eitaa logo
دانلود
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۲۳ و ۲۴ یکهفته ای طول کشید تا علی را راهی خانه‌ی عنکبوت کردیم,وقت رفتن علی, احساسات منتاقضی وجودم رافراگرفته بود, از طرفی شوق پیداکردن ورهاشدن عباسم چنگ به دلم میزد وازطرفی دلشوره‌ی سلامت ماندن علی به جانم افتاده بود.اصلا این رفتن با بقیه ی رفتنهای علی فرق داشت, جوری خداحافظی میکرد که فکر میکردم خودش میداند خداحافظی اخرش هست ویا حداقل مدت زمان زیادی قرار است همدیگر را نبینیم,بارها وبارها سفارش بچه ها راگرفت وبچه ها با صورتی غمگین نظاره گر رفتارش بودند.این احساسات را درچشمان حسن وحسین هم میدیدم, پسرانم برای نگهداشتن پدرشان ,حتی برای یک دقیقه بیشترباپدرماندن,وقت میخریدند, زینب از علی دلکن نمیشد وبغل علی را با هیچ چیز,حتی خوراکیهایی که دوست‌داشت, عوض نمیکرد,زهرا ,از من هم مستاصل‌تر بود,دبا نگاهش به من میفهماند که اگر راهی داشت,کاش بابا علی ,نمیرفت.اینجا بود که یاد جهاد مدافعین حرم و خداحافظیشان با خانواده هایشان علی‌الخصوص کودکان کوچکشان افتادم, اشک چشمانم سرازیر شد وبا خودمیگفتم چرا؟؟به چه گناهی؟؟؟.... به هر زحمت وترفندی بود,بچه ها را ازعلی جدا کردم,علی,این مردزندگی ام ,این تکیه‌گاه أمن حیاتم را از زیر قران رد نمودم وبه خداسپردمش.....قرار بود علی اول به عراق برود واز انجا راهی اسراییل شود. چادر به سرکردم وداخل کوچه ایستادم وتاجایی که ماشین از دیدم پنهان شد ,خیره به رد ماشین بودم..... باخودزمزمه میکردم: _در رفتن جان ازبدن گویند هرنوعی سخن من خودبه چشم خویشتن,دیدم که جانم میرود تا یکهفته بعداز رفتن علی ,هرروز مدام با علی تماس داشتم ,اما بعداز اینکه علی با همکارانش به اسراییل رفتند,این تماسها به هفته‌ای یک بار وبعضی وقتها دوهفته‌ای, یک بار کاهش یافت,دلیلش هم این بود که علی به خاطر امنیت خود وگروهشان باید برای ارتباط گرفتن خیلی احتیاط میکرد, آنطوری که متوجه شدم ,مأموریت علی و گروهش دراسراییل ,مختص به نجات عباس نبود,یک نوع مأموریت امنیتی بود که پیدا کردن عباس در حاشیه ی ان قرارداشت. تماس‌های علی خیلی کوتاه ودرحد یک احوال پرسی شده بود وتا میخواستم از وضع علی وپیداکردن عباس,سوال کنم, تماس خودبه خود قطع میشد. تازه بعداز رفتن علی بود که کمی به خودم آمدم وبه متوجه محیط اطرافم شدم .گویا یک نوع بیماری به شدت مسری وگاهی کشنده دربین مردم چین شایع شده بود و گاهی به گوشمان میخوردکه بیماری,به دیگر کشورها هم کشیده شده... چندسال زندگی درکشور جنایتکار وغاصب اسراییل,من رامطمین میکرد که این ویروس که معروف به کووید۱۹بود ,به احتمال صددرصد ساخته ی دست این رژیم شیطان پرست هست ,حالا هرچه که میخواهند بگویند منبعش ودلیلش چه بوده,مطمئنا منشأ ان انور وامثال اوهستند,اصلا شاید همان ویروسی باشد که انور داخل ازمایشگاهش به من نشان داد ومیخواست روی من امتحانش کند..... باید کاری میکردم که اگر چنین ویروسی وارد ایران شد,جان خودم وبچه هایم که امانت علی بودند درامان بماند....درست است بهترین راه همین بود.... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۲۵ و ۲۶ وقتی در اسراییل بودیم,قبل از شروع زمستان,اساتید ما برخلاف تجویز هایشان برای بقیه ی کشورها که واکسن انفلوانزا و.. راتجویز میکردند واین هم خیانتی بزرگ به نسل بشر بود .برای ما باالصطلاح یهودی‌ها و هم کیشان خودشان، دارویی گیاهی را تجویز میکردند که تهییه کنیم ودرهرماه، سه شب قبل از خواب در دهانمان بریزیم و پشت سرآن چیزی نخوریم وحتی آبی هم ننوشیم, این دارو ضدویروسی قوی بود که بدن را درمقابل انواع واقسام ویروسها ایمن میکرد وبعد متوجه شدم ,سند این دارو و کاشف این دارو یکی از معصومین شیعه هست , به عطاری سر خیابان رفتم ومقداری هلیله سیاه ومقداری مصطکی ومقداری شکر سرخ گرفتم,انها را اسیاب کردم وبه نسبت‌مساوی باهم مخلوط نمودم,شب به اندازه یک قاشق مرباخوری روی زبان بچه ها ریختم, حسن وحسین وزهرا خوردند اما زینب ,تا دارو به دهانش رسید ,دارو راکه بیرون ریخت هیچ,هرچه خورده بود هم بالا آورد, اخه دارو کمی گس وبد مزه بود. باید فکری به حال زینب میکردم,خصوصا الان که این ویروس وارد ایران وشهرقم هم شده بود... روزها درپی هم میگذشت ... وتماسهای علی هم قطع شده بود,بچه ها بد قلقی میکردند وحال روحی و روانی من هم تعریفی نداشت. بیماری کویید۱۹یا همان کرونا درایران و جهان غوغا به پا کرده بود وهرروز قربانی میگرفت ,پزشکان توصیه به خانه نشینی وقرنطینه میکردند. چون ویروس ناشناخته بود پس روش مقابله با آن هم ناشناخته بود, فقط میتوانستیم پیشگری کنیم . من وبچه ها از خانه خارج نمیشدیم, درخانه, سرخودم را با اموزش وحفظ قرآن به بچه ها واموزش خواندن ونوشتن ومعارف زندگی به زهرا ,گرم میکردم. حقوق علی که هرماه به حسابش میامد کفاف زندگیمان را میداد,اما خرید مایحتاج زندگی با خودم بود. هنگام بیرون رفتن ,اصول بهداشتی را رعایت میکردم ,هرچند که ته قلبم این بود, این بیماری ویرانگر توطیه ایست کثیف برای تغییر سبک زندگی اسلامی مردم وازطرفی مردن وکم شدن مردم ,خصوصا کشورهای اسلامی وجهان سوم وهمچنین لنگ شدن چرخ اقتصادی کشورهای بزرگی مثل چین و ژاپن... واضح بود که این یک ترور بیولوژیک هست, تروری که ادامه ی طرحهای قبلیشان مثل واکسیناسیون‌ها وتغییر ذائقه ملت وانحراف نسلهای پاک بود ولی ایناراین ترور,به یک باره ودسته جمعی باید صورت بگیرد,انگار این شیطان پرستان کاسه ی صبرشان لبریز شده بود... ولی ته دلم میگفت انتهایش شیرین است وبه قول ایرانیها(عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد) درست در همین اوضاع واحوال بود که زینب درحین بازی با حسن وحسین از روی مبل افتاد واز درد دست ,آهش به آسمان رفت.وقتی وضعیت دستش رابررسی کردم,طبق اموزشهای پزشکی که داخل تل‌اویوو دیده بودم,بهم محرز شد که مچ دست بچه شکسته,باید طوری بی حرکتش میکردم,به ناچار حسن وحسین راسپردم دست زهرا وزینب را با خودم به درمانگاه نزدیک خانه بردم. چشمم به گنبد وبارگاه حضرت معصومه س افتاد,اشکهایم جاری شد,صحن وسرایی که روزگاری مأمن وملجاء شیعیان ودرماندگان بود, با درهای بسته وخالی از زایر خودنمایی میکرد.... اهسته باخود زمزمه کردم: _چرا؟خدا چرا؟؟به چه گناهی باید برسر بندگانت اینچنین اید؟؟خداوندا هنوز کاسه ی صبرت لبریز نشده؟؟ عجب صبری خدا دارد.... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💠کربلا که بودیم ، میثم 3-4 ساعت با اشک و ناله از خدا طلب شهادت کرد. برای خیلی از بچه ها قابل هضم نبود که در این زمان هم کسی طلب کند چرا که جنگی در کار نیست. اما میثم همان جا امضا نامه شهادت خود را گرفته بود.یک سال نگذشت که شهید شد!! 💠فرمانده میثم می گفت: اکثر روزهای تابستان در حین خدمت، روزه دار بود. دوست میثم می گفت: میثم به جای افراد متأهل نگبانی می داد تا آن ها شب را در کنار خانوادهایشان سپری کنند. درحین سربازی با اخلاق خوب خود، امر به معروف و نهی از منکرمی کرد. تعدای از سرباز ها به او علاقمند شدند و تحت تأثیر تبلیغات میثم، شروع به نماز خواندن کردند. میثم ملکمی شیرازی 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید میثم ملکمی شیرازی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
بخیر_محبوب_قلبها ☀ خورشید با اجازه ی رویت طلوع کرد ❤ قلبم سلام گفت و تپیدن شروع کرد 💐 آقای مهربان غزل های من سلام 🌹 باید که در برابر اسمت رکوع کرد 🌹 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 بسم الرب الشهدا و الصدیقین اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 به دلخواه صلوات 🖤🖤 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الله وجود انگل و کرم در روده ها...علت اصلی هم خوردن گوشت نپخته هست درمانش ساده هست درمان خانگی شب ها هنگام خواب خرما بدون آب بخورن،سه الی پنج عدد صبح ها ناشتا نصف استکان سرکه انگور طبیعی رو با کمی آب رقیق کرده سه روز هم اینو بخورند دیگه برا بچه ها اندازه سرکه رو تنظیم کنید خودتون ،کمتر از یک چهارم استکان هم میشه داد بعداز سه الی پنج روز استفاده از خرما و سرکه،حداقل یکبار سنای مکی هم بخورند تا کلا روده ها شسته بشه نشانه های وجود کرم در بدن دندان قروچه کردن ریختن آب از دهان هنگام خواب لاغر شدن،هر چقدر هم غذا بخورن
الله ✅ درمان ضعف بینایی و تقویت چشم 💠سرمه اثمد به تعداد فرد 3 یا 5 یا 7 بار شب ها در چشم کشیده می شود. از چشم راست شروع کنید 💠سرمه کافوری ‌‌هر 10 تا 15 شب یکبار استفاده میشود 💠 داروی شافیه 16 ماهه 💠داروی بلغم زدا 💠 پوشیدن کفش زرد رنگ و نپوشیدن کفش سیاه 💠مسواک زدن 💠استفاده از حنا 💠خوردن به 💠نگاه کردن به سبزه 💠نگاه کردن به آب روان. 💠نگاه کردن به صورت زیبا 💠نگاه کردن به قرآن 💠خرمای برنی 💠خوردن گوشت 💠 آویشن و نمک 💠زنیان و مغز گردو برخی روایات مربوطه: امام صادق (ع) می‌فرمایند: مسواک زدن اشک ریزی چشم را برطرف می‌کند، و بینایی را تقویت می‌کند. پیامبر (ص) می فرمایند: «حنا ببندید، زیرا بینایی را تقویت می‌کند و سبب رویش مو می‌شود، و بدن را خوش‌بو می‌کند، و زوجه را آرام می‌کند.» من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۲۱. در روایت آمده: خوردن گوشت شنوایی و بینایی را زیاد می‌کند. آویشن را آسیاب کنید و نمک دریا به اندازه مصرف معمولی به آن اضافه کنید و مصرف کنید امام صادق (ع) می‌فرمایند: چهار چیز است که بینایی را تقویت می‌کند، نفع دارد ولی ضرر ندارد، عرض کردند که آنها چیست؟ آویشن و نمک، زنیان و گردو.
