بیاد کربلا دلش آروم میشه ، نگفتی دربه‌در میشه :))) - دردِدل | #پیشنهادی
گفتم کربلا میام اونی میشم که تو خواستی ، نشد ! هرکاری کردم نشد ...(((: