eitaa logo
دانلود
حاج قاسم سلیمانی می گفت: هرگاه که می خواستم حالم عوض شود و روحیه بگیرم وارد سنگر اطلاعات عملیات می شدم و پشت سر محمدرضا کاظمی زاده نماز می خواندم.🌷 شهید🕊🌹 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد رضا کاظمی زاده 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام مولای مهربانم 🤍 دومین روز زمستان ❄️ و در دل سرد زمستان ❄️ عشق تو 🤍 می دهد گرمی به قلب شیعیان 🤍 کی می آیی صاحب عصر و زمان🤍🤲 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🙏 یا مهدی اردکنی 💚 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌷🕊🍃 🌤 يعني تو بخندي دلِ من باز شود پِلك بگشايي و از نو آغاز شود صبح 🌤يعني كه دلم غرق باشد آسمان، ، زمين باتو هم آواز شود 💔🥀 🕊 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
. 👇تقویم نجومی سه شنبه👇 👇👇👇 کانال عمومی 👇👇👇 🌏 تقویم همسران 🌍 (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی ، اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️ سه شنبه 👈 5 دی / جدی 1402 👈12 جمادی الثانی 1445👈26 دسامبر 2023 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🐪حرکت رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی خیبر. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز خوب مبارکی است و برای امور زیر خوب است : ✅خواستگاری عقد و امور ازدواجی. ✅خرید و فروش. ✅دکان باز کردن. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅صید و شکار و دام گذاری. ✅جابجایی و نقل و انتقال. ✅و مسافرت خوب است. ✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه"تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو کنید. 💠حتما به کانال حرز ما سری بزنید.👇 @Herz_adiye_hamrah 👶مناسب زایمان و نوزاد آسان تربیت شود و صالح و عفیف باشد. 🤕 بیمار امروز زود خوب شود. 🚘 مسافرت : مسافرت خوب است. 🔭 احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️آغاز نگارش و کتاب و پایان نامه و مقاله. ✳️خرید کالا و اجناس. ✳️معامله املاک و زمین. ✳️مبادله اسناد و قولنامه. ✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری. ✳️تاسیس شرکت و امور مشارکتی. ✳️و آغاز تحصیل خوب است. 🟣نوشتن ادعیه احراز و نماز حرز و بستن آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت. امشب شبِ چهارشنبه مباشرت و عروسی مکروه است. 🔲 این اختیارات یک سوم مطالب سررسید تقویم همسران است مطالب بیشتر را در کتاب تقویم همسران مطالعه بفرمایید. @taghvimehamsaran 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث هیبت و شکوه می شود. 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ،باعث سلامتی می شود. ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد. 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 13 سوره مبارکه "رعد" است. یسبح الرعد بحمده و الملائکه من خیفته و از معنای آن استفاده می شود که چیزی باعث ملال خاطر خواب بیننده گردد صدقه بدهد تا برطرف شود و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🚀 با جستجوی " تقویم همسران" در تلگرام و ایتا و سروش به ما بپیوندید 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع ما👇 تقویم همسران تالیف:حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن : 02537747297 0912 353 2816 0903 252 6300 📛📛📛📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک بهیچ وجه جایز نیست و حرام است 📛📛📛📛📛📛📛📛📛 مطلب تخصصی و مفید تقویم همسران را هر شب در 👇‌اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇 لینک کانال در ایتا و سروش و تلگرام👇 @taghvimehamsaran ارتباط با ادمین مجموع کانال های نجومی👇 @tl_09123532816 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
هدایت شده از کانال توبه
35.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 مداحی کامل حاج صادق آهنگران در دیدار روز گذشته مردم خوزستان و کرمان با رهبر انقلاب @Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
هر وقت دلت گرفت توی خیالت یه خونه بساز بالای یه درخت🌳 پنجره‌هاش رو به مـ🌙ـاه دلتو بسپار به خـ♡ـدا فقط یاد خداست که دلتو آروم می‌کنه 💚 امیدواریم امشب چراغ زندگیتون مدام حول محور عشق و شادی و آرامش در حرکت باشد شبتـ🌙ـون منـور بـه نـور خـدا🌟
🔴 جزئیات شهادت سردار «سیدرضی موسوی» از زبان سفیر ایران در سوریه/ شنیده‌ها حاکی از حمله صهیونیست‌ها به «منزل شهید موسوی» به‌وسیله «سه موشک» است 🔹حسین اکبری سفیر ایران در سوریه:امروز ساعت 2 ایشان در سفارت بودند و در محل دفتر کارشان حضور داشتند و سپس در بعد از ظهر به محل اقامت و منزلشان در محله زینبیه رفتند‌. با توجه به اینکه همسر این شهید معلم هستند در آن ساعت در منزل حضور نداشتند و در ساعت 4:20 بعد از ظهر، منزل ایشان ظاهراً با سه موشک رژیم صهیونیستی هدف قرار می‌گیرد و ساختمان تخریب می‌شود پیکر این شهید به حیاط پرتاب می‌شود. 🔹ایشان دیپلمات و رایزن دوم در سفارت بودند که گذرنامه دیپلماتیک و اقامت دیپلماتیک در اینجا داشتند و در واقع بر اساس کنوانسیون‌های بین‌المللی 1961 و کنوانسیون 1973 این‌ حمله به عنوان جنایت از سوی رژیم صهیونیستی انجام شده است. 🔹صهیونیست‌ها ضمن اینکه این جنایت را مرتکب شدند به حوزه امنیت کشور سوریه نیز تعدی کردند زیرا که تأمین امنیت دیپلمات‌ها به عهده کشور میزبان است. 🔹 ایشان در مدت زمان حضورشان در سوریه فعالیت مستشاری داشتند.
✅این متن فوق العاده است ... با دقت بخونید، تفکر کنید و برای عزیزانتون هم بفرستید 🙏🙏🙏 شهید کافی نقل می کرد که: شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم... لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه را خواب دیدم👌👌 فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟ آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه به من دارند... وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی، خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی ولو به جواب دادن سوال رهگذری... هرگز کارهای خیر و کم خود را دست کم نگیرید و بدونید که مامور شدیم برای انجام اون کار. پس با نیت خوب و از صمیم قلب انجام بدیم 👌🌸🙏 🇮🇷🇱🇧🇸🇾🇮🇶🇵🇸
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۰۷ و ۱۰۸ جمع خانواده مان جمع بود ,بچه ها از خوشحالی درپوست خود نمیگنجیدند, طارق وعماد وعلی رفتند بیرون تا داخل شهر گشتی بزنند وحسن وحسین هم سرازپانشناخته به دنبالشان روان شدند, قرار نبود به کوفه بروند اما با شور وشوقی که حسن وحسین برای دیدار امام داشتند, گمان میکنم ,کارهای علی را که درنجف میبایست انجام دهند,نیمه کاره رها کنند و سر از کوفه در اورند... من وفاطمه وزهرا هم دراشپزخانه مشغول تدارک شام هستیم, طبق گفته ی علی که البته اختصاصی و پنهانی به من گفت ودیگران متوجه نشدند, امام ,صبح فردا عازم بیت المقدس است, گویا لشکر شعیب بن صالح ,موفق به شکست واز بین بردن سفیانی شده اما یهودیان ومسیحیان صهیون ساکن بیت‌المقدس ,مثل همیشه خود را محق و قوم برگزیده میدانند وباهم متحد شدند و تمام یهودیان ومسیحیان دنیا را البته انانی که هنوز به حضرت ایمان نیاوردند را به کمک طلبیدند تا با حضرت مقابله نمایند. باید این را هم بگم که خیلی از کشورهای بزرگ دنیا که مذهب رسمی کشورشان مسیحیت و..