        👇تقویم نجومی چهارشنبه👇       👇👇👇کانال عمومی👇👇👇                    (تقویم همسران) (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی،اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️ چهارشنبه 👈15 آذر / قوس 1402 👈22 جمادی الاول 1445 👈6 دسامبر 2023 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است : ✅خرید و فروش. ✅شکار و صید و دام گذاری. ✅و دیدار روسا‌ خوب است. 👶 زایمان خوب و نوزاد زندگی پاکی خواهد داشت. 🚘مسافرت: مسافرت حتما همراه صدقه باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️خرید باغ و زمین زراعی. ✳️ارسال کالاهای تجاری. ✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️قباله و قولنامه نوشتن. ✳️خرید مسکن. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️و تعلیم و تعلم نیک است. 🟣 نگارش ادعیه و برای نماز حرز و بستن آن خوب است. ✳️ برای مطالب بیشتر و دریافت تقویم نجومی هر روز باجستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما در تلگرام و ایتا بپیوندید. 👩‍❤️‍👨 حکم مباشرت امشب. ( شب پنج شنبه ) ، فرزند حاکمی از حاکمان یا عالمی از عالمان خواهد شد. ان شاءالله. 💉حجامت. خون دادن و فصد سبب قوت دل می شود. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت باعث فقر و بی پولی می شود. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 23 سوره مبارکه " مومنون" است. و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم.. و مفهوم آن این است که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که باور نکند و یا نصیحتی به کسی کند و او باور نکند. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن  وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد @taghvimehamsaran 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . @taghvimehamsaran شما میتوانید با جستجوی کلمه" تقویم همسران" در تلگرام ایتا و سروش به کانال ما بپیوندید. 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان قم:انتشارات حسنین علیهما السلام ادرس: پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن: 09032516300 0912 353 2816 025 377 47 297 📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک  ارسال  کنید.نقل مطلب بدون لینک ممنوع و شرعا حرام و مدیون هستید. 📛📛📛📛📛📛 مطلب تخصصی و مفید تقویم اسلامی نجومی را هر شب در 👇اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇 لینک کانال اصلی ما در تلگرام👇👇 @taghvimehmsaran ارتباط با ادمین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی:👇 @tl_09123532816 لینِک کانال در ایتا و سروش 👇 @taghvimehamsaran 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۲۳ و ۲۴ یکهفته ای طول کشید تا علی را راهی خانه‌ی عنکبوت کردیم,وقت رفتن علی, احساسات منتاقضی وجودم رافراگرفته بود, از طرفی شوق پیداکردن ورهاشدن عباسم چنگ به دلم میزد وازطرفی دلشوره‌ی سلامت ماندن علی به جانم افتاده بود.اصلا این رفتن با بقیه ی رفتنهای علی فرق داشت, جوری خداحافظی میکرد که فکر میکردم خودش میداند خداحافظی اخرش هست ویا حداقل مدت زمان زیادی قرار است همدیگر را نبینیم,بارها وبارها سفارش بچه ها راگرفت وبچه ها با صورتی غمگین نظاره گر رفتارش بودند.این احساسات را درچشمان حسن وحسین هم میدیدم, پسرانم برای نگهداشتن پدرشان ,حتی برای یک دقیقه بیشترباپدرماندن,وقت میخریدند, زینب از علی دلکن نمیشد وبغل علی را با هیچ چیز,حتی خوراکیهایی که دوست‌داشت, عوض نمیکرد,زهرا ,از من هم مستاصل‌تر بود,دبا نگاهش به من میفهماند که اگر راهی داشت,کاش بابا علی ,نمیرفت.