eitaa logo
دانلود
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> ♥️ برای کمربند چرم دو رو هم حرفی نزد . آخر سر خندید که «بهتر نبود خشکه حساب میکردی می دادم هیئت ؟»🙃 سرجلسه امتحان ، بچه ها با چشم و ابرو به من تبریک می گفتند . صبرشان نبود بیاییم بیرون تا ببینند با چه کسی ازدواج کرده ام ‌‌....‌ جیغی کشیدند ، شبیه همان جیغ خودم وقتی که خانم ابویی گفت :« محمد خانی آمده خواستگاری ات!» گفتند :«مارو دست انداختی ؟» هرچه قسم و آیه خوردم ، باورشان نشد . 😁 به من زنگ زد آمده نزدیک دانشگاه . پشت سرم آمدند که ببینند راست می گویم یا شوخی میکنم 😂 نزدیک در دانشگاه گفتم :« ایناها! باور کردین؟اون جا منتظرمه!» گفتند :« نه !تا سوار موتورش نشی ، باور نمی‌کنیم!» وقتی نشستم پشت موتورش پرسید : « این همه لشکر کشی برای چیه؟»🤔 همین طوری که به چشم های بابا قوری بچه ها می خندیدم ، گفتم :«اومدن ببینن واقعا تو شوهرمی یا نه!»😂 البته آن موتور تریل معروفش را نداشت . کلا آن موتور وقف هیئت بود . عاشق موتور سواری بودم ، ولی بلد نبودم چطور باید با حجاب کامل بشینم روی موتور خانم های هیئت یادم دادند😅 راستش تا قبل از ازدواج سوار نشده بودم . فقط چند بار با اصرار ، دایی ام مجبور شدم بشینم ترک موتور ، همین ... باهم رفتیم خانه دانشجویی اش در یک زیر زمینی که باور نمی کردی خانه دانشجویی باشد ، بیشتر به حسینه ای نقلی شبیه بود .. ولی از حق نگذریم ، خیلی کثیف بود آنقدر آنجا هیئت گرفته بودند و غذا پخته بودند که از درو دیوارش لکه و چرک می بارید.. تازه می گفت :«به خاطر تو اینجا رو تمیز کرده م!»😐 گوشه یکی از اتاق ها ، یک عالمه جوراب تلنبار شده بود... معلوم نبود کدام لنگه برای کدام است ، فکر کنم اشتراکی میپوشیدند اتاق ها پر بود از کتیبه های محرم و عکس شهدا . از این کارش خوشم می آمد ‌☺️ بابت شکل و شمایل و متن کارت عروسی ، خیلی پایین کرد . خیلی از کارت ها را دیدیم . پسندش نمی شد .. نهایتا رسید به یک جمله از حضرت آقا با دستخط خودشان...🍃 🌷 ✨ادامه دارد... ❣🦋❣🦋❣
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> ♥️ بسم الله الرحمن الرحیم همسری شما جوانان عزیزم را که پیوند دل ها و جسم ها و سرنوشت هاست ، صمیمانه به همه شما فرزندان عزیزم تبریک می گویم . سید علی خامنه ای دستخط را دانلود کرد و ریخت روی گوشی ❤️ انتخابمان برای مغازه دار جالب بود . گفت :« من به رهبر ارادت دارم ، ولی تا به حال ندیدم کسی خط ایشون رو داخل کارت عروسی ش چاپ کنه!»☺️ از طرفی هم پافشاری می کرد که از متن های حاضر ، یکی را انتخاب کنیم . اما محمد حسین در این کارها سر رشته داشت، به طرف قبولاند که می شود در فتوشاپ ، این کارت را با این مشخصات ، طراحی و چاپ کرد . قضاوت دیگران هم درباره کارت متفاوت بود . بعضی ها می گفتند قشنگ است ، بعضی ها هم خوششان نیامد .☺️ نمی دانم کسی بعد از ما از این نوع کارت استفاده کرد یا نه ، ولی بابش باز شد تا چند نفر از بچه های فامیل عقدشان را داخل امام زاده برگزار کنند😁 از همان اول با اسباب و اثاثیه زیاد موافق نبود . می گفت :«این همه تیر و تخته به چه کارمون میاد؟ از هر دردی سخنی گفتم و چند تا منبر رفتم برایش تا راضی اش کنم. موقع خرید حلقه پایش را کرده بود در یک کفش که بجایش انگشتر عقیق بخریم. باز باید میز مذاکره تشکیل می‌دادیم و آقا را قانع می کردیم😬 بهش گفتم:« انگشتر عقیق باشه برای بعد الان باید حلقه بخریم» حلقه را خرید، ولی اولین بار که رفتیم مشهد ، انگشتر عقیقی انتخاب کرد و دادیم همانجا برایش ساختند. کاری به رسم و رسوم نداشت هرچه دلش می‌گفت همان راه را می‌رفت😊 از حرکات و سکنات خانواده‌اش کاملا مشخص بود هنوز در حیرت اند که آیا این همان محمد حسینی است که هزار رقم شرط و شروط داشت؟ روزی موقع خریدن جهیزیه ،خانم فروشنده به عکس صفحه گوشیم اشاره کردند و پرسید این عکس کدوم شهیده خندیدم که این هنوز شهید نشده و شوهرمه😂 کم‌کم با رفت و آمد و بگو و بخند هایش توجه همه را جلب کرد. آدم یخی نبود سریع با همه‌ گرم می‌گرفت و سر رفاقت باز می‌کرد. با مادربزرگم هم اخت شد و برو و بیا پیدا کرد. 🌷 ✨ادامه دارد... ❣🦋❣🦋❣
وصیت تک جمله شهید: "البتّه وصیت باید کامل باشد، اما همه را وصیت می‌کنم به وصایای امام رحمه‌اللّه‌علیه" حسام‌الدین حق‌ نگهدار 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید حسام الدین حق نگهدار🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
❤️‌❤️ 💛💛 💚💚 🔹‌️ای صاحب ما، مولاجانم💗 🔹‌در ابعاد این دلواپسی ها ، دلخوشیم که شما بر بی کسی های ما ناظرید ، برایمان دعا می کنید و در پناه امن حضورتان ، حفظمان می نمایید ... 🔹‌شکر خدا که شما را داریم ... دردیده بجای خواب، آب است مرا زیرا که به دیدنت شتاب است مرا گویند بخواب تا به خوابش بینی ای بیخبران چه جای خوابست مرا 💔😭 📤 اگر ۱ نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
نوروز رسیده با بهار قرآن ؛ سالی که نکوست از بهارش پیداست روز وعاقبتتون شهدایی 🕊 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌙 🗓 🌹 محسن جعفری 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 👇تقویم نجومی سه شنبه👇 👇👇👇 کانال عمومی 👇👇👇 🌏 تقویم همسران 🌍 (اولین و کاملترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی ، اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️ سه شنبه 👈7 فروردین /حمل 1403 👈15 رمضان 1445👈26 مارس 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌾💐☘🍀🎋🍃💐🌷🌺🥀🌼🌸 🌹میلاد با سعادت سبط اکبر رسول اکرم ، امام مجتبی علیهما سلام الله " 3 هجری قمری ". 🌺🌸🌼🥀🌻🌷💐🍃🌿🍀🌱🎋 🐪 حرکت مسلم بن عقیل به سمت کوفه " 60 هجری" 😭 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز خوب و مبارکی است و برای امور زیر خوب است : ✅خواستگاری و عقد و عروسی. ✅مسافرت. ✅لباس نو پوشیدن. ✅خرید و فروش. ✅و دیدار با بزرگان و علماء خوب است. 🔵برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه"تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو کنید. 💠حتما به کانال حرز ما سری بزنید.👇 @Herz_adiye_hamrah 🤕 بیمار امروز زود خوب شود. 🚘 مسافرت : مسافرت خوب است. 👶زایمان : مناسب زایمان نیست. 🔭 احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️خواستگاری عقد و ازدواج. ✳️آغاز معالجه و درمان. ✳️و فروش تبدیل طلا و جواهرات نیک است. 🟣نوشتن ادعیه احراز و نماز حرز و بستن آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت. امشب شبِ چهارشنبه زفاف و مباشرت مکروه است. 🔲 این اختیارات یک سوم مطالب سررسید تقویم همسران است مطالب بیشتر را در کتاب تقویم همسران مطالعه بفرمایید. @taghvimehamsaran 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)در این روز از ماه قمری ، باعث سرور وشادی می شود. 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ،سلامت آفرین است. ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد. 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 16 سوره مبارکه "نحل" است. و علامات و بالنجم هم یهتدون... و از معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد ان شاءالله.و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🚀 با جستجوی " تقویم همسران" در تلگرام و ایتا و سروش به ما بپیوندید 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع ما👇 تقویم همسران تالیف:حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن : 02537747297 0912 353 2816 0903 252 6300 📛📛📛📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک بهیچ وجه جایز نیست و حرام است. 