بوده,ندای حق طلبی درونشان بیدارشده وتغییر دین ومذهب داده اند و گوش به فرمان حضرت هستند. دنیای اسلام خود باید یکدست شود ,خیلی از علمای کشورهای اسلامی که تا پیش از ظهور مولا ,داد غیبت امام رامیزدند وگریه بر نبودن حضرت سرمیدادند ,مثل اینکه احکام مطرح شده از سوی امام بر مذاقشان خوش نیامده که علم طغیان برافراشته اند. و به قول علی,اسیاب به نوبت,اول بیت‌المقدس فتح شود,بعد امام خود بهتر میداند بااین افراد چه کند.. اما من دل در دلم نیست از خبری که علی قبل از رفتن به من داد....علی قبل از اینکه ازخانه بیرون برود گفت که قرار است حضرت , فردا به طرف بیت المقدس حرکت کند, علی هم که یکی از,سرداران سپاه حضرت است همراه ایشان راهی است ومن هم قراراست باانها همراه شوم,ان شاالله که این رفتن منتهی,به پیداشدن زینب وعباس شود,آه عباسم,زینبم... با به یاداوردن عباس وزینب اشکم جاری شد, درحالیکه پلو را دم میدادم ,ناخوداگاه گفتم,عباس.. زینب.. عزیزانم.. وزهرا که انگار از زمان امدنش منتظر, تلنگری بود تا عقده ی دلتنگی اش را,برای تنها خواهرش زینب وبرادرعزیزش عباس دراورد,زد زیر گریه... خاله وابوعلی هم داخل اشپزخانه شدند و از,حال وهوای جمع متوجه قضیه شدند,انها دیگر بدتر ازما گریه را سر دادند , که دراین هنگام با,صدای دادوهوار حسن و حسین که مشخص بود از هیجان زیاد به سمت هال میدوند,ما کمی از درد فراق فرزندانمان بیرون کشیده شدیم...حسن وحسین وارد هال شدند وبه دنبال انها طارق وعماد وعلی...زهرا وفاطمه نفسی عمیق کشیدند وناگاه با هم گفتند: _عجب بوی خوشی وفاطمه روکرد به طارق وگفت: _عه پس رفته بودید پی خرید عطر...چقدر هم خشبوست... طارق درحالیکه به سمت مهدی که روی کاناپه داشت بازی میکرد,میرفت ومهدی را دراغوش گرفت گفت: _بله...عطربهشتی باید خوشبو باشد...این عطر حضور درخدمت مهدی زهرا س ست , فاطمه خانم...این عطر مولاعلی ع و اولادش است,این عطر یوسف تازه از سفر امده است,این عطر جنت است که درزمین پیچیده... وهمه بازهم ,باهم اشک از چشمانمان جاری شد ولی اینبار اشک شوق واشک حضور درمحضر مهدی زهرا س بود... من درست حدس زده بودم,مردان زندگی من همه باهم به محضر مولا شرفیاب شده بودند, حسن وحسین از دیدار حضرت خاطرات میگفتند واز,شیرین زبانیهایشان درمحضر امام داستانها میگفتند...حسن وحسین اسمان را در زمین سیر میکردند ....ومن عرش اسمان را برزمین میدیدم... باید راهی میشدم...باید اماده میشدم... فردا روز بزرگی بود,من وعلی میرفتیم وبچه ها دوباره تنها میشدند.. 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۰۹ و ۱۱۰ بالاخره به هرطریقی بود ,علی پرده از رفتن دوباره ی ما برداشت,بچه ها با اینکه یک دل سیر ما را ندیده بودند اما از شوق پیدا کردن عباس وزینب,لب فرو بستند وچیزی نگفتند وگلایه ای نکردند. صبح زود همه بیدارشدند ومن اولین صبحانه بعداز جمع شدنمان وشاید اخرین صبحانه درکنار هم بودنمان را به بچه ها دادم, طارق هم با ما همراه شد دیگر با وجود پا گرفتن حکومت جهانی امام,بااینکه هنوز کل دنیا یک دست نشده بود وهمه جا زیر لوای اسلام درنیامده بود اما مناطق تحت سیطره‌ی خلافت امام همه وهمه به لطف خدا و مدد امام و یاری لشکرش امن وامان بود , کوفه ونجف وعراق که جای خود داشت , سوریه ومصر وترکیه و...