اینجا بود که یاد جهاد مدافعین حرم و خداحافظیشان با خانواده هایشان علی‌الخصوص کودکان کوچکشان افتادم, اشک چشمانم سرازیر شد وبا خودمیگفتم چرا؟؟به چه گناهی؟؟؟.... به هر زحمت وترفندی بود,بچه ها را ازعلی جدا کردم,علی,این مردزندگی ام ,این تکیه‌گاه أمن حیاتم را از زیر قران رد نمودم وبه خداسپردمش.....قرار بود علی اول به عراق برود واز انجا راهی اسراییل شود. چادر به سرکردم وداخل کوچه ایستادم وتاجایی که ماشین از دیدم پنهان شد ,خیره به رد ماشین بودم..... باخودزمزمه میکردم: _در رفتن جان ازبدن گویند هرنوعی سخن من خودبه چشم خویشتن,دیدم که جانم میرود تا یکهفته بعداز رفتن علی ,هرروز مدام با علی تماس داشتم ,اما بعداز اینکه علی با همکارانش به اسراییل رفتند,این تماسها به هفته‌ای یک بار وبعضی وقتها دوهفته‌ای, یک بار کاهش یافت,دلیلش هم این بود که علی به خاطر امنیت خود وگروهشان باید برای ارتباط گرفتن خیلی احتیاط میکرد, آنطوری که متوجه شدم ,مأموریت علی و گروهش دراسراییل ,مختص به نجات عباس نبود,یک نوع مأموریت امنیتی بود که پیدا کردن عباس در حاشیه ی ان قرارداشت. تماس‌های علی خیلی کوتاه ودرحد یک احوال پرسی شده بود وتا میخواستم از وضع علی وپیداکردن عباس,سوال کنم, تماس خودبه خود قطع میشد. تازه بعداز رفتن علی بود که کمی به خودم آمدم وبه متوجه محیط اطرافم شدم .گویا یک نوع بیماری به شدت مسری وگاهی کشنده دربین مردم چین شایع شده بود و گاهی به گوشمان میخوردکه بیماری,به دیگر کشورها هم کشیده شده... چندسال زندگی درکشور جنایتکار وغاصب اسراییل,من رامطمین میکرد که این ویروس که معروف به کووید۱۹بود ,به احتمال صددرصد ساخته ی دست این رژیم شیطان پرست هست ,حالا هرچه که میخواهند بگویند منبعش ودلیلش چه بوده,مطمئنا منشأ ان انور وامثال اوهستند,اصلا شاید همان ویروسی باشد که انور داخل ازمایشگاهش به من نشان داد ومیخواست روی من امتحانش کند..... باید کاری میکردم که اگر چنین ویروسی وارد ایران شد,جان خودم وبچه هایم که امانت علی بودند درامان بماند....درست است بهترین راه همین بود.... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۲۵ و ۲۶ وقتی در اسراییل بودیم,قبل از شروع زمستان,اساتید ما برخلاف تجویز هایشان برای بقیه ی کشورها که واکسن انفلوانزا و.. راتجویز میکردند واین هم خیانتی بزرگ به نسل بشر بود .برای ما باالصطلاح یهودی‌ها و هم کیشان خودشان، دارویی گیاهی را تجویز میکردند که تهییه کنیم ودرهرماه، سه شب قبل از خواب در دهانمان بریزیم و پشت سرآن چیزی نخوریم وحتی آبی هم ننوشیم, این دارو ضدویروسی قوی بود که بدن را درمقابل انواع واقسام ویروسها ایمن میکرد وبعد متوجه شدم ,سند این دارو و کاشف این دارو یکی از معصومین شیعه هست , به عطاری سر خیابان رفتم ومقداری هلیله سیاه ومقداری مصطکی ومقداری شکر سرخ گرفتم,انها را اسیاب کردم وبه نسبت‌مساوی باهم مخلوط نمودم,شب به اندازه یک قاشق مرباخوری روی زبان بچه ها ریختم, حسن وحسین وزهرا خوردند اما زینب ,تا دارو به دهانش رسید ,دارو راکه بیرون ریخت هیچ,هرچه خورده بود هم بالا آورد, اخه دارو کمی گس وبد مزه بود. باید فکری به حال زینب میکردم,خصوصا الان که این ویروس وارد ایران وشهرقم هم شده بود... روزها درپی هم میگذشت ... وتماسهای علی هم قطع شده بود,بچه ها بد قلقی میکردند وحال روحی و روانی من هم تعریفی نداشت. بیماری کویید۱۹یا همان کرونا درایران و جهان غوغا به پا کرده بود وهرروز قربانی میگرفت ,پزشکان توصیه به خانه نشینی وقرنطینه میکردند. چون ویروس ناشناخته بود پس روش مقابله با آن هم ناشناخته بود, فقط میتوانستیم پیشگری کنیم . من وبچه ها از خانه خارج نمیشدیم, درخانه, سرخودم را با اموزش وحفظ قرآن