📛📛📛📛📛📛📛📛📛 مطلب تخصصی و مفید تقویم همسران را هر شب در 👇‌اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇 لینک کانال در ایتا و سروش و تلگرام👇 @taghvimehamsaran ارتباط با ادمین مجموع کانال های نجومی👇 @tl_09123532816 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> ♥️ چند وقت یکبار یکی دوشب در خانه اش می ماندیم. با آن خانه انس پیداکرده بود ، خانه ای قدیمی با سقف های ضربی . زیاد می رفت به گوسفندهایشان سر می زد . طوری شده بود که خیلی از جوان ها فامیل می آمدند پیشش برای مشاوره ازدواج ، بعضی شان می خندیدند که «زیر لیسانس حرف بزن بفهمیم چی میگی!»😂 دختر خاله ام می گفت: «الان داره خودش رو رحیم پور ازغدی می بینه !» من هم مسخره اش می کردم :«ازغدی می شناسی؟! ایشون محمد حسین شونه !»😂 خداییش قلمبه سلمبه حرف می زد ، ولی آخر حرف هایش به این می رسید که «طرف به دلت نشسته یا نه؟»😉 زیاد هم ازدواج خودمان را مثال می زد. یک ماه بعد از عقد ، جور شد رفتیم حج عمره . سفرمان همزمان شد با ماه رمضان . برای اینکه بتوانیم روزه بگیریم ، عمره رایک ماهه به جا آوردیم . کاروان یک دست نبود ، پیر و جوان و زن و مرد . ما جزو جوان تر های جمع به حساب می آمدیم . با کارهایی که محمد حسین انجام می داد ، باز مثل گاوپیشانی سفید دیده می شدیم . از بس برایم وسواس به خرج می داد 😄 در مدینه گیر داده بودم که کوچه بنی هاشم را پیدا کنم. بلد نبود ، به استاد تاریخ دانشگاهمان زنگ زدم و از او سوال کردم . از باب جبرئیل تا بقیعو قشنگ توضیح داد که حد و حریم کوچه ازکجا تا کجاست.. هر وقت می رفتیم ، عرب ها آنجا خوابیده یا نشسته بودند .. زیاد روضه می خواند ، گاهی وسط روضه ها شرطه های (پلیس های ) سعودی می آمدند و اعتراض می کردند 😐 کتاب دستش نمی گرفت ، از حفظ می خواند . هر وقت ماموران سعودی مزاحم می شدند ، وسط روضه می گفت :«بر شما لعنت !» چند بارهم در مسجد الحرام نزدیک بود دستگیرش کنند . با وهابی ها کل کل می کرد ، خوشم می آمد این ها از رو بروند ... از طرفی می دانستم اگر نصیحتش بکنم که بی خیال این ها شو ، تاثیری ندارد. 🌷 ✨ادامه دارد... ❣🦋❣🦋❣
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> ♥️ دوتایی بار اولمان بود می رفتیم مکه. می دانستیم اولین بار که نگاهمـان به خانه کعبه بیفتد، سه حاجت شرعی ما برآورده می شود. همـان استاد تاریخ گفت:((قبل از دیدن خانه کعبه، اول سجده کنید. بعد که تقاضای خودتان را از خدا خواستید، سراز سجده بردارید!)) زودترازمن سرش رو آورد بالا. به من گفت:((توی مسجدباش! بـگو خدایا کل زندگی و همه چیزم رو خرج خودت کن، خرج امام حسین کن!))☺️ وقتی نگاهم به خانه کعبه افتادگفت:(( ببین خداهم مشکی پوش حسینه!)) خیلی منقلب شدم. حرف هایش آدم رابه هم می ریخت .. کل طواف را بازمزمه روضه انجام می داد، طوری که بقیه به هوای روضه هایش می سوختند. درسعی صفا و مروه دعاها که تمام می شد، روضه می خواند. دعای جوشن می خواند یامناجات امیرالمومنین و من همراهی اش می کردم. بهش گفتم:((باید بگیم خوش به حالت هاجر! اون قدر که رفتی و اومدی، بلاخره آب برای اسماعیلت پیداشد، کاش برای رباب هم آب پیدا می شد!)) انگار آتشش زدم، بلندبلند شروع به گریه کردن😔 موقعی که برای غار حرا از کوه می رفتیم بالا خسته شدم،نیمه های راه بریده بودم ودم به دقیقه می نشستم. شروع کرد مسخره کردن که:((چه زود پیرشدی! یا داری تنبلی می کنی؟))😂 بهش گفتم:((من باپای خودم میام، هروقتم بخوام می شینم. بمیرم برای اسرای کربلا، مردای نامحرم بهشون می خندیدن!))💔 🌷 ✨ادامه دارد... ❣🦋❣🦋❣