اوکۍ. باشہ!
یه کتابِ نمکی امانت گرفتم که خیلی جملات کوتاهش جنبهی فان داره😂:]
از دفتر خاطرات یک موش کور
آخرین باری که او را ندیدم، ده سال پیش بود. کاش او را نمیدیدم که ندیدم.
دلم میخواست بنویسم که در آرزوی دیدارش هستم ...
The following was inscribed in the diary of a mole: 'The last time l failed to see her was 10 years old. I wish I hadn't seen her whom I haven't seen. I wished to write to her that I longed to see her ...'
اوکۍ. باشہ!
از دفتر خاطرات یک موش کور آخرین باری که او را ندیدم، ده سال پیش بود. کاش او را نمیدیدم که ندیدم. دل
خیلی بانمکه:]
متون و نقاشی های داخل کتاب، آدم رو به خنده وا میداره.
میخوای بفهمی که برام مهم هستی یا نه؟
ببین وقتی داری از ایتا میری، من خودمو به درودیوار میزنم که یه راهی برای ادامه دادن رابطهمون پیدا کنم یا نه؟؛)!
قراره برم و کادوی درسا (چیزایی ک تو تصویرن) بهش بدم. (یه دفترچهی کوچولوی نقاشی+مداد طراحی و یه کاغذ که توش چیزی براش نوشتم).
درسا خیلی اهل نقاشی کشیدنه. نقاشیهاشم خیلی کیوت و خوشگلن. تو زمان امتحانا میدیدم یه عکس از نقاشی فرستاده و گفته مثلا میخواسته درس بخونه ولی نشسته سر کشیدن نقاشی😂😔
بخاطر همین گفتم یه دفترچهی نقاشی بهترین چیزه براش. تازه چون دفترچهست توی هر کیفی جاش میشه و میتونه در هر زمانی، توی هر جایی و در هرشرایطی میتونه نقاشی بکنه^^. اینطوری دیگه لازم نیست تو دفترش یا بغلای کتابش نقاشی بکشه:]