همه ی اینها هم با تدبیر امام وفرستادن امرایی مثل مالک اشتر نخعی وسلمان فارسی ودیگر یاران رجعت یافته, امن امن بود به طوریکه یک زن کهنسال میتوانست با کلی,طلا وبار وبنه بدون کوچکترین تعرضی از این مناطق بگذرد. یادم است در اولین روزهای ظهور , امام , عزم رفتن به کشور بزرگ مصر را کرد, و مصر, این کشور متمدن ,بدون امدن قطره‌ای خون از دماغ کسی بیاید,به تصرف امام درامد و زمان ورود امام از انچه که میدیدیم اشک شوقمان راجاری میکرد,مردم مصر به طور خودجوش تدارک استقبال از حضرت ولشکرش را دیده بودند وزمانی که امام تشریف فرما شدند,مردم داد تمام ظلم‌هایی که برانها شده بود سردادند و گریه‌ی خوشحالی از وجود و حضور امام کردند. سرزمینهای اطراف بیت المقدس همه وهمه تحت سیطره ی امام درامده بود و در خاورمیانه,فقط همین قسمت کوچک بیت المقدس وفلسطین اشغالی, علم مخالفت وطغیان برافراشته بود وقصدجنگی بزرگ را با امام داشتند... میدانستم که جنگیدن با یهودیان و مسیحیان صهیونیست ,جنگی سخت و خونریز خواهد بود وکار امام بسیار دشوار است, از طرفی مهر ورافت پدرانه اش مانع کشت وکشتار مردم ساده‌ای که گول ظاهر سازی این شیاطین راخورده اند, میشود واز طرفی باید جنگ شود تا حکومت عدل الهی همه جا پا گیرد.. وامام میداند که چگونه عمل کند تا خون بیگناهان برزمین نریزد وضرب شستی,هم به مخالفان سرسختش نشان دهد. از زیر قرانی که فاطمه اماده کرده بود گذشتیم,من وعلی وطارق...طارق هم همراه ما راهی جهاد فی سبیل الله شده بود... بچه‌ها مثل گنجشکانی کوچک که باران بهاری خیسشان کرده درخودشان کز کرده بودند وبا زبان بی‌زبانی بدرقه‌مان میکردند, درست است ازاین رفتن زود هنگام دلگیر بودند اما به خاطر زینب وعباس,چیزی بر زبان نمیاوردند... حسن وحسین را به اغوش کشیدم,بوسیدم و بوییدم ,زهرا را محکم دربرگرفتم وسفارش برادرانش را به اوکردم و زیر نگاه مهربان عماد وخاله وابوعلی پا را از خانه بیرون گذاشتیم وبا توکل به خدا به سمت کوفه,مرکز حکومت الهی ,حرکت نمودیم. با سلام وصلوات مردمی که جمع شده بودند برای بدرقه ی لشکر اسلام ,سوار هواپیما شدیم.. نفرات سوار بر هواپیماهای نفربر وتجهیزات نظامی هم بر هواپیماهای غول پیکر سوار شدند وبه راه افتادیم,میدانستم که با این وسایلی که امام باعلم الهی اش دستور ساختشان را داده بود ,کمتر از ساعتی به تل اویو میرسیم ,اما خیلی زودتر از انچه که من تصور میکردم ,هواپیما به زمین نشست. طارق که از این برخاستن ونشستن متعجب شده بود روبه علی گفت: _عه چرا بلند نشده نشستیم؟؟اه حتما شانس بد من ,همین هواپیمایی که ما سوارش شدیم نقص فنی کرده.. علی با لبخندی برلب به پشت طارق زد وگفت: _نه نقص فنی نیست ,حتما به مقصد رسیده ایم وبا خنده ی نمکینی دیگر ادامه داد: _توهم کم کم به این اعجازهای امام عادت میکنی غمت نباشه... ودرهمین حین ,صدای خلبان در کابین پیچید: _رزمندگان اسلام به دستور امام ,توقف کوتاهی در نقطه ای بین مرز,ترکیه وسوریه داریم,به محض فرمان دوباره امام حرکت مینماییم.از همه ی شما عزیزان خواهشمندیم با نظم پیاده شوید وشاهد ماجرایی باشید که کل دنیا را دگرگون خواهد کرد.... با تعجب به علی وطارق نگاه کردم وگفتم:_ترکیه وسوریه و...اینهاهمه که جزو قلمروی بی چون وچرای حضرت درامده اند وقسمتی از خاک بهم پیوسته اسلام هستند,این توقف برای چیست؟نکند باز هم تکفیریها به همدستی اسراییلیهای غاصب ,اتشی سوزانده اند؟؟ علی,با همان طمانینه برگشت طرفم و گفت: _بریم پایین,بریم پایین مشخص میشه چی شده ,اما سلما خانم اگه انطور که شما هم میگید شده باشه,شک نکن دود اتش اول خودشان را کور میکند ,مگه نشنیدی ,چراغی را که ایزد برفروزد ,هرانکس پف زند ریشه اش بسوزد.. همینطور که حیران ازاین توقف ناگهانی, بودیم پیاده شدیم .... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