به بچه ها واموزش خواندن ونوشتن ومعارف زندگی به زهرا ,گرم میکردم. حقوق علی که هرماه به حسابش میامد کفاف زندگیمان را میداد,اما خرید مایحتاج زندگی با خودم بود. هنگام بیرون رفتن ,اصول بهداشتی را رعایت میکردم ,هرچند که ته قلبم این بود, این بیماری ویرانگر توطیه ایست کثیف برای تغییر سبک زندگی اسلامی مردم وازطرفی مردن وکم شدن مردم ,خصوصا کشورهای اسلامی وجهان سوم وهمچنین لنگ شدن چرخ اقتصادی کشورهای بزرگی مثل چین و ژاپن... واضح بود که این یک ترور بیولوژیک هست, تروری که ادامه ی طرحهای قبلیشان مثل واکسیناسیون‌ها وتغییر ذائقه ملت وانحراف نسلهای پاک بود ولی ایناراین ترور,به یک باره ودسته جمعی باید صورت بگیرد,انگار این شیطان پرستان کاسه ی صبرشان لبریز شده بود... ولی ته دلم میگفت انتهایش شیرین است وبه قول ایرانیها(عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد) درست در همین اوضاع واحوال بود که زینب درحین بازی با حسن وحسین از روی مبل افتاد واز درد دست ,آهش به آسمان رفت.وقتی وضعیت دستش رابررسی کردم,طبق اموزشهای پزشکی که داخل تل‌اویوو دیده بودم,بهم محرز شد که مچ دست بچه شکسته,باید طوری بی حرکتش میکردم,به ناچار حسن وحسین راسپردم دست زهرا وزینب را با خودم به درمانگاه نزدیک خانه بردم. چشمم به گنبد وبارگاه حضرت معصومه س افتاد,اشکهایم جاری شد,صحن وسرایی که روزگاری مأمن وملجاء شیعیان ودرماندگان بود, با درهای بسته وخالی از زایر خودنمایی میکرد.... اهسته باخود زمزمه کردم: _چرا؟خدا چرا؟؟به چه گناهی باید برسر بندگانت اینچنین اید؟؟خداوندا هنوز کاسه ی صبرت لبریز نشده؟؟ عجب صبری خدا دارد.... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
«گفتم: «محسن جان! دیر میایی بچه‌ها نگرانت هستند». لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: «هر چی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو(نخست وزیر اسرائیل) کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم». شهید🍃🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید محسن فخری زاده 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
❄️🌧️❄️🌧️❄️🌧️❄️ *قرار شبانه با مولای غریبمان💚* *بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد...* *دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد...* *💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠* *🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸* *⚜اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜* *ترجمه:* *خدايا گرفتارى بزرگ شد، و پوشيده بر ملا گشت، و پرده كنار رفت، و اميد بريده گشت، و زمين تنگ‏ شد، و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى، و شكايت تنها به جانب تو است، در سختى و آسانی تنها بر تو اعتماد است، خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى، پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك‏ همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر، اى محمّد و اى على، اى على و اى محمّد، مرا كفايت كنيد، كه تنها شما كفايت‏ کنندگان منيد، و ياریم دهيد كه تنها شما ياری كنندگان منيد، اى مولاى ما اى صاحب زمان، فريادرس، فريادرس، فريادرس، مرا درياب، مرا درياب، مرا درياب، اكنون، اكنون، اكنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، اى مهربان‏ترين مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او.* *💠دعــای ســـلامتی* *امــام زمــــان(عج)💠* *⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜* *⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️* @Tobeh_Channel ❄️🌧️❄️🌧️❄️🌧️❄️