امید امام(جبهه فرهنگی میقات ظهور)
🍰🍭شیرینی بعضی لحظهها رو براحتی نمیشه برا کسی تعریف کرد، اما ازقدیم گفتن:وصف العیش نصف العیش... 🌸 🌸
🍰🍭شیرینی بعضی لحظهها رو براحتی نمیشه برا کسی تعریف کرد،
اما ازقدیم گفتن:وصف العیش نصف العیش...
🌸 🌸 🌸
یهو تا نگاهش به من افتاد ساعتشو نگاه کرد⌚️ و باصدای بلند رو به رفیقاش گفت:
"آخوند تایمه!"
😳باتعجب صداش کردم و گفتم:بیا اینجا ببینم نیم وجبی، آخوند تایم! دیگه چه صیغه ایه؟؟؟
دوباره نگاه به ساعتش کرد و گفت:
"حاج آقا، من و رفیقام تو این شبا که شما هرشب میومدید تو پارک به ما سر میزدید، حواسمون بوده که چه ساعتی میاید و میرید، شما هرشب ساعت ۹ و نیم دیگه کم کم میاید برای صحبت با ما و دوستامون؛ ما هرشب این ساعت منتظر اومدن تون هستیم. اسم این ساعت رو هم گذاشتیم: "آخوند تایم"☺️ یعنی تایمی که آخوندا میان و ما میتونیم باهاشون صحبت کنیم...
تو همین حال و هوای صحبت بودیم که یکی دیگه از دوستاش تا من بقیه روحانی ها رو دید از اون طرف خیابون با یه ذوق خاصی داد: بچه ها! آخوندا اومدن...😃
بعدشم دوید محکم تو شکم من 🤕و گفت: چطوری حاجی! امشبم مسابقه برگزار میشه یا نه؟
تو ذهنم تمام طعنه و کنایه و حتی اخم هایی که همین بچه ها شبای اول حضورمون تو پارک، به ما مینداختن مرور شد... ولی حالا برا دیدن و هم صحبت شدن با حاج آقا لحظه شماری میکنن.💝
خدایا این بچه ها و نوجوونا و جوونا تو منجلاب تبلیغات سوء دشمن و کم لطفی های برخی آقایون گرفتار شدن، مگرنه قطره ای از شیرینی راه اهل بیت(ع) رو که بهشون میچشونی اون وقته که تازه میفهمی چقدر عطش داشتن و صدای کمک خواهی شونو کسی نمیشنید...
خلاصه
شیرینی و حلاوت این لحظه ها و این جنس نوکری ها خیلییییی موندگار و پر برکته.
خدا نصیب همه تون کنه.
هیچوقت یادم نمیره دعای خیر مادری رو که با بغض میگفت: خدا خیرت بده حاج آقا، پسرم خیلی با والدین ش بی ادبی میکرد اما از اون شبی که شما باهاش صحبت کردی خیلی مودب شده و...
این دعا ها خیلی تو زندگی برکت میاره.
🔅همین جا از همه کسایی که به هر نحوی میتونن تو این جنگ اعتقادی نقش ایفا کنن میگم: بسم الله بیا تو میدون که امام زمان(عج) میدون دار این خط مقدمه...
🔸خدا قوت و تشکر از همه زحمت کشایی که بستر نوکری رو فراهم کردن.
📷عکس: شب شام غریبان محرم ۱۳۹۷ پارک مسکن مهر پاکدشت
#محرم۹۷
#تبلیغ_درپارک
#عملیات
#مسکن_مهر_پاکدشت
#آخوند_تایم
#حاج_آقا_دمت_گرم
#حالشوببر
@Omid_emam
📒✍خاطرات تبلیغی!
🏞🌃تو یکی از شبهای ماه رمضان برای تبلیغ و صحبت با جوونا به پارک قیطریه رفته بودیم، یکی از پارکهای مساله دار شمال تهران.
داشتم قدم میزدم که سر و صدای دو سه تا جوون توجهم رو جلب کرد، بی اختیار برگشتم سمت شون و دیدم دارند به من نگاه میکنن و میخندن😂 و به همدیگه پس گردنی میزنن!
رفتم سمتشون... خندشون بیشتر شد. رسیدم بهشون و باخنده گفتم خب! کی اول از همه گفت پسی بزنید به هم؟
خیلی سریع با انگشت یکی شونو نشون دادن😟
به قول خودشون مثل خیار همدیگه رو فروختن☺️.
گفتم: اینطوری که نمیشه اون به شما پس گردنی زده ولی خودش بی نصیب بمونه، حالا همه اونو بزنید...
اونا هم از خداخواسته و شروع کردن به خندیدن و تاجایی که خورد زدنش👋🤕...
خوب که شوخی هاشون تموم شد، یکیشون گفت:
راستی حاج آقا! چرا بعضی جوونا تا یه آخوند میبینن میزنن پس گردن همدیگه؟
گفتم: یاخدا! اینو که من باید ازتون بپرسم.
یعنی خاااااک،
دلیلشو نمیدونید و اونوقت اینجوری به جون هم میفتید! پشت گردناتون سرخ شد...
خندیدیم و نشستیم روی صندلی و حسابی گرم گرفتیم...
وسط صحبت بودیم که یهو یه رهگذری اومد و گفت: حاج آقا ببخشید میتونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟
بلند شدم و گفتم: ببخشید! اگه بشه یکم صبر کنید تا صحبتم با این رفقام تموم بشه بعد درخدمتتون هستم.
تا نشستم بچه ها گفتن حاج آقا دمت گرم😘🌹
گفتیم الان ما رو ول میکنی و میری ولی دمت گرم که ما رو نفروختی...
🔻گاهی اوقات طعنه ها و توهین هایی که ممکن است به هرکدام از ما در محیط جامعه و کار و خانواده بکنند، میتواند فرصتی باشد برای از بین بردن سوء تفاهم ها و عمیق تر کردن رابطه ها
کافیه در واکنش به هرچیزی کمی صبر کنیم و نوع نگاه مان را عوض کنیم.
▫️همیشه کسی که با ما دشمنی میکند دشمن واقعی ما نیست.
▫️ریشه بسیاری از اختلافات و... سوءتفاهم هاست.
▫️درواکنش به اتفاقات تلخی که برامون میفته همیشه مقابله به مثل بهترین راه نیست...
#خاطرات_تبلیغی
#حاج_آقا_دمت_گرم
#نکته_آموزشی
@omid_emam