eitaa logo
_نوارکاسِت
1.3هزار دنبال‌کننده
662 عکس
100 ویدیو
10 فایل
_ وقف امام حسین (ع) _ چیزهایی که باید بشنوید ؛ @vocal_document https://daigo.ir/secret/618123983 ناشناس‌ها توی لینک پاسخ داده میشه،چک کنید * کپی نوشته‌ها شرعا حلال نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
واقعا براتون متاسفم اگه فکر میکنید جایزه‌ای که به شروین حاجی‌پور دادن پشتوانه‌ای سیاسی داشته و بخاطر عمق هنر و استعداد این پسر نبوده.
اگه واقعا اسم جایزه ''دگرگونی‌اجتماعی'' بود که باید به سلام فرمانده کاپ میدادن. اثری که جهانی شد و به زبان‌های مختلف بازخوانی‌ش کردن. اثری که دردودل کودکان با امام معصومشون رو در قالب شعر درآورده بود. اثری که تو دل خیلیا انقلاب و دگرگونی ایجاد کرد. و از همه مهم‌تر دشمنان ''ایران'' رو فشاری کرد.
مگه چیزی که تف کردی رو دوباره برمیداری میخوری ؟ نه ! پس چطوری خواهان بازگشت حکومت پهلوی هستی؟
یه عمر ''وَٱلصَّـٰٓفَّـٰتِ صَفّٗا'' رو تو قرآن خوندیم ولی الان درحال مشاهده مصداق عینی‌ش هستیم ! :)
آقا بیاین واسه زلزله زده‌ها ، هرجای دنیا که هستن دعا کنیم :)
بهم گفت ؛ + سرطان دارم ! دکترا ازم قطع امید کردن و معلوم نیست چقدر دیگه باشم. گفتم ؛ - مگه مایی که سرطان نداریم و دکترا ازمون قطع امید نکردن معلومه چقدر دیگه باشیم؟
نفری یه الهی به‌رقیه ؟ ..
خیلی مهمه !
همین شب‌ها بود. حوالی آن سالها که هر شب ، از میان کوچه پس کوچه های تو درتوی منیریه ، صدای تیر و تفنگ می‌آمد و من با هر شلیک دست روی گوشهایم میگذاشتم و لاجرم میدویدم به سمت منشاء صدا بلکه تورا بجویم. پرت میشوم میان قصه‌ها و غصه‌هایم. میان خاطرات کم و بیشم با تو. روزی در میدان ژاله ، وقتی بوی خاک و خون بینی‌مان را نوازش میداد ، روزی هم بین کوچه های قدیمی و تنگ شمیرانات در حالی که داشتیم دیوارهارا با شعارها پر میکردیم خاطره ای کوچک رقم میزدیم و همین میشد عاشقانه‌ترین های ما. میان جاده تهران-قم یا شاید بعد از نماز مغرب و عشا که از مسجد بیرون می آمدی و من هم با چادری که مادرت برای نامزدی‌مان به من داده بود مثلا اتفاقی از کنارت رد میشدم و تو حتی نگاهم نمیکردی. این وسط بینِ نقشه‌کشی‌هامان برای بعد انقلاب و رویا بافی هایمان برای روز ورود امام و تدارکاتش یاد آن شب تلخ خانه تیمی منیریه می‌افتم. دورهم نشسته بودیم که باز صدای تیراندازی آمد. میخواستی با خسرو بروی و ببینی چه خبر شده ؟ گفتم نرو ، گفتی بازمیگردی ! گفتم بمان و خطرناک است ، گفتی بازمیگردی !رفتی ، نیامدی. منتظر ماندم ، نیامدی. امام آمد ، نیامدی. انقلاب شد ، نیامدی. نیامدی ، نیامدی ، نیامدی ..
یه زمانی‌ام بود که هر کانالی رو باز میکردی ترکشای‌ این عکس پاچیده میشد تو